Sunday, October 9, 2011

وحید فائزپور(کیاکسار)را بیشتر بشناسیم

وحید فائزپور(کیاکسار) را بیشتر بشناسیم – نوشته ی الف
چهارشنبه ۱۳ مهر ۱۳۹۰ ساعت ۱۲:۲۵
نسل جوان حرکت ملی آذربایجان در حال بازخوانی هویتی است که در طول سده گذشته در محاق ممنوعیت دولتی گرفتار آمده است.همین نسل می خواهد وارث همه آن چیزهایی باشد که در
مسیر ملت شوندگی تورک آذربایجانی نیاز است. ارتقاء زبان مادریش به عنوان زبان رسمی و دولتی، پالایش تاریخ خود از آلودگی ها و تحریف ها، رفع همه مصادیق تبعیضات اقتصادی و سیاسی اعمال شده از سوی دولت به شدت نژادگرای حاکم در تهران که انسان آذربایجانی را تا سطح شهروندان درجه دوم و سوم به زیر میکشد.
وحید فائز پور متعلق به نسلی است که نهاده های هویت تورکی را با نوشتن آن در خود تثبیت کرد.زبانی را که برای ارتقا آن به جایگاهی رسمی و دولتی اساس خواسته های اوست را یاد گرفت و نوشت(1).این لذت نوشتن و بازیابی هویت تورکی پایه و اساس روحیه جسور و مقاوم وی را تشکیل داد.
17 اسفند سال 90 مقارن با روزجهانی زن برای دیدار با خانم عطیه طاهری همسر سعید متین پور به همراه تعدادی از دوستان خود راهی زنجان میشود.علیرغم دستگیری موقت 6 ساعته در ایستگاه ایست-بازرسی شهید فرجی در میانه و کارشکنی ماموران نیروهای وابسته به اداره اطلاعات مبنی بر منصرف کردن وی و دوستانش از حضور در زنجان، بی توجه به همه تهدیدها به ملاقات خانواده سعید متین پور میرود.
4 خرداد سال امسال در مراسم بزرگداشت شهدای قیام خرداد ماه سال 85 ملت آذربایجان ، در سولدوز حضور می یابد.وی علیرغم تماسهای تلفنی مکرر مامورین اداره اطلاعات اورمیه و تهدید وی و خانواده اش مبنی بر عدم حضور در مراسم مذکور با عزمی راسختر و با جدیتی مثال زدنی برمزار شهدای دیار سولدوز قهرمان حاضر میشود و در مسیر بازگشت به اورمیه به همراه بیست نفر دیگر از دوستان و همفکرانش در سه راهی مهاباد دستگیر و بعد از گذارندن شب در بازداشتگاه 9-پله اورمیه آزاد میشود.
در این بازداشتگاه در جواب مامور اطلاعاتی که وی با جمله " مگر تذکر ندادیم که نباید به سولدوز بروی" گفته بود: " بی جهت در کاری که به شما مربوط نیست دخالت کرده اید".
یک روز پس از برگزاری تظاهرات مسالمت آمیز مردم اورمیه در تاریخ 5 شهریور 90 نسبت به آنچه سیاستهای عمدی دولت ایران مبنی بر خشکانیدن عمدی دریاچه اورمیه و نابودی حیات مادی آذربایجانیان برگزار شد دستگیرو بعد از تحمل 9 روز بازداشت و تحمل شکنجه های فیزیکی به قید وثیقه 50 میلیونی آزاد شد.شاهدان عینی درگیری وی با ماموران اداره اطلاعات اورمیه به هنگام بازداشتش را گزارش نموده بودند.بعد از آزادی "عدم ارائه حکم جلب از سوی ماموران به هنگام بازداشت" را علت درگیری اش عنوان نموده بود.شاید به جرات بتوان گفت موفقیت وحید فائزپور(کیاکسار) در اداره جلسات بازجویی و پافشاری بر اصول بنیادین گفتمان ملی و حقوق آذربایجانیان در همه مراحل بازجویی علت اصلی روحیه بالای وی پس از آزادی بود.
سه شنبه هفته گدشته 5/7/90 پس از حادثه غمبار درگذشت ناگهانی زندانی سابق سیاسی و فعال حرکت ملی آذربایجان آقای ابراهیم جعفرزاده، همسرش مینا کهربایی و دختر یکساله آنها آیلا ، برای تشییع جنازه آن عزیزان در خوی حاضر شده بود.فائز پور بعد از تشییع پیکر جانباختگان که باشکوه خاصی برگزار شد به همراه بیش از شصت نفر دیگر از حاضرین در مراسم بارداشت و بعد از گذراندن یک شب در هنگ مرزی خوی به زندان این شهر منتقل شده است.قاضی پرونده برای ایشان و سه نفر دیگر از بازذاشت شدگان که هنوز آزاد نشده اند قرار وثیقه ی 10 میلونی صادر کرده است.
نسل جوان حاضر در همه میادین حرکت ملی که فائزپور نیز یکی از نمایندگان آن است مبارزه برای احقاق حقوق ملی را در مفاومت ، اراده ؛ فهم و دانشی بالا جستجو می کند. براستی عزم و اراده جوانانی همچون کیاکسار در مسیر مبرزات ملی آذربایجانیان را باید ستود.
(1).وحید فائز پور24 ساله فارغ التحصیل رشته معماری از دانشگاه آزاد واحد تبریز و اهل اورمیه میباشد.ایشان نوشته های خود را در وبلاگ شخصی اش به آدرس www.nazlichay.blogfa.com منتشر مینماید.
به امید آزادی وی و همه زندانیان سیاسی آذربایجان

Tuesday, October 4, 2011

پتیشن برای آزادی عباس لسانی ، فعال سرشناس آذربایجانی

پتيشن براي آزادي عباس لسانی، فعال سرشناس آذربایجانی
با امضا کردن پتیشن فوق، ما خواهان آزادی بی قید و شرط عباس لیسانی، فعال مدنی شناخته شده آذربایجانی هستیم که روز جمعه 18شهریور 90 در اردبیل، توسط نیروهای امنیتی بازداشت شده و کماکان در وضعیت نامعلومی بسر می برد.
به گفته خانواده این فعال مدنی؛ او که بعد از دستگیری در وزارت اطلاعات اردبیل نگهداری می شد در روزهای اخیر به یکی از بازداشتگاههای وزارت اطلاعات در تهران انتقال یافته است. این فعال مدنی چند روز قبل از انتقال اش به تهران در طی تماس کوتاه به خانواده خود گفته بود که اعتصاب 16 روزه خود را شکسته و اگر اتفاقی برايش رخ دهد، بخاطر اعتصاب غذا نيست.
خانواده لسانی که بعد از انتقال او به تهران نتوانستند هیچ اطلاعی از وضعیت نامبرده بدست آورند، سخت نگران سلامتی او هستند.
خواست ما بعنوان امضا کنندگان این پتیشن:
- از مقامات ایرانی درخواست می کنیم تا به سرعت و بدون قید و شرط عباس لسانی را آزاد کنند. کسانی که در ارتباط با ابراز نظرات خود به طور مسالمت آمیز و فعالیت های فرهنگی، اجتماعی و سیاسی صلح آمیز دستگیر شده اند، زندانی عقیده به حساب می آیند.
اصرار به مقامات که اطمینان بدهند که او در معرض شکنجه و بدرفتاری های دیگر قرار نگرفته و به وکیل، اعضا خانواده خود و امکانات درمانی مورد نیاز دسترسی دارد.
جهت امضای پتیشن، اینجا را کلیک کنید
http://www.gopetition.com/petitions/free-abbas-lisani.htm

Wednesday, September 28, 2011

بیانیه فعالین حرکت ملی آذربایجان- اورمیه در اعتراض به روند خشکانیدن عمدی دریاچه اورمیه و اغاز سال تحصیلی

بیانیه فعالین حرکت ملی آذربایجان-اورمیه- در اعتراض به روند خشکاندن عمدی دریاچه اورمیه وآغاز سال تحصیلی
ملت ترک آذربایجان؛
مردم شهر اورمیه؛
با کمال تاسف و علیرغم اعتراضات مردمی ملت آذربایجان در شهریور ماه، مسئولان دولت ایران به جای اقدامات عاجل جهت رفع بحران دریاچه اورمیه و برخورد با نمایندگان اهانت کننده به ملت آذربایجان و عاملین سرکوب معترضین آذربایجانی تلاش نمودند با منحرف نمودن افکار عمومی و دادن وعده های دروغین صورت مسئله را پاک کنند. ما خواستار آن بودیم که آب پشت سد های ایجاد شده سریعا به دریاچه اورمیه منتقل شود و همه زندانیان سیاسی آذربایجان و بازداشت شدگان حوادث اخیر بی قید و شرط آزاد شده و عاملین اهانت و سرکوب ملت آذربایجان مورد محاکمه قرار گیرند. افسوس مسئولان دولت ایران گوش خود را بر همه خواست های ملت آذربایجان بسته و با طرح های خیالی پنج ساله و ده ساله شعار حل بحران دریاچه اورمیه را سر می دهند و فرزندان غیور آذربایجان همچنان در زندان ها به سر می برند.عاملین اهانت و سرکوب ملتمان نیز همچنان بر صندلی های مجلس شورای اسلامی تکیه زده و بر ریش ملتمان می خندند و همچنان به سخنان سخیف خود در صحن مجلس ادامه می دهند.

