Sunday, August 22, 2010

آزربایجان

آذربایجان
اوستاد محمد حسين شهريار
کؤنلوم قوشو قاناد چالماز سنسيز بيرآن، آذربايجان
خوش گونلريم گئتمير مودام خياليمدان، آذربايجان
سندن اوزاق دوشسمده من، عشقين ايله ياشاييرام،
يارالانميش قلبيم کيمی، قلبی ويران آذربايجان
بيستونی- اينقلابدا شيرين- وطن اوچون فرهاد،
کولونگ وورموش اؤز باشينا، زامان- زامان، آذربايجان
وطن عشقی مکتبينده جان وئرمه يی اؤيرنميشيک،
اوستاديميز دئييب هئچ دير وطنسيز جان، آذربايجان
يا رب! – نه دير، بير بو قدر اورکلری قان ائتميسن،
درد آلميسان، غم آلميسان سن ايراندان، آذربايجان
ائولادلارين نه واختا ده ک ترک وطن اولاجاقدير؟
ال- اله وئر، عصيان ائله، اويان- اويان، آذربايجان
بسدير فراق اودلاريندان کول الندی
دور آياغا! يا آزاد اول، يا تامام يان، آذربايجان
شهريارين اوريی ده سنين کی تک يارالی
آزادليق دير منه ملحم، سنه درمان آذربايجان
++++
http://www.solgunaz.com ازسایت

Wednesday, August 18, 2010

دعوت فعالین حرکت ملی آزربایجان شهرستان اردبیل به حضور میلیونی در روز یکشنبه

دعوت فعالین حرکت ملی آزربایجان شهرستان اردبیل به حضور میلیونی
در روز یکشنبه 31 مورداد در استادیوم سهند
تعصوب سیز میللت گرک خوار اولسون
نزدیک به هفتاد سال از سرنگونی فاشیزم و تولد دوباره انسان منهای نژاد برتر می گذرد. در طی این سالها در تمامی عرصه های فعالیت بشری (اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی ، ورزشی و ...) هر روز و هر دقیقه بیش از پیش به اصالت آزادی و برابری انسان و رد و تقبیح هرگونه تفکر نژادپرستانه تاکید شده است؛ اما افسوس و هزاران افسوس در کشوری که مردمانش به کاملترین دین بشری ایمان دارند و مهد فرهنگ وتمدنش !!! می خوانند، هنوز بر طبل نژاد پرستی و راسیزم کوبیده می شود و ملتی با تمام داشته های درخشان تاریخی و فرهنگی خود مورد استهزاء و تمسخر قرار می گیرد.پیش از صعود تیم تیراختور آزربایجان به لیگ برتر، هنوز هم عده ای گمان می کردند که تحقیر ملت تورک تنها از سوی عده اندکی از قوم فارس صورت میگیرد و این امر جنبه ای همگانی در آنها ندارد. اما پس از حضور تیراختور در ورزشگاههای شهرهای مختالف ایرن در یک سال گذشته همگی به عینه دیدیم که توهین وتحقیر به ملت آزربایجان به سان ارزشی است درونی شده که در اقشار مختلف فارس زبانان وجود دارد. اکنون شاهد وقیحانه ترین ورکیک ترین شعارهای ناموسی بر علیه ملتمان در استادیومها و همکاری تلویزیون در پخش این شعارها با صدای بلند هستیم. اما آنچه که بیش ازپیش آزارمان میدهد سرکوب وحشیانه جوانان با غیرت آزربایجان توسط چماق به دستان ایرانی است.

