Sunday, February 21, 2010

پدربزرگوار جناب دکتر رضا براهنی

پدر بزرگوار جناب دکتر رضا براهنی
دیروز نوشته "سخنی در پاسخ مقاله ی "سخنی با دکتر رضا براهنی" را خواندم متوجه موضوعی شدم و آن این که ما حقیقتا بعنوان نسل بعد از شما همان نسلی هستیم که چاره نجات فرزندان بعد از خود را بر زمین زدن دیو پلید نژآدپرستان از سینه پاک وطن و ملتمان دیده ایم. ما نسلی هستیم که به عینه دیدیم که "پدرمان که 50 کتاب به زبان مادری بیگانگان نوشته" چگونه مورد طعن و اهانت گستاخانه قرار میگیرد و قاطعانه تصمیم گرفتیم که به بیگانه نژآدپرست که بزرگی خود را در حقارت ما می بیند خدمت نکنیم "و حتی اگر شد بین او و خود دیوارچین برافرازیم که حتی صدایش نیز به گوشمان نرسد چرا که "آزموده را آزمودن خطاست
پدر بزرگوار بر فرزند هیچ اهانتی گزنده تر از اهانت به پدر و مادرش نیست. هیچ دردی مشاهده قیومیت قاتل پدر و مادرش بر فرهنگ و زبان و سرنوشتش نیست. آیا این وضعی که از شما بر ما فرزندانتان به ارث مانده جز بردگی و حقارت است؟ آیا وقت آن نرسیده پدران پیر ما دعای خیر خود را بدرقه راه مبارزه بی امان ما کنند تا فاشیستها را سرجایشان بنشانیم و به خانه های خودشان پس بفرستیم؟ آیا شما که پس 70 سال محکومیت بر خدمت به غیر خود اینگونه مورد گستاخی قرار میگیرید بر آنچه بعد از شما بر ما خواهد رفت فکری کرده اید؟ آیا مشاهده غل و زنجیر اسارت زبانی، فرهنگی، اقتصادی و سیاسی و نظامی نژادپرستان در دست و گردن فرزندان بعد از خودتان دلتان را به درد نمی آورد؟ آیا زمان فریاد وا مصیبتا بر آنچه در راه زندگی فرزندان و نوادگانتان فرا نرسیده است؟
پدر بزرگوار من! برای دریافت شناسنامه برای دخترم 4 ماه تمام با اداره ثبت احوال تبریز تحت امر تهران مبارزه کردم چون نام او (ترکی بود (تانسو
دخترم طی 6 سال اول عمر معصومانۀ خود با مشاهده تلویزیونهای ترک بزرگ شد. او تا وقتی در خانه بود برای خود آهنگهای من درآوردی ترکی میخواند و اشعار خودساخته دیکلمه میکرد اما پا به مدرسه نژآدپرستان که گذاشت بجای شعر و آواز "قیقلی میقی چیمیکلی " میگوید! آیا رنجی کشنده تر از این برای پدر و مادر در این دنیا وجود دارد؟ در تعجبم که پدران و مادران تیز فهم و باشعور ما چگونه این همه ستم را برخود و بر ما تحمل کردند؟
پدر جان امروز روز دوم اسفند روز جهانی زبان مادری است. در تمام دنیا ملتها به بزرگداشت زبان مادری خود خواهند پرداخت و برای بهترین کارهای خود که برای زبان مادری خود آفریده اند جایزه دریافت خواهند کرد. اما ما برای مطالبه آن باید پی زندان و شکنجه و مرگ را بر جان بمالیم. امروز برای نمایش اعتراض خود بر آینده زندگی تیره و تاری که از شما بر ما ارث مانده و امروز بر افکار معصوم فرزندم سنگینی میکند به خیابان خواهم رفت و نمیدانم که آیا باز خواهم گشت یا نه! من برای سرقت مسلحانه و یا زروگیری و باج خواهی نمیروم! میروم که حق طبیعی خود را بر فرزند خود مطالبه کنم. کاری که شما بر ما نکردید و امروز با وجود مشاهده این همه نژآدپرستی عریان و خدمات بی حاصل بر آنان که این ستم بر ما روا میدارند هنوز هم باندازه ای که ناروایان گستاخ و قاطع هستند در جبهه حق ملتمان قاطع عمل نمیکنید. (منظور من دقیقا "عمل قاطع" است نه "سخن قاطع")
اما هرگز بر شما پدران اخم نمیکنیم. شما آنگونه که میدانستید و مصلحت دیدید حرکت نمودید. اما حداقل این است که امروز شاهد بیحاصلی آن راه هستید. پس دعای خیر پدرانه خود را بدرقه راه ما کنید. دعا کنید که ما میراثی به مانند میراثی که شما بر ما واگذاشتید و آن میراث اسارت و بردگی و مرگ است ما به فرزندان خود که نوادگان شما هستند روا نداریم و یک حیات آزاد و سرزمینی آزاد برای آنها به ارث گذاریم.
آراز بیلگین
02/12/88

1 comment:

hakan said...

yaşasin sevgili şacin.
yola devam ed.