ملت ترک آذربایجان؛
مردم شهر اورمیه؛
فعالین حرکت ملی آذربایجان؛
روز نهم مهر گرد هم خواهیم آمد تا بار دیگر بلند تر از قبل صدای اعتراض خود را به گوش بی تفاوت مسئولان ایران و افکار عمومی جهان برسانیم. خشک شدن دریاچه اورمیه نابودی زندگی انسان آذربایجانی می باشد و ضروری است همه ملت آذربایجان هم صدا و در کنار هم فریاد اعتراض بر آوریم. دانشجویان قهرمان آذربایجان در دانشگاه هایمان خود را آماده نموده اند که روز نهم مهر صدای مظلومیت دریاچه اورمیه را بلند کنند و ما نیز در شهر اورمیه در کنار دانشجویان خود خواهیم ایستاد و در کنار اعتراض به خشکاندن عمدی دریاچه اورمیه خواستار رفع نقض حقوق زبانی ملت ترک آذربایجان خواهیم بود.
ما فعالین حرکت ملی آذربایجان در شهر اورمیه از همه مردم شهرها و فعالین حرکت ملی آذربایجان که در پنجم، دوازدهم و نوزدهم شهریور قهرمانانه برادران خود را در اورمیه تنها نگذاشتند می خواهیم که در نهم مهر نیز به یاری مردم شهر اورمیه بشتابند. از همه مسئولان و نیروهای امنیتی و انتظامی و قضایی آذربایجانی نیز می خواهیم در این خصوص بی تفاوت نبوده و در کنار خواهران و برادران خود بایستند زیرا سرنوشت و زندگی خود آنها و خانواده هایشان نیز وابسته به خواست های مشروع ملت آذربایجان است.
وعده دیدارمان: روز شنبه نهم مهر ساعت پنج عصر
مکان: تقاطع عطایی و امام
فعالین حرکت ملی آذربایجان- اورمیه
یک مهر هزار و سیصد و نود

فراخوان فعالین حرکت ملی لذربایجان در شهر تبریز به تجمعات اعتراضی نهم مهر

فراخوان فعالین حرکت ملی آذربایجان در شهر تبریز به تجمعات اعتراضی 9 مهر
همان گونه که ملت قهرمان آذربایجان استحضار دارند، تجمعات مدنی در شهرهای آذربایجان که خواستار اتخاذ تدابیر جدی و عاجل برای پیشگیری از فاجعه زیست محیطی - انسانی دریاچه اورمیه که دست پخت سو مدیریت تعمدی مسئولین بی کفایت است از پنجم شهریور آغاز شده و ...
چندین هفته ادامه داشت، گواه آشکار و بی تردیدی بر این واقعیت است که ملت ترک آذربایجان با رسیدن به شعور و عزم ملی مثال زدنی نسبت به منافع ملی و میهنی خود حساسیت تمام داشته و در صورت لزوم از هیچ اقدامی فرو گذار نخواهد کرد.
هیچ تردیدی نیست که مسئله فاجعه زیست محیطی - انسانی دریاچه اورمیه که توطئه ای دست پخت شونیزم فارس برای انهدام زیر ساختهای جمعیتی و جغرافیایی آذربایجان می باشد در سالیان اخیر به جدی ترین و حادترین مشکل آذربایجان تبدیل شده است و میرود تا هستی ملی آذربایجان را به ورطه نابودی بکشاند. در چنین شرایطی است که ملت آذربایجان که مهد انقلابها، تمدنها، اولینها و گهواره تاریخسازان اعصار می باشد بی درنگ و با شعور و حساسیت تمام برای دفاع از کیان خود پا به میدان مقاومت و پایداری گذارد. تجمعاتی که در شهرهای مختلف آذربایجان علی الخصوص تبریز، اورمیه، اردبیل و زنجان صورت گرفت بی شبهه نقطه عطفی دیگر در تاریخ آذربایجان خواهند بود.
ولی متاسفانه مسولین و مقامات کشور ایران نه تنها نخواستند کوچکترین وقعی به خواسته های ملت ترک آذربایجان بگذارند بلکه تجمعات به غایت مدنی و دمکراتیک ملتمان را به خشونت کشاندند. مقامات چنین گمان می کنند که با دادن وعده هایی سر خرمن که برای فوت وقت پیش کشیده اند خواهند توانست اراده ملت آذربایجان را به سخره بگیرند در حالی که از سویی گوش ملتمان با چنین وعده و وعیدهایی پر است و از سوی دیگر بحران دریاچه اورمیه چنان عاجل و اورژانسی می باشد که ملتمان نمی تواند دلخوش مانورهای تبلیغی آقایان برای اتلاف وقت باشد.
در این شرایط است که ملتمان نا گزیر از پیگیری خواسته های حیاتی و فوری خود و در تداوم اجتماعات مردمی شهریور ماه بار دیگر روز شنبه 9 مهر گرد هم خواهد آمد تا بالفعل نشان دهد که تا گرفتن پاسخی در خور در خصوص مطالباتش از پای نخواهد نشت. زیرا ملت آذربایجان می داند مسئله دریاچه اورمیه مسئله مرگ و زندگی برای آذربایجان است و محافلی تاریک نقشه به تخلیه آذربایجان و کوچ اجباری میلیونها ترک آذربایجان به مرکز و جنوب ایران می کشند.
همچنین با توجه به تصادف این تجمعات به ماه مهر که زمان بازگشایی مدارس می باشد و در پاسخ به فراخوان فعالین دانشجویی آذربایجان ملتمان در این تجمعات خواستار رسمی شدن زبان زبان ترکی آذربایجانی و تحصیل به این زبان خواهند شد. بایستی همزمان و همصدا فریاد بزنیم که خواستار تغییرات اساسی در سیستم آموزشی کشور می باشیم که دهه هاست به مثابه ماشین قتل عام فرهنگی ملت ترک آذربایجان و دیگر ملل تحت ستم ملی در ایران عمل میکند.
بدین وسیله ما از تمامی وجدانهای بیدار در ایران و جهان نیز می خواهیم که در این مصاف در کنار ملت آذربایجان باشند و حمایتهای همه جانبه خود را از ما دریغ کنند.
دیدار: شنبه 9 مهر 90 – ساعت 5 عصر – تبریز راسته کوچه تا استانداری
فعالین حرکت ملی آذربایجان
تبریز
4/7/90

Sunday, September 11, 2011

عباس لسانی ، فعال سرشناس آذربایجانی در اردبیل بازداشت شد

عباس لسانی، فعال شناخته شده در اردبیل بازداشت شد
شنبه 19 شهریور1390
بنا بر گفته خانواده لسانی،عباس لسانی روزجمعه ۱٨ شهریور ساعت ٣ بعد از ظهر در منزل مسکونی خودبازداشت وبه نقطه نامعلومی منتقل گردید.
یکی از اعضای خانواده وی در گفتگو با «پایگاه خبری حقوق انسانی‌ و اولیه بشر» گفت که مامورین اطلاعات با چهار خودرو منزل را محاصره و سپس بدون ارائه حکم قضائی وارد خانه شده و آقای لسانی را کشان کشان از منزل خارج کردند
.
بنابر این گزارش، عباس لسانی پیشتر نیز بارها به دلیل مبارزه مسالمت آمیز در راه احقاق حقوق مدنی آذربایجانی ها از سوی مامورین امنیتی دستگیر، و شکنجه شده و طی سالهای گذشته به دفعات به تبعید، جریمه های سنگین مالی، شلاق و همچنین زندانهای درازمدت محکوم شده بود.