Saturday, August 14, 2010

رشد راسیسم در تحریف تاریخ

رشد راسیسم در تحریف تاریخ
وقتی سخن ازآذربایجان چه شمالی ویا جنوبی درتمام ادوار تاریخی وکتب تذکره نویسان وسیره نویسان وسفرنامه ها حتی سنگ نبشته های عهد کهن ودر کتب عهد عتیق وجدید همه ازمکان وجائی را اشاره وتاکید دارند که دراین اما کن وسرزمین ملتی با سابقه قدیم وعظیم که صاحب زبان وفرهنگ وهم چنین دارای عقاید وباورهای ایمانی واعتقادی نسبت به نوع بافت جمعییتی وتاریخی ونوع زندگی وادامه حیاتشان داشتند وبراساس آن جهان بینی وچگونه تفسیرکردن عالم هستی وچگونگی عالم خلقت وارتباط پدیده ها ونسبت آنان به همدیگر وچگونگی انسان با عالم نیروها وقرارگرفتن نوع انسان درمیان خلایق اینکه انسان آنان را چگونه معنا می کند و از چه راه هائی قدرت انسان برآنان سیطره وغلبه می نماید مکشوف وکشف شده است وسایه آن برتمامی علوم بشری امروزی سایه انداخته است حتی تا جائی که در ادبیات وفرهنگ وباورهای ملی ما پایدارمانده ودربرخی ساحه ها ماندگارودر قالبهای دیگری مورد استفاده قرارمی گیرد که اگرغباروزنگ آنان زدوده شود آنست که کارکرد هزاران ساله دارد
ما که دراصل تورک وازتورکانیم وبرپایه آن درقید حیاتیم وازرایحه وبوی آن همیشه پایداریم که انگار فقط ما ماندگاریم وچنین است سخن حاتمان و حاکمان ملی ما که دائم عالمتابیم
دراین سرزمین مقدس ووسیع ملتی یک رنگ ویک رو با تمامی افکارخودجوششان وبا اسلوب ذاتی بشریت شان ودرتعامل ملی شان پیوسته درتکامل شان درتساهل مطلق درکنارهمدیگرزندگی وزمان را به ترقی پیشرفت سپری می کردند وصنعت اولیه را به بشریت ارمغان آوردند وبه واسطه زبان اعجازی ومعجزه آمیز خود آن را تفسیربه منقوش وتاویل به مصور کردند واستعداد زبانی را مبدل به استعداد ذهنی وکشف نیروهای موجود طبیعت وارائه آن بصورت نقاشی وتصویرتقدیم نمودند
رنگ ثانی درمیان نبود خود بودند وسرزمین شان هنوز تقدسگری درمیان شان نبود
کمرنگی وپررنگی درمیان شان بود اما نه با رنگ دگر
آنان متصل بودند به فوج عظیم ومنبع جوشان تورکان که پیوسته دردگردیسی وتحول
اگرتاریخ باستان این سرزمین را بدون عداوت وتبعیض جستجوگرباشی (یعنی نه آسیمیله باشی ونه مانقورت ونه فکرپان فارسیستی وبه اعتباری راسیستی )آن وقت رنگ بشریت را خواهی یافت که تاریخ درزندگی ما انسانها چه معنائی را حامل است ودر درون آن چه پیامی را می توان یافت تاریخ قسمت اعظمی ازعمرانسان می باشد (آن نه فروختنی ونه خریدنی است )عمر ملتها در آن است .مگرمی شود به تاریخ خود بی تفاوت شد ویا به آن بی اعتبار. تاریخ باستان دراین سرزمین شروع غم انگیزی دارد وچنان به آن رنگ راسیستی داده اند که خاک این خطه نیز شرمسار است از دفن شده گان وقتی آن سرد خویان وارد به جغرافیای تاریخ ما سرازیر شدند هرچه آنچه ندیده بودند یک دفعه یافتند .نه زبان دانستندی ونه نبشته ای دراین گسیل غیرمرسوم همه چیزاین ملت زیرسم آن مهاجرین تازه آفتاب دیده لت وپارشد وخودشان را تازه آفتابی جستند وآغازبه پایان که هرگزآغازی نکردند.