Monday, September 5, 2011

بیانیه مهم شماره سه فعالین حرکت ملی آزربایجان- تبریز در مورد اعتراضات ملت آزربایجان نسیت به خشاندن دریاچه اورمیه

بيانيه مهم شماره 3 فعالين حركت ملي آزربايجان ــ تبريز در مورد اعتراضات ملت آزربايجان نسبت به خشكاندن درياچه اورميه
يکشنبه ۱٣ شهريور ۱٣۹۰ - ۴ سپتامبر ۲۰۱۱
آفرين بر غيرت و شرف ملتي كه ديروز 12 شهريور 90 حماسه اي ديگر آفريد . حقا كه نشان داديد آزربايجاني مي ميرد اما تن به ذلت نمي دهد . در بيانيه هاي قبلي به دشمن متذكر شده بوديم كه با ادامه فشار بر ملت آزربايجان و با دستگيري و زنداني كردن فعالين دلير حركت ملي آزربايجان اين حركت وارد فاز جدي خود شده است . هفته گذشته و ديروز ديديد كه فعالين جان بر كف آزربايجان بر عزم و اراده خود راسخ و استوار هستند .
ما در اين بيانيه بار ديگر به دشمن راسيست اشغالگر فارس هشدار مي دهيم :

1

هر چه سريعتر بدون كوچكترين وقفه اي تمامي زندانيهاي سياسي آزربايجان را بي قيد وشرط از زندان آزاد نمايد

2
آبهاي ذخيره شده در مقابل تمامي سدهاي منتهي به درياچه اورميه را بازكرده و از دشمني با حيات زيست آزربايجان دست بردارد .
3

تمامي سدهاي غير اصولي بسته شده بر سر راه درياچه اورميه را تخريب نمايد

4

زبان توركي آزربايجاني را هر چه سريعتر به عنوان يكي از زبانهاي رسمي كشور اعلان نموده و اجازه تدريس زبان توركي در تمامي مدارس و دانشگاههاي آزربايجان و قسمتهاي تورك نشين همچون تهران و كرج را صادر كند .
5

به تخريب بي رحمانه آثار تاريخي آزربايجان و منابع طبيعي وطنمان پايان بخشد

6

آزادي بي قيد و شرط بيان در مطبوعات و ساير رسانه هاي توركي آزربايجاني هر چه سريعتر لحاظ گردد
7

به غارت معادن و ذخاير زيرزميني و زميني آزربايجان پايان داده شود
8

به ايجاد كارگاهها و كارخانه ها براي اشتغال جوانان آزربايجان در خود آزربايجان سريعاً اقدام شود
9

اداره امور آزربايجانيها به دست خود آزربايجانيها و با راي آزاد ملت آزربايجان ، بدون دخالت قواي مركزي همچون شوراي نگهبان صورت پذيرد .
10

به تحقيرها و توهين ها عليه ملت شريف آزربايجان در رسانه هاي فارس زبان پايان داده شود

11

تمامي عناصر سركوبگر اعم از سپاهي ، اطلاعاتي ، پايگاههاي بسيج ( پايگاههاي فساد ) در آزربايجان هر چه سريعتر برچيده گردد

12

ديد امنيتي و نژاد پرستانه به آزربايجان از اذهان حاكميت راسيست پاك شود

13

به حق تعيين سرنوشت ملتهاي ساكن در اين جغرافيا علي الخصوص ملت بزرگ و 35 ميليوني آزربايجان در عمل احترام گذاشته شود

طبيعي است اين 13 بند از اوليه ترين و كف حقوق شناخته شده ملتها از جمله ملت آزربايجان در چهارچوب قوانين حقوق بين الملل است و اگر دشمن راسيست مركزي به خواسته هاي به حق ملتمان هر چه سريعتر جواب مثبتي ندهد و همچنان فشارها بر عليه ملتمان ادامه يابد ، حركت ملي آزربايجان فاز حركتي خود را قويتر از اين هم خواهد كرد . در پايان به تمامي سياستگذاران حاكميت راسيست مركزي هشدار جدي مي دهيم ، اين حركت هرگز نخواهد خوابيد ، اين حركت تازه شروع شده است و قطعاً ادامه خواهد يافت اين نداي آزربايجان است . اگر درادامه دست از پا خطا كرده و احياناً در مقابل ملتمان از سلاح گرم استفاده كنيد حركت ملي آزربايجان اين حق را براي خود قائل خواهد بود كه حتي تغيير تاكتيك و شيوه دهد .

Wednesday, August 31, 2011

فراخوان فعالین حرکت ملی آزربایجان در تبریز برای اعتراض به خشکیدن دریاچه اورمیه

فراخوان فعالین حرکت ملی آزربایجان در تبریز برای اعتراض به خشکیدن دریاچه اورمیه
مردم شریف و قهرمان تبریز
آنچنان که می دانید سالهاست فعالین حرکت ملی آزربایجان ندای خشکیدن دریاچه مظلوم اورمیه را سر می دهند. سالهاست که فریاد میزنند و جوابی نمی شنوند که هیچ ، بلکه بر عکس دشمن راسیست مرکزی با رد دو فوریتی طرح عملیات آبرسانی دریاچه اورمیه در مجلس عملاً نشان میدهد که این دریاچه از طرف حاکمیت عامدانه در حال خشکاندن است.
از این روی شنبه هفته گذشته 5 شهریور ماه 90 مردم قهرمان اورمیه دست به اعنراض گسترده ای علیه حاکمیت راسیستی ایران زد ده ها هزار از جوانان غیور اورمیه ، مردان و زنان دلیر این شهر تاریخی آزربایجان نشان دادند که آزربایجانی زمانی که صحبت از کیان و هستی وطنش در میان باشد بی هیچ تردید مقابل دشمنانش با غیرت و صلابت خواهد ایستاد . در همین روز مردم قهرمان تبریزنیز با حضور خود در خیابانها نشان دادند که قلب آزربایجان در تلاطم است . اگر در آن روز نتوانستیم قیامی همه گیر را در تبریز شاهد باشیم دلیل آن شدت خفقان موجود و ایجاد شرایط پادگانی در محله های شهر تبریز بود .
اما امروز ما می خواهیم به دشمن بار دیگر نشان دهیم که تبریز همیشه در صحنه است ، خیابانهای تبریز هنوز هم بوی قهرمانی می دهند صدای شیهه اسبهای پدرانمان هنوز هم که هست از خیابانهای تبریز قدیم به گوش می رسد .
لذا ما فعالین حرکت ملی آزربایجان تبریز ، از کلیه شهروندان غیرتمند تبریزی می خواهیم روز شنبه 12 شهریور 1390 بار دیگر همگام با مردم اورمیه در خیابانها حاضر شده و اعتراض مدنی خود نسبت به سیاستهای تبعیض آمیز حاکمیت بر علیه آزربایجانیها را نشان دهند .
مکان تجمع مدنی : تبریز ، خیابان راسته کوچه ( بازار آغزی ) ساعت : 18

( شش عصر)