دراثنای آن زمانه سرزمین وملت هردودلیلی بروجود تاریخ است.اما مشاهده شد که چگونه آن نیزبه یغما رفت وسردخویان چگونه تاراج کردند.وخودشان تاریخ ساختند وهستیان را نابود. هنگامی که درآن دوران ودرسرزمین تورکان تاریخ را جعل وتحریف می نمودند وتازه درآغازآن جماعتی دیگردرمقدس جائی همان کارسرد خویان را به اتمام می بردند اندوخته تجربه شان را تحفه ای براین تازه آفتاب دیده ها ارزانی داشتند خبره ها براینان روانه ساختند تا دینی برگردنشان نماند ازخدمتی که جباران اینان برآزادی جماعتی ازآنان که اسیرپادشاه بابل بودند را تلافی نمایند .
شگفتا که آن برهه نقطه تلاقی جاعلین بود وآغازفتنه و دسیسه.اینان آغازگر تاریخ شدند و آنان زبان گویای انسان . وچنین شد که کتب عهد عتیق وتورات به عرصه آمد وآن نیزتاریخ را ملعبه ای درپیش خود نهاد.اینان آریائی نام شدند وآنان اسرائیلییان آن سرزمین.وامروزهر دو مدعی صاحبان سرزمین.
"البته یکی ازشگردهای مشترک همه جباران تحریف تاریخ است.ودرنتیجه متاسفانه چیزی که ما امروزبنام تاریخ دراختیارداریم جزمشتی دروغ ویاوه نیست ".1
"واژگونه نشان دادن تاریخ سابقه بسیار دارد.ماجرای انوشیروان را همه به خوبی می داند ومکررنمی کنم این حرام زاده آدم خواررا ...."2
این دوعبارت همسو را بدان جهت آوردم که دانسته شود تاریخ چشم وگوش وزبان مانند انسان دارد که اگردرست فهمیده شود عبارت های عقلانی آن مشهود و معلوم است تا آنجائی که حتی شاملو باشد.
امروز 14/5/89 که نوشته را تهیه می نمایم همایشی درکرج به مناسبت فردوسی ازبنیاد آن وابسته به حکومت اسلامی برگزارکردند که بقول برگزارکنندگان تمام تمام مدعوین وسخنرانان محققین واندیشمندان درزمینه تاریخ وادبیات پارسی بودند که یکی ازسخنرانان گفت" شاهنامه فردوسی پراست ازجعل ودروغ."3
عجبا بیست سال پیش شاملونیزدرسخنرانی خود در دانشگاه برکلی آمریکا گفته بود وبرمجعولات فردوسی اشاره های زیادی کرده بود بعدازآن سخنرانی را اززبان آیدا سرکسیان همسروی تعقیب کنید ببینید چه شد.4
و امروز درقلب ایران ودرمیان کثرت پان فارسیسم .حتی خود راسیست .اعتراف "نه هرگز" طرحی نو در پیش است.
بازامروز رحیم مشائی احاطه گرتفکراحمدی نژاد گفته است :" سی سال به مکتب اسلام خدمت کردیم بس است واز حالا درخدمت مکتب ایرانیم."5
5
درد ما نه منورالفکری دوران مشروطیت است ونه روشنفکری دوران پهلوی است ونه اصلاح طلبی عصرخود. درمان آلام ورنجهای انباشته ملت ما درسبد هیچ باغبانی یافت نمی شود ونخواهد شد .
ما آنچه را که خود درگذشته گره زده ایم با دستان ملت آگاه خود باز خواهیم کرد ودستان پرقدرت این ملت از تاریخ خود نیرومیگیرد وروزبه روز نیرومندتر خواهد شد.
دشمن اصلی ما ملت تورک آذربایجان نه فاشیست مذهبی است ونه شوونیست دیگری .بلکه از همه آنان گنده ترو تاریخی و بزرگ " رآسیست فارس " وبه عبارتی مشهورتر" تفکرات پان فارسیسم". رحیم مشائی امروزی "محب الاولیا"ی دیروزی (دوران انقلاب واوایل جنگ درکردستان)که کنیه را ازشدت مذهبی بودنش که آن زمان بیست ساله بود برخود نهاده بود غیراز ائمه اطهار به کسی اظهار شفقت نمی کرد وازکسی غیر از امامان خود چیزی را مطالبه نمی کرد وهم چنان به قلع وقمع دشمنان فرضی می تاخت متهم به ضد انقلابی می کرد معدوم می ساخت چرا که او یک سپاهی خط امام آن روزی بود.ازنگاهی او یک مذهبی مسلح قدرت بدست افراطی به شمار می رفت که می توانست شوونیست مذهبی را باخود هموار نماید وبه همان صفت مورد ارزیابی قرار گردد .بعد گذشت ایامی نه چندان بلند او را در جایگاهی دیگر می یابیم که می گوید "آن خدمت بس است خدمتی به مکتبی دیگر را آغاز باید کرد"در حالی که آن دو تفکر به ظاهر ضد همند وهمدیگر را بر نمی تابند چنانکه هم رزم او عطائ ا..مهاجرانی مانند او بود واو نیز به آن رسید که باید به مکتبی دیگر رفت وبه آن خدمت کردرا سر آغاز دنیای رآسیستی را گشود و کتاب "سلمان فارسی"را درچار چوب همان مکتب نو به تفسیر گذاشت.
حال ما چگونه زمانی آنان را فاشیست مذهبی وزمانی فاشیست فارس نام نهیم در حالیکه در یک سبد نگنجند ؟وده ها سوال دیگر ...
زمانی که عده ای دین را سدی برای افکار خود می دیدند وآنرا ارتجاع بلا منازع تلقی می کردند تا افکار خود را بدون واقعییتهای تاریخی واجتماعی پهن کنند وبخورد مفکورات این ملت تحمیل نمایند تا سفره رآسیستی را در حساسترین دشتهای سرسبزاین ملت پهن نمایند و خود را فاکرالفکوربشریت فلمداد کنند متوسل به واژه شوونیست مذهبی شدند وآنرا اصلی ترین مسئله برای تورک آذربایجان وحرکت ملی قائل شدند همان که رآسیست آنرا می خواهد .نگاه کنید به نوشته های عده ای از ......
ودیده شد که اینان تاریخ را چگونه ازما گرفته ویا می گیرند هنگامی که ازتاریخ تورکان سخنی به میان آورده می شود عصیان ویا مضطرب می گردند.
چه کسانی به یاد دارند همین عده که واژه روشنفکری را به یدک می کشند نوشته ای به عنوان تورکان آذربایجان ارائه کرده باشند؟
درهمان باصطلاح عصر روشنفکری و تجدد که همه تاروپود رآسیست ها حمله همه جانبه به سوی تورکان آغازیدند ازهمان نگاه حقوق بشریانه که امروز مدعی آنند ازحقوق < تاریخ > ناموس وده ها موارد این چنینی دفاع کرده باشند .
آنان که امروزاز دموکراسی وآزادی وعدالت درموازی حرکت ملی آذربایجان سخن پروری می کنند باز ومرتکب همان خیانتند که درعصر طلائی بقول آنان دچار شده بودند هستند یعنی آلت دست رآسیستند.
وازچنان دیدگاهی بر می آید که ما را متهم به اسطوره گرائی وتوتم پرستی وکل حرکت را به خرافات پنداشتن کنند .
اگر صادق تر باشید بیشتراز این نیز خواهید گفت .
وما نیز از تاریخ خود یاد گرفته ایم دگرباره گوش کنیم وسکوت را پیشه نمائیم تا شماها عیان ترشوید.
یادآوری:
بعضی ازدوستان نوشته هائی را ارائه می کنند که از نظر ما قابل انتقاد وحتی مایه انحرافی دارد وما به حسب وظیفه ملی آنان را مورد کنکاش ونوشته هائی تقدیم دوستان می کنیم که در این راستا به عوض دفاع از فکر ورای خود از جواب دادن امتناع می نمایند که باشد اما آنان بطور شخصی وخصوصی به آدرس ما ایمیل می فرستند واز ما قدردانی به عمل می آورند چنین کاری ستوده است اما چون نوشته ها در انزار عمومی منتشر می نماید ما انتظار داریم که دوستان چنین کاری را ننمایند زیرا این چنین اعمالی ازکیفیت چالش وتتبع که ایجادشده می کاهد و ما همیشه در انتظار نقد وچالش فکری برای رشد وتوسعه فکری ملت خود هستیم .از سایتهائی که ما را همراهی می کنند صادقانه سپاسگزاریم .
1و2سخنرانی احمد شاملو در دانشگاه برکلی امریکا 1990
3 درسایت خبر آنلاین (منتسب به لاریجانی)
4 مصاحبه همسر وی در بعد از آن سخنرانی
5 تیتر روزنامه جمهوری اسلامی در تاریخ 14/5/89
کمال اردم
تبریز 15/5/89