بیانیه و فراخوان مهم فعالان حرکت ملی اذربایجان- اورمیه

بیانیه و فراخوان مهم فعالان حرکت ملی آذربایجان - اورمیه
بیانیه و فراخوان فعالین حرکت ملی آذربایجان-اورمیه- پیرامون حوادث خونین پنجم شهریور در آذربایجان
پنجم شهریور، شهر اورمیه شاهد حوادثی خونین بود که از یک سو غرور و اراده ملی ملت آذربایجان را به نمایش گذاشت و از سویی نیز کرامت انسانی توسط گروه های چماق دار بسیجی و نیروهای ضد شورش دولت ایران لگد مال شد.
تجمع آرام و مدنی هزاران نفر از مردم اورمیه در اعتراض به خشک کردن عمدی دریاچه اورمه با یاغی گری ماموران دولتی چنان به خشونت کشیده شد که صد ها نفر را راهی بیمارستان ها و بازداشت های نا معلوم اداره اطلاعات و نیروی انتظامی و سپاه پاسداران کرد و البته شایعاتی نیز در شهر پیچید که دو نفر از عزیزان به شهادت رسیده اند که هنوز به دلیل شرایط سخت امنیتی صحت و سقم این مسئله برای ما نیز پنهان است.
دولت جمهوری اسلامی ایران با تجربه سی ساله سرکوب اعتراضات مردمی و حذف فیزیکی فعالین دگر اندیش که امروزه به همراه ارتشیان سوری در خیابان های سوریه نیز آن را تمرین می کند با بستن دستگیر شدگان به درخت ها و تیر برق های خیابان ها و ضرب و شتم وحشیانه آنها و شلیک مستقیم به سوی مردم خون انسان ها یی را که تنها گناهشان دفاع از دریاچه اورمیه بود بر زمین ریختند.
شهر قهرمان تبریز نیز که روز سیزده فرودین امسال شاهد تجمعاتی در حمایت از دریاچه اورمیه بود بار دیگر روز شنبه پنجم شهریور قدرت نمایی سربازان دولتی و سرکوب اعتراضات خیابانی را مشاهده کرد ودر عرض چند روز ده ها نفر از فعالین ملی آذربایجان به صورت غیر قانونی بازداشت و به مکان های نامعلومی انتقال یافتند.
ما فعالین حرکت ملی آذربایجان –اورمیه-ضمن ابراز همدردی با خانواده های مجروحین و بازداشت شدگان حماسه پنجم شهریور از همه ملت آذربایجان خصوصا بانوان قهرمانی که لیاقت و غیرت خود را در خیابان های اورمیه به رخ همه کشیدند قدردانی کرده و از فعالین حرکت ملی آذربایجان در همه شهرهای آذربایجان و ساکن در کشورهای خارج به دلیل اتحاد و همبستگی بسیار خوب که نشان از قدرت حرکت ملی آذربایجان دارد تشکر می کنیم و امیدواریم که در روزهای آتی نیز با ارداه و همبستگی ملی مبارزه و دفاع از دریاچه اورمیه را تداوم بخشیم.
همچنین شنیده ها حاکی از آن است که بسیاری از فعالین اجتماعی و سیاسی تهران نیز خواهان برگزاری تجمعاتی در ابراز همدردی با مردم آذربایجان و دریاچه اورمیه هستند. ما با ابراز خشنودی، امیدواریم که با درک مطالبات متقابل بتوانیم اتحاد لازم را بین نیروهای آزادیخواه را بوجود آوریم.
ملت شریف آذربایجان
ما به عنوان فعالین حرکت ملی آذربایجان- اورمیه- با اعتراض شدید به سرکوب خونین مردم در شهرهای تبریز و اورمیه اعلام می کنیم که اعتراضات ملت آذربایجان در روز شنبه حرکتی احساسی و کور نبوده و بر مطالباتی استوار است که تا رسیدن به آن همچنان به اعتراض خود ادامه خواهیم داد. بنا براین عصر روز شنبه دوازدهم شهریور بار دیگر در میادین و خیابان های شهر اورمیه گرد هم می آییم تا یک بار دیگر خواسته های خود را به صورت مدنی به گوش همه برسانیم. امیدواریم که فرزندان قهرمان ستارخان در دیگر شهرهای آذربایجان و آزادیخواهان دیگر شهرها نیز به یاری برادران خود در شهر های تبریز و اورمیه بشتابند.
مطالبات ملت آذربایجان در تجمع اعتراضی روز شنبه دوازدهم شهریور بر این پایه ها استوار خواهد بود:
توقف فوری سیاست خشک کردن عمدی دریاچه اورمیه
- انجام اقدامات فوری و ملموس برای جلو گیری از خشک شدن دریاچه اورمیه
- عذر خواهی دولت و رئیس مجلس شورای اسلامی و نمایندگانی که به ملت آذربایجان اهانت کرده اند
-استعفای استاندار آذربایجان غربی به عنوان مسئول اول شورای تامین استان که دستور شلیک مستقیم به مردم بی گناه را داده است
- محاکمه و معرفی فوری عاملین سرکوب خونین شهر اورمیه
- آزادی همه زندانیان سیاسی و بازداشت شدگان روزهای قبل و روز پنجم شهریور در شهر تبریز و اورمیه
- جبران خسارت مالی کسانی که اموالشان توسط نیروهای یگان ویژه صدمه دیده است.
- توقف استفاده از کلمات اهانت آمیز همچو اراذل و اوباش و... علیه مردم معترض در مطبوعات و رسانه های دولتی وعده دیدار: روز شنبه دوازدهم شهریور ماه ساعات : شش عصر
مکان: میدان ولایت فقیه- خیابان امام- خیابان عطایی- خیابان بعثت- خیابان خیام جنوبی- خیابان کاشانی- میدان ایالت
همه ملت آذربایجان،فعالین حرکت ملی آذربایجان و آزادیخواهان سراسر ایران را دعوت می کنیم با برگزاری تجمعاتی در این روز مردم شهر تبریز و اورمیه را تنها نگذارند.


فعالین حرکت ملی آذربایجان- اورمیه


هفتم شهریور هشتاد و نه-

بیانیه حزب سبزهای آلمان برای نجات دریاچه اورمیه

بیانیه حزب سبزهای آلمان برای نجات دریاچه اورمیه
دویچه وله : حزب سبزها در بیانیه‌ای پیرامون خشک شدن دریاچه اورمیه، دولت آلمان و شرکای اروپایی آن را به شرکت فعال در کاهش ابعاد این "فاجعه " فراخوانده. این حزب خواهان آزادی کسانی نیز شده که در اعتراض به وضع دریاچه دستگیر شده‌اند.
کلاودیا روت، رییس حزب سبزهای آلمان، بیانیه‌ای در ارتباط با وضعیت اکولوژیکی دریاچه اورمیه صادر کرده است. این بیانیه در پی تظاهرات انجام شده در شهرهای اورمیه و تبریز در روز شنبه ۲۷( اوت /پنجم شهریور) و دستگیری تعدادی از معترضان نوشته شده است.
در بیانیه آمده که اکسیون‌های جاری در آذربایجان برای حفظ دریاچه اورمیه، نیاز به توجه و پشتیبانی بین‌المللی دارند و "فاجعه اکولوژیک" کنونی در این دریاچه را نباید موضوعی صرفا داخلی در ایران تلقی کرد.
بیانیه تصریح کرده که دولت ایران علاوه بر ناکارایی در مهار این مشکل، چشم خود را بر مطالبات مردم منطقه نیز بسته و فعالان زیست محیطی و افراد معترض به وضع دریاچه اورمیه را متهم به جدایی طلبی می‌کند.
حزب سبزها از دولت جمهوری اسلامی خواسته است که ضمن دادن اجازه ورود سازمان‌ها و کارشناسان محیط زیست به ایران، اطلاعات لازم در باره دریاچه اورمیه و سیاست آب‌رسانی به آن را نیز به آنها ارائه کند. در بیانیه تاکید شده که فرصت زیادی برای کند کردن روند خشکیدن دریاچه و کاستن از بحران زیست محیطی موجود باقی نمانده است.
کلاودیا روت هم‌چنین از دولت آلمان و شرکای اروپایی آن خواسته که از کلیه کانال‌های تماس خود با جمهوری اسلامی ایران برای ارائه کمک‌های فنی و کارشناسانه، به منظور نجات دریاچه اورمیه بهره گیرد.
حزب سبزها خواستار آزادی کلیه کسانی نیز شده که در جریان اعتراض‌های روز شنبه (۲۷ اوت/پنجم شهریور) در شهرهای میانه، تبریز یا اورمیه دستگیر شده‌اند. در بیانیه با اشاره به خسارت های کشاورزی و اقتصادی در منطقه پس از خشک شدن دریاچه اورمیه، تاکید شده که مردم منطقه حق بهره‌مندی از محیط زیست سالم و زندگی در شرایط مناسب را دارند.
سرکوب تظاهرات اعتراضی در آذربایجان
نیروهای امنیتی در جریان اعتراض مردم شهرهای تبریز، اورمیه، میانه در روز شنبه، ده‌ها نفر را بازداشت کرده‌اند. به گزارش شاهدان عینی، کانون اعتراض‌های مردم تبریز در میدان "امام" این شهر بوده و ماموران امنیتی با شلیک گاز اشک‌آور، تظاهرکنندگان را پراکنده کرده‌اند. از تعداد بازداشت شدگان و محل نگاهداری آنها خبر تایید شده و موثقی در دست نیست.
پیش از این ۲۲ نماینده آذری زبان مجلس نیز با نوشتن نامه‌ای به هیات رییسه مجلس خواستار رسیدگی جدی و قانونی به بحران دریاچه اورمیه و پاسخگویی دولت در قبال تبعات اجتماعی، سیاسی و اقتصادی ناشی از روند خشک شدن دریاچه اورمیه شده بودند.
دریاچه اورمیه، دومین دریاچه بزرگ آب شور دنیا و بیستمین دریاچه بزرگ جهان است. این دریاچه از سال‌ها پیش به دلایلی چون احداث جاده میان‌گذر، سد سازی در مسیر رودخانه‌های تامین آب آن و کاهش بارندگی در معرض نابودی و تبدیل به یک شوره‌زار قرار گرفته است. در سال ۱۳۸۰، وضعیت این دریاچه پس از کاهش عمق شش متری آن، بحرانی اعلام شد. در حال حاضرعمیق‌ترین بخش این دریاچه دو متر ژرفا دارد
.

Thursday, August 25, 2011

بیانیه فعالان ملی اردبیل در حمایت از دریاچه اورمیه

بیانیه فعالان ملی اردبیل در حمایت از دریاچه اورمیه
چهارشنبه ۲ شهريور ۱٣۹۰ - ۲۴ اوت ۲۰۱۱
بار دیگر شوونیسم فارس دست خود را از آستین مجلس بیرون آورد و این بار هر چه عریانتر قصد و نیت خود را ماند اسلاف خویش نشان داد که همانا نابودی آذربایجان و هر آنچه در آن است از کوه و دریاچه گرفته تا ملت آن، و در آخرین اقدام شنیع خود با دادن رای منفی به طرح دو فوریتی نجات دریاچه اورمیه نشان داد که اندک کورسوی امید نیز از سوی سیستم شوونیسم فارس جایش را به ناامیدی داده و این مثل پدرانمان را به یاد آورد که « ائلینه آرخالانان، بئلی بوکولمز » .
اما این اقدام عمال شوونیسم فارس و مسائل بعد از آن دو نکته بسیار مهم را برای فعالین حرکت ملی ثابت نمود، تا شاید از این پس در عملکردهایشان دچار آزمون خطا نگردیده و با عبرت از گذشته خود با استقامت تمام و ایمان تزلزل ناپذیر به راه خود ادامه داده و دچار کجروی ها نگردند
1.

اولین نکته عبرت اموز از حوادث ذکر شده این است که فعالین ملی نباید نوک پیکان انتقاداتشان را به سمت اشخاص معلوم الحال چه به عنوان نمایندگان مناطق تورک نشین و چه به عنوان دیگر مناطق بگیرند، بلکه فعالیت ها و افشاگری هایشان را در جهت بر ملا ساختن سیستم شوونیستی فارس و ریشه کنی آن متمرکز نمایند و بدانند که از این امامزاده حاجتی عاید کسی نگردیده و با تغییر اشخاص نیز چرخ بر همان پاشنه خواهد چرخید .
2.

دومین نکته عبرت آموز و مهم این حوادث ،اتفاق نظری است که در سایت ها و محافل رسمی و مجازی بر سر این موضوع وجود دارد و نوید مسرت بخشی است که از ناکامی سیاست های تفرقه افکنانه که در چندین سال اخیر بوسیله عوامل شوونیسم فارس و برخی عناصر سست عنصر و منفعت طلب دوست نما در حال ریشه دوانی در بین فعالین ملی بود، حکایت دارد. اورمو گؤلو نشان داد که آذربایجان و فعالین آن به هر چه در سرزمین آبا و اجدادی خود می گذرد عکس العمل قاطع و یکسان نشان خواهند داد . فرقی نمی کند روزی تخریب ارک تبریز ، روزی تخریب مکان های تاریخی سولدوز و روز دیگر خشکانیدن دریاچه اورمیه، همه از زنجان، قزوین و همدان گرفته تا اردبیل، تبریز و اورمیه به یک اندازه مسئول هستیم.
در پایان با ذکر این مطلب که فعالین ملی اردبیل همگام با دیگر مناطق آذربایجان ضمن محکوم نمودن اقدام نمایندگان شوونیسم فارس و اعلام حمایت از حرکت های اعتراضی پیش رو، تاکید می کنیم که فعالین ملی اردبیل به پشتوانه قدرت لایزال ملت آذربایجان و فرزندان غیور ساوالان اعلام می دارند اگر در روزهای آینده اقداماتی در جهت احیای دریاچه اورمیه صورت نگیرد، فعالین ملی اردبیل در هر زمان مقتضی و با رعایت چارچوب مصالح حرکت ملی آذربایجان و همچنین منافع ملی مان، حماسه ای دیگر از جنس قیام خرداد 85 را رقم خواهند زد با این تفاوت که دامنه ای آن محدود نخواهد بود، زیرا ملت آذبایجان بیدارتر و مجربتر از پنج سال پیش گردیده اند
.
www.oyrenci.com/news.php?id=6184 ازسایت

Tuesday, August 23, 2011

فراخوان اعتراضی فعالین حرکت ملی آذربایجان

فراخوان اعتراضی فعالین حرکت ملی آذربایجان
در روزهای اخیر بار دیگر جریانی هزار پا که نشات از نژاد پرستی ایرانی-فارسی میگیرد ماهیت واقعی و اراده خود برای نابودی آذربایجان را عریان تر کرد.
دریاچه اورمیه، نگین سرخ آذربایجان، که بر اثر سیاست های غلط و مغرضانه سیاسیون تهران در حال خشکانده شدن است گذشته از ارزش گران بهای طبیعی و زیست محیطی تبدیل به بمبی ساعتی شده که انفجار آن منطقه آذربایجان را به کویری نمکزار تبدیل خواهد نمود. کسانی که سال هاست با تفکرات نژاد پرستی ایرانی آب بر ریشه ارکان ملی ملت ترک آذربایجان بسته و دشمنی خود را زمانی با سلاح و سلاخی نشان داده اند و زمانی نیز با لباس قاتون گذار سرکوب، جنایت، نقض حقوق بشر و نژاد پرستی را دفاع از تمامیت ارضی ایران و دفاع از هویت ایرانی نامیده اند حال در مجلسی فرمایشی که به اصطلاح می بایست مدافع ارزشهای انسانی باشد رای به عدم تصویب طرح آبرسانی به دریاچه اورمیه می دهند که این بار سونامی نمک آذربایجان را به قهقرای زمان ببرد.
ملت شریف آذربایجان ؛
دانشجویان، جوانان، کارگران، بازاریان، کارمندان، نظامیان و مسئولان دلسوز آذربایجانی؛
ظاهرا ده ها هزار طومار، نامه، مقاله، خبر، نمایشگاه، عکس و گزارش اعتراضی، شعار های هواداران تیمهای ورزشی آذربایجان و تجمعات سیزده فروردین در کنار دریاچه اورمیه نتوانسته که خواب غفلت برخی از به اصطلاح نمایندگان مردم آذربایجان و مناطق ترک نشین را از سرشان به در کند و در سایه بی لیاقتی شان در عدم رای دادن به فوریت طرح آبرسانی به دریاچه اورمیه مغرضان و دشمنان که این بار سرشان از مجلس به اصطلاح ملی در آمده عریان تر از قبل سیاست خود را مبنی بر خشک کردن دریاچه اورمیه و کوچ اجباری مردم از آذربایجان به زبان آورده و مانع تصویب طرح دوفوریتی مجلس شدند.
ما فعالین حرکت ملی آذربایجان در شهر اورمیه ضمن هشدار به برخی از نمایندگان بی لیاقت شهرهای آذربایجان و شهرهای ترک نشین که هنوز کاسه لیسی سیاسیون نژاد پرست را کرده و جاده صاف کن اهداف مغرضانه آنها بر علیه آذربایجان می شوند از عموم مردم شهر اورمیه می خواهیم تا روز پنج شنبه سوم شهریور با پیراهن (تی شرت) ها و یا علائمی که در خصوص در یاچه اورمیه باشد در مسابقه بین تیم های شهرداری و تراختور در استادیوم سهند تبریز حاضر و فریاد حمایت از دریاچه اورمیه سر دهند و همچنین روز شنبه پنجم شهریور با تجمع در خیابان عطایی اورمیه اعتراض خود را به برخی از نمایندگان بی لیاقت شهرهای آذربایجان و ترک نشین که رای به طرح حمایت از دریاچه اورمیه ندادند اعلام و پیام اخطاری به شونیستهای مرکز نشینی بفرستند که به شیوه های مختلف خواهان نابودی و کوچ ملت آذربایجان از سرزمین های مادری شان میباشند که خشک کردن دریاچه اورمیه در راس آنها قرار داد.
همچنین از فعالین ملی سایر شهرهای آذربایجان می خواهیم در این مسئله حیاتی ساکت ننشسته و صدای اعتراض خود را بلند نمایند. شایسته است فعالین و جوانان دیگر شهرهای آذربایجان نیز با شرکت در این مناسبتها حمایت عملی خود را دریغ نکنند. همچنین از همه نویسندگان، روزنامه نگاران و کاربران اینترنتی آذربایجان نیز می خواهیم که در انعکاس اخبار اعتراضات به رد فوریت طرح مذکور و فاجعه خشک شدن دریاچه اورمیه نهایت تلاش خود را انجام دهند.
در این بین از مسئولان سیاسی و قضایی و نیروهای انتظامی محلی می خواهیم در امر دفاع از حقوق آذربایجان نهایت سعه صدر و تامل را با مردم داشته باشند. بی تردید نحوه عملکرد مسئولین منطقه ای در نزد ملت آذربایجان میزانی خواهد بود برای سنجش و قضاوت در مورد آنان .وعده دیدار :
پنج شنبه سوم شهریور، استادیوم سهند تبریز، بازی تراختور-شهرداری
————————————————————————————
شنبه پنجم شهریور، اورمیه- تقاطع امام و عطایی – حرکت به سمت میدان ایالت، ساعت شش عصر
www.GunAz.Tv 22-اوت-2011, 11:01

وطن یوخسا هئچ کیمسه یوخدور، اورمو گؤلو وطنیمیزین اورگی دیر

وطن یوخسا هئچ کیمسه یوخدور، اورمو گؤلو وطنیمیزین اورگی دیر
سه‌شنبه ۱ شهريور ۱٣۹۰ - ۲٣ اوت ۲۰۱۱
سون ایللرده آدربایجان میللتینین اورمو گؤلونون دیریلمه سی اومودو اولسایدی و بونا گؤره ده الینده کی هر فورصتدن یارارلانماغا چالیشیب، میتینگلر قوروب، آراشدیرمالار آپاریب و بیر چوخلاری توتوقلانیب ایشکنجه یه معروض قالیبلار، آما 25 مرداد تاریخینده ایران مجلیسینین اورمو گؤلو ایله باغلی طرحه یوخ دئمه سی، اومودلاریمیزین هامیسین سؤندوروب، ایران حاکمیتینین اورمو گؤلونون قوروماسینا سون ایمضاسی نی آتدی. آرتیق آذربایجان و اونون وارلیغی مرکزی حرکتلرده و حاکمیت طرفینده ذره جه اؤنمی اولماییب، آرادان گئتمه لرینه چالیشیرلار. بو کیمی اولایلار آذربایجانین فارس شوونیزم طرفیندن سؤمورولمه سی نی گؤز اؤنونه سرگی له ییر لر. بونلار استعمار دئییل سه نه دئمک اولار؟!!
اورمو گؤلونون قوروماسینین آردیندان، آدربایجان تورپاقلاری دوزلاغا و قورولوغا دؤنوب، هئچ یارارلانماق ایمکانی اولمایاجاق و آرتیق یاشاماق دا مومکون دئییل. نئجه کی فارس شونیست میللت وکیللری اورمو گؤلونو دیریلتمه یینه چالیشماقدانسا، اونو اؤز حالینا بوراخیب منطقه ده کی اینسانلاری باشقا یئره کؤچورتمه یه مجبور ائدیرلر. بو سیاست لر شوونیزم حاکمیتین آذربایجانا قارشی سؤمورگه چی لیک و جمعیت دییشیم سیاست لرینی بلیردیر.
بیز توفارقان میللی فعاللاری آذربایجان میللتینین بو چیرکین سیاست لره اعتراضینا قاتیلاراق، آذربایجان میللت وکیللرینی بو قونودا آرتیق سوروملو اولمالارینی ایسته ییریک. اؤته یاندان بو طرحین رد ائتمه یینی اؤزللیکله بجنورد شهرینین میللت وکیلی و باشقا آدربایجان لی لار کی بو طرحی مثبت اونایلاماییب لار محکوم ائدبربک. ائله جه بوتون آذربایجان میللتینی بو اعتیراضلارا چاغیراراق، اؤز گوجلو و کسکین قاتیلیمیمیزی وطنیمیزین دیریلییینه بیلدیریریک.
گؤروشوموز پنجشنبه گونو تبریز، تراختور- بلدیه اویونو
شنبه گونو اورمو .
توفارفانین میللی فعاللاری
ازسایت www.oyrenci.com/news

Tuesday, August 16, 2011

نامه یک جوان اردبیلی آزربایجانی خطاب به علی دایی

نامه یک جوان اردبیلی آزربایجانی خطاب به علی دایییاشاسین سهند و ساوالان
دوشنبه ۲۴ مرداد ۱٣۹۰ - ۱۵ اوت ۲۰۱۱
علی آقا اینجا ایلانه ( ایرانه ) - علی آقا سلام
به عنوان یک آزربایجانی و یک همشهری اردبیلی تو وقتی می دیدیم از شهرمان اردبیل، شهر صفویان، به عنوان یک نماینده آزربایجان در عرصه فوتبال خود نمایی می کنی به خود می بالیدم و عکس های رنگی ات دیوار خانه ام را مزین کرده بود و بدان فخر می کردم.
علی آقا، من آزربایجانی ام و زاده اردبیل و عاشق فوتبال. امروز فوتبال را با تراختور می شناسم، تیمی که هر هفته با سایر دوستان اردبیلی ام سوار بر اتوبوس و راهی تبریز می شویم و برای رسیدن به عشقمان و فریاد یاشاسین آزربایجان رنج سفر به جان می خریم. در هر بازی حتماً پارچه نوشته ای داریم تا نشان دهیم که اردبیل و ساوالانش همیشه حامی تیم تراختور آزربایجان هستند و اردبیل از آزربایجان است و اردبیلی آزربایجانی. البته در هر بازی از هر طرف آزرباجان خیل عظیمی می آیند که در کنار هم آزربایجان متحد را نشان می دهیم. ( زنجان – اورمو – اردبیل – قوشاچای – سولدوز – ماراغا – قزوین و تئهران و کرج و قاراداغ وو) در هر پارچه نوشته ای که باز می شود نام یک شهر از آزربایجان دیده می شود که ملت دست به تشویق شهر مورد نظر می کنند که اشک از چشمانمان سرازیر می شود. هر گاه نام اردبیل می آید با ساوالانش آن را خطاب می کنند و یاشاسین ساوالان اردبیل می گویند.عجب حسی دارد این اتحاد و با هم بودن و فریاد های یاشاسین آزربایجان.
علی آقا دلمان خون است می دانی چرا؟ از این که تمام عمرت را برای فوتبال ملت فارس گذاشتی و دریغ از یک همدردی با همشهریات و هموطنان تورک آزربایجانی. علی آقا ما تو اردبیل تیمی در لیگ برتر نداریم و تراختوری داریم که برای همه ملت آزربایجان استو اردبیل و تبریز و اورمو نمی شناسد و فقط و فقط آزربایجان است. علی آقا آن روزی که در کنفرانس خبری از ایران و ایران بودن سخن به زبان آوردی و ملتی که در ورزشگاه بودند را بیگانه و بی سواد خواندی از خودم خجالت کشیدم و افسوس خوردم و از دوستانم شرمنده.
علی آقا الان همان ایرانی که سنگش را به سینه ات می زدی تو را دلقک می کند و برای خنداندن ملتش تو را به سخره می گیرند و وقتشان را پر می کنند. علی آقا امروز هم ناراحتم و شرمنده. امروز ناراحت از اینکه همشهری ام و افتخار آزربایجان بازیچه دست دو بی شرف و فاشیست فارس شده و توهین هایی که به همشهری ام می شود. ولی باز شرمنده دوستان که تو باعث شدی من در کنار آنها خجالت زده شوم که مایه ننگ و توهین شدی. علی آقا یادت هست از طرف اعضای شورای مرکزی انجمن اسلامی دانشگاه اردبیل برایت زنگ زدیم و به تو گوشزد کردیم که دیری نمی پاید و همین آدمها تو را توهین می کنند. درست بعد 2 هفته در ورزشگاه آزادی هر چه از دهنشان بیرون آمد نثارتان کردند و باز ما زنگ زدیم تا حقانیتمان را ثابت کنیم.
حال علی آقا: می بینی سرنوشت همان کسانی که به ملت و زبان خود پشت می کنند چه می شود؟ در تلویزیون به جای تمجید و تعریف ادایش را در آورده و دلقک او را بازی می دهند. آیا این است شهریار ایران من؟ این جواب آن همه زحمت و رنج و محبتی که در حق غیر خود کردی. علی آقا به تو لقب شهریار دادند ولی تو حتی یک مصرع از شهر شهریار را زمزمه نکردی. کاش می دانستی که چرا شهریارت منظومه حیدربابا را به خاطرت ملتش خلق کرد تا حداقل کار را برای زبان و وطنش کرده باشد. کاش تو شهریار فوتبال نمی شدی و امروز دلقک برنامه تلویزیونی. علی آقا سخن به درازا نکشد، خواستم درد دلی کرده باشم و بدانی که اگر با ما بودی مطمئن باش کسی جرات این بی حرمتی را به تو نداشت. حال که تو تنها ماندی باید بدانی که برای هر کس تنها و تنها خودی یاری رسان است و همان جمله معروف که می گوید (( تورکه تورکده ن باشقا کیسمه یانماییب و یاردیم اولماز)).
اولسا ائل ائولادی سارساخلار کیمی ویجدانسیز
ائل ایچینده ن قوزانیب ائلده ن اوزاخلاشسین گرک
آزربایجان بزرگ است و ملتش دلی صاف و بزرگ همچو دریا. آنها ارزوهای بزرگی دارند و شاید باشد که برگردی و توبه ای کنی و بر آغوش آزربایجان برگردی. گفته بودیم که کاری نکن که برای برگشتن دیر باشدو خجل.
یاشاسین آزربایجان
یاشاسین اردبیل
یاشاسین سهند و ساوالان
ARAZNEWS

Saturday, July 16, 2011

چکیده سخنرانی چنگیز گوی تورک سخنگوی آمات

چکیده سخنرانی چنگیز گوی تورک سخنگوی آمات ( آزربایجان ملی آزادلیق تشکیلاتی به تاریخ 28.06.11
در تلویزیون آزربایجان جنوبی (گون آزتی وی
چنگیز گوی تورک در جواب به سئوال چه باید کرد میگوید موضوع بسیار مهمی را در دستور کار قرار داده اید، صحبت های که پیرامون این موضوع میشود به حد کافی مورد قبول من است، من فکر میکنم که این مباحثات به حد کافی در انکشاف حرکت ملی آزربایجان تاثیر گذار خواهد بود. در جواب سئوال " چه باید کرد" قبل از هر چیز باید به ماهیت حرکت ملی آزربایجان دقت کرد، حرکت ملی آزربایجان چیست ، این حرکت حامل کدام اهداف است و به کدامین سو میرود. اگر ما این را معیین کنیم و ماهیت آنرا ( حرکت ملی آزربایجان) به تمامی مشخص کنیم، زمینه های جدی راه کارهای خودمان را حاضر کرده ایم. جنبش ملی آزربایجان یک پروسه در حال رشد است،
زمان درازی است که ادامه دارد، طی این زمان میتوان گفت که خطوط آن معیین شده است، از کجا آغاز گشته و به کدامین سو میرود ، بدون آنکه بخواهیم استراتژی های مختلف را در دستور کار و مورد ارزیابی قرار دهیم ؛ اگر از یک ارزیابی عمومی حرکت کنیم ، جنبش ملی آزربایجان در جنوب آزربایجان ، مبارزه ای برای دستیابی به حقوق ملی و دولت ملی تورک آزربایجان است، اگر دقت کنید اینجا صحبت از برپایی حکومت و دولت ملی است ؛ یعنی در اینجا مشخصه اصلی حرکت ملی آزربایجان بر پا کننده گی آن است. هر از چند گاهی سعی میکنند که نیرو و پتانسیل ما را تنها به عنوان نیروی سرنگون کننده رژیمها و یا سرنگون کننده رژیم کنونی نشان دهند. و ما هم متاسفانه در دام می افتیم ما خود را نباید تنها به عنوان نیروی برانداز نگاه کنیم وامکان ندهیم که به ما تنها بعنون کسانی که قادر به محو رژیم هستند، در خارج آن قادر به هیچ کاری نیستند، ویا نباید بکنند ؛ نگاه کنند. شکی نیست که ما برای برپایی یک ساختار مجبور به ویران کردن ساختار کهنه هستیم و این طبیعی است. این که این ساختار کهنه از چه عبارت است بعدا خواهیم پرداخت. موضوع اساسی آمادگی و تمام کردن نقشه های برپایی است، ما هر نامی که بر این ساختار میگذاریم و از چه زاویه بدان نگاه میکنیم در درجه اول برای برپایی آن نیاز به یک نقشه و برنامه داریم . این برنامه چیست ؟ این برنامه نظریه حرکت ملی آزربایجان است. بدون شک حرکت ملی آزربایجان در صاحه نظری در طی بیست سال اخیر پیشرفته های بسیاری نموده است ، اما این به معنای تکمیل شدن تمام کمال نظریه نیست. برای تکمیل آن اولین وظیفه در راستای حرکت ملی ارزیابی تلاش های نظری بعنوان ثروت ملی و رفع نقصانهای 200 سال گذشته است. حوادث خرداد 2006 بر همگان آشکار است، در خرداد ماه حرکت بزرگ توده ای انجام شد، این قیام توده ای همزمان با نکات مثبت ؛ جنبه های ضعیف ما را هم به نمایش گذاشت. نقصانهای ما عبارت از آن بود که ما از تبدیل این حرکت به یک رویداد سیاسی جدی ناتوان شدیم ؛ از معرفی آن در افکار عمومی جهانی عاجز ماندیم. جلب توجه جهانی به حرکت ملی آزربایجان میتوانست خدمات جدی نصیب این حرکت سازد. اینجا ما با یک مشکل بسیار جدی مواجه هستیم. ما هنوز نتوانسته ایم اذهان عمومی جهانی را مورد خطاب قرار دهیم ، این مسئله میتوانست از طریق تبلیغات و رسانه های عمومی عملی شود؛ چیزی که خارج از امکانات ما قرار داشت. در کنار این خصوصا در زمان اخیر می بینم که در حرکت ملی آزربایجان گسستهای هم می تواند بوجود آید که زمینه های سردرگمی مردم را فراهم بیاورد. این مسئله را بویژه در طی یک سال اخیر در حرکت ملی آزربایجان آشکارا مشاهده میکنیم ؛ باید گفت که اینجا یک مشکل وجود دارد ؛ این مشکل محض عبارت از این است که حرکت ملی آزربایجان هنوز نمیتواند بطور جدی توده را از یک زبان واحد مورد خطاب قرار دهد. به دیگر سخن تعدد دایره های گوناگون که هر یک به زبان خود توده را مورد خطاب قرار میدهند در مردم سردرگمی ایجاد میکند. در این میان اصلی ترین وظیفه ما بطور محض عبارت از این است که نیروی حرکت ملی آزربایجان و پتانسیل آنرا در یک تشکیلات مرکزی متشکل کرده و ادامه دهیم .
البته این پروسه در یکی دو روز نمیتواند به واقعیت بپیوندد ؛ وقتی از تشکیلات واحد و مرکزی سخن میگوییم این تشکیلات محصول پروسه دراز مدت خواهد بود ؛ در این میان برخی از تشکیلاتها نیرومند تر شده و برخی نیروهای خود را از دست داده و به تاریخ خواهند پیوست، یا تشکیلاتهای در هم ادغام خواهند شد ، نهایت اینکه ما قادر به ایجاد یک تشکیلات مرکزی خواهیم شد. زمان ایجاد این تشکیلات مرکزی ، بطور کلی در حرکت ملی آزربایجان پروسه متشکل شدن رسیده است ؛ چه بسا که دیر هم شده است . چون که خارج از اراده ما شرط ها در منطقه در حال تغییرهستند. اگر این شرطها در منطقه تغییر کنند و ما چه از زاویه نظری و چه از زاویه تشکیلاتی آمادگی مقابله با آن را نداشته باشیم و به نیروی جدی سیاسی تبدیل نشویم ، آنوقت نیروها ی ما ، نیروی غیر قابل کنترل و یا بعنوان نیروی سرنگون کنند ارزیابی شده و به دیگر سخن در خدمت نیروهای دیگر به عنوان نیروی سرنگون کننده در خواهیم آمد. اینها ( ایجاد تشکیلات مرکزی) در این مرحله ضرورتهای عملی ما را تشکیل میدهند در کنار آن وقتی از تشکیلات صحبت میکنیم صحبت از تشکیل آن تنها در جنوب آزربایجان و یا خارج از آن به نظر من درست نیست ، ما ناگزیر از بسیج نیروها و پتانسیل تمامی آزربایجان هستیم.

ما در برپایی یک بنای نو مجبور از درهم ریختن ساختار کهنه نیز هستیم که آن را نمیخواهیم و از آن امنتاع میکنیم ؛ در میان ناگزیر از تعریف درست این ساختار کهنه هم هستیم و نیروی برانداز خود را هم محض به محو آن ساختار باید هدایت کنیم . هر از چند گاهی ما را به تعجیل وا داشته و میخواهند که از ما به عنوان یک نیروی برانداز برای تغییر رژیم استفاده کنند. و میگویند اگر شما نیایید این رژیم نخواهد رفت ؛ اینها همگی درست. اما حرکت ملی آزربایجان میخواهد برای خود یک بنای پی افکند به دیگر سخن در پی ریزی این بنا از میان برداشتن بنای کهنه لازم است . اما برای ما از میان برداشتن یک جزءاین بنا (یعنی رژیم ) کافی نخواهد بود، رژیم محصول این دولت است ، رژیم جمهوری اسلامی محصول این دولت است، محصول ایدئولوژی ایران است همانگونه رژیم سلطنتی محصول ایدئولوژی ایران بود. رژیم منفور کنونی هم محصول ایدئولوژی دولت ایران است. به بیان دیگر ما نباید نیروی برانداز خود را تنها صرف تغییر رژیم کنیم. ما اگر بنا باشد برای ایجاد بنایی ؛ ساختمانی کهنه را ویران کنیم نام این این ساختار و بنا ی کهنه دولت ایران و اندیشه دولت ایران است. ما باید نیروی خود را تنها در این راستا به کار گیریم. در این میان برای به انحراف کشاندن ما و حرکت ملی آزربایجان از این راه نیروهایی نیز وجود دارند. ما هر زمان گفتار و کردار این نیروها را مشاهده کرده ایم ؛ اما ما با نیروها و اندیشه های تازه بویژه در زمینه نظری هم مواجه هستیم ، باید دقت داشت و در دام این طرزفکرها نیافتاد. در زمان اخیر با اصرار و تاکید میخواهند به ما دیکته کنند که از اندیشه تورک آزربایجان دست کشیده و تورک ایران را در دستور کار قرار دهیم. آنان نظرات خود را هر روزه در پوشش کلمات زیبا به ما دیکته میخواهند بکنند ، هدف از این کار چیست ؟ نیروهای وجود دارند که خواهان حفظ شرایط موجود (اشتاتوس کوئو) هستند، سعی بر این دارند که حرکت سیاسی شده و اندیشه وتصور ملت ، آزربایجان وطنی را به مبارزه شهروندی در چارچوب ایران محدود کنند. و بدین وسیله بار دیگر مفهوم ایرانییت را در ذهن فعالین ملی و خلق آزربایجان رواج دهند . همانگونکه که گقتم حرکتی ملی آزربایجان یک روند تکاملی را طی میکنند و باید این تله ها و مانع ها را از راه خود بردارد.
ترجمه از تورکی آزربایجانی
ب. افشار
http://fa.azadtribun.netازسایت ازاد تریبون

Monday, May 16, 2011

پیام اخلاقی صربستان به فارسستان در مسابقه یوروویژن

پيام اخلاقي صربستان به فارسستان در مسابقه يوروويژن
قبل از هرچيزي قرار گرفتن آزربايجان در مكان نخست مسابقه يورويژن را به عنوان يك آزربايجاني به ملت 50 ميليوني آزربايجان و تمامي توركان دنيا تبريك ميگويم .
غلبه آزربايجان در مسابقات يوروويژن از اهميت بسيار بزرگي براي ملتمان برخوردار است چرا كه اين غلبه، غلبه مدنيت و فرهنگ والاي آزربايجان بود . نام مقدس آزربايجان جلوي چشمان بيش از 700 ميليون بيننده تلويزيوني بر جايگاه اول موسيقي اوروپا طنين اندازشد .
فارغ از اين ، نكته ديگري كه ذهن مرا به خود جلب كرد راي نخست كشور صربستان به تمثيلگر كشور بوسني و هرزگوين بود در درگيرهاي بين دو ملت صرب و بوسني در مناقشه بالكان سياستمداران فاشيست آن روز صرب ، ملت مسلمان و مظلوم بوسني را قتل عام كرده بودند و اكنون بيشترين راي دولت و كشور صربستان به بوسني در مسابقه يوروويژن حاوي پيام اخلاقي بسيار بزرگي بود بر سياستمداران فاشيست فارس در كشور ايران نام امروزي ، كشوري كه در آن كوچكترين موفقيت آزربايجانيها را بر نمي تابند ملتمان را در زنداني به نام ايران از هر گونه پيشرفت و ابراز هويت و مدنيت غني آزربايجاني منع ميكنند ، زبانمان را در زنجير كرده اند حتي موفقيت تيم فوتبالش را بر نمي تابند تراختور و طرفدارانش را از هر وسيله اي كه شده از موفقيت دور ميكنند و صدها و صدها سياست فاشيستي ديگر . اميدوارم ملت فهيم فارس ديگر پيرو سياستهاي فاشيستي سياستمداران وابسته خود نباشند اميدوارم ملت فارس حقيقت وجودي ملت بزرگ آزربايجان را درك كنند اميدوارم بدانند كه دنيا ديگر عوض شده است اميدوارم بدانند كه ملت ما ديگر ميخواهد روي پاي خود بياستد ملت ما خواهان استقلال از دست رفته خود است و اين حق يك ملت است و باز اميدوارم كه پيام كشورهاي دمكراتيك دنيا را بگيرند و خود را دركنار ملت مستقل آزربايجان جنوبي در آينده اي نزديك ببينند و اولين پيام تبريك استقلال آزربايجان جنوبي را هم ملت شريف فارس بدهند . ملت ما خواهان استقلال خود به شيوه هاي انساني و مدني است از جنگ و خونريزي وريختن خون انسانها بيزار است دشمن ما نه ملت فارس بلكه سياستمداران راسيست فارس هستند . پس بياييد حقيقت آزربايجان را آنچنان كه در طول تاريخ بوده و آنچنان كه هست و خواهد بود بپذيريم .
ياشار گؤنئيلي
آزربايجان جنوبي ــ تبريز
25/2/1390
http://www.yashar-guneyli.blogfa.com از وبلاک

Sunday, May 15, 2011

خردادین قیامی گرک کی تیکرار اول

خردادین قیامی گرک کی تیکرار اولا
يكشنبه 25 ارديبهشت 1390

هارای هارای من تورکم
بابک کیمی دور قوللاریوی چیرمالا هی هی
تورک ائللرینی ییغماغا تونقال قالا هی هی
دانشجویان، دانش آموزان، جوانان پرشور آذربایجان و قاطبه ملت ترک آذربایجان، ملتی که از استبداد فاشیستی و توهین و تحقیر صبرش لبریز گشته است. 5 سال پیش در روز یکم خرداد سال 85 تبریز قلب تپنده آذربایجان عزیز و کل شهرهای آذربایجان همه اعتراض ملتی بود که هم در یک کلام انسانیتش زیر سوال رفته بود و هم بعد از غارت منابع زیر زمینی و ثروت های خدادادیش که اکنون برای داشته هایش مبارزه می کند، سوسک شده بود. آری ما را سوسک کرده بودند. ملت اعتراض آرام و مدنی خود را در خیابان های شهرهای آذربایجان انجام می داد و اما مدعیان ام القراء اسلامی که با امام زمان نماز می خوانند و در سازمان ملل هاله نور تولید می کنند جواب ملت آذربایجان را با اسلحه، باتوم، گاز اشک آور و زندان و محرومیت دادند.
وحید داورپاه آن جوان عصیانگر تورک که توهین و لجن پراکنی روزنامه ایران را برنتافته بود با دست خالی همراه با سایر ملت تورک به خیابان آمده بود، کور شد. آری او اکنون دو چشم خود را از دست داده است. وحید در مصاحبه با تلویزیون ملی مان (گوناز تی وی) اعلام نمود که اگر دو چشم دیگر نیز داشته باشد باز هم آنرا تقدیم ملتش می کند.
هارای هارای من تورکم
ای نسل نسیمی سیزه سوسماق کی یاراشماز
تورک اوغلو دئمه ز آخ درسینی ده سویسالار هی هی
ابولفضل وصالی روزنامه نگار شجاع آذربایجانی به خاطر انعکاس اعتراض ملت آذربایجان که سوسک شده بودند، روزنامه اش تعطیل و هم اکنون خودش در