Monday, August 2, 2010

بیانیه دانشجویان آذربایجانی مقیم انگلستان در مورد رویدادهای اخیر در آذربایجان

آنچه در ماه های اخیر در آذربایجان روی می دهد از جهات متعددی قابل تامل و بررسی است
هجمه پلیسی–امنیتی رژیم ایران که با اعتراض ملت و فعالین ملی آذربایجان با همراهی کانون هواداران تراکتورسازی نسبت به خطر زیست محیطی دریاچه ارومیه کلید خورد و سیل دستگیریها و برخوردهای خشونت آمیز با فعالین ملی را دربرداشت؛ اینک با برنامه ریزی حساب شده بازیهای لیگ برتر فوتبال و همزمانی احتمالا تصادفی! دیدارهای تیمهای آذربایجانی (تراکتورسازی و شهرداری) با تیم های تهرانی فارس ( پرس پلیس و استقلال ) در هفته اول؛ عملا تبدیل به یک جنگ رسانه ای و روانی شد؛ که برخلاف عرف معمول جمهوری اسلامی که مبتنی بر سانسور و پنهان نمودن تنش های ملی-اتنیکی در ایران بوده است؛ صورت گرفت। جالبتر اینکه همه اینها در زمانی صورت می گیرد که در چند هفته گذشته شاهد اعتصاب چند هفته ای بازاریان آذربایجان در تبریز و ارومیه و... در اعتراض به افزایش مالیات ها ؛ اعتراض به نقض حقوق ملی آذربایجانیها و دستگیری فعالان سیاسی- مدنی آن و عملکرد متفاوت
ومستقل انان از بازار تهران بودیم
بدون شک آنچه در استادیوم آزادی در بازی پرس پلیس – تراکتورسازی رخ داد نوک آن کوه یخی بود که در دیپلوماسی جمهوری اسلامی ایران در مقابله با تحولات و تحرکات سیاسی ملی در آذربایجان تئوریزه شده است. در شرایط کنونی آذربایجان و حرکت ملی آن بالواقع به پاشنه آشیل حکومت ایران مبدل شده است که خود را در ضعیفترین موقعیت سیاسی و امنیتی در بعد داخلی و خارجی در طول حیات سیاسی خود می بیند و هر آن می تواند به عنوان خنجر دو طرفه عمل نماید. در اصل هدف رژیم بر استفاده ابزاری از فاکتور آذربایجان در بعد داخلی و خارجی استوار بوده است که با سیاست متوازن و منطقی حرکت ملی آذربایجان طی حوادث بعد از انتخابات ریاست جمهوری در مواجهه با اپوزوسیون و حکومت ایران؛ علارقم اینکه در کوتاه مدت مشکل ساز نگردید؛ اما با گذشت زمان و محقق نشدن سیاست کنترلی یا نظارتی رژیم بر آن به چالشی عمیق و نگران کننده برای آن بدل شد. لذا حکومت با افزایش فشارهای امنیتی و اعمال خشونت سعی در تنگ تر نمودن فضا بر حرکت ملی؛ در میادین مختلف از جمله ورزشی دارد تا شاید بدین طریق ابتکاررعمل را بدست گیرد
این در حالی است که حرکت مستقل و مدنی فعالین ملی آذربایجان در استادیوم ها علاوه بر رشد و توسعه شور و شعور ملی در بین ملت آذربایجان؛ مبدل به صحنه رویارویی دو ملت با مولفه های فرهنگی کاملا متفاوت شده و هژمونی فرهنگی فارس را که در طول 100 سال اخیر درصدد تحمیل خود بر جامعه غیر فارس بود با چالشی جدی مواجه نموده است . بطوریکه عملا هرگونه واکنشی از سوی رژیم به ضد خود تبدیل شده و باعث وخیم تر شدن اوضاع و رشد آگاهی ملی در بین اقشار مختلف مردم می گردد.

اما نکته دیگر که در استادیوم آزادی به طور ملموسی جلوه نمود؛ عمق نهادینه شدن فرهنگ نژادپرستی و راسیزم در تار وپود عامه ملت و شهروندان فارس بود که شاید برای بخشی از جامعه تورک آذربایجانی قابل لمس نبود. فاکتوری بسیار مهم که این رویداد را با رویدادهای رخ داده در رابطه با کاریکاتور تحقیرآمیز روزنامه ایران متمایز می نماید. اگر آن روز بخشی از ملت آذربایجان نگرشی راسیستی موجود در کاریکاتور را تراوشات ذهنی یک کارکاتوریست یا روزنامه تلقی می کرد؛ امروز جاری شدن پسترین الفاظ به صورت ریتمیک از زبان بیش از 30 هزار نفر شهروند عادی فارس و پخش زنده آن از تلویزیون سراسری عمق گسست های اجتماعی و تضادهای فرهنگی موجود میان ملت فارس و تورک آذربایجانی را برای بخش خاموش این ملت زمزمه می نماید که روز به روز در حال گستر ش است.
ما دانشجویان آذربایجانی مقیم انگلستان به عنوان بخشی از ملت تورک آذربایجان عملکرد و شعارهای داده شده توسط طرفداران فارس تیم پرس پلیس را مصداق بارز فاشیزم و راسیزم دانسته و حمایت سیستماتیک حکومت جمهوری اسلامی از این جریان ؛ اعمال تبعیضهای ملی و فشارهای سیاسی بر فعالین ملی آذربایجان را محکوم می نماییم. قطعا ملت تورک آذربایجان با توجه به پیشینه تاریخی اش در دفاع از ارزش ها فرهنگی و هویت ملی و انسانی خود؛ جواب در خور و شایسته ای به این اقدامات ضد انسانی و غیر دموکراتیک خواهد داد.
دانشجویان آذربایجانی مقیم انگلستان
31.07.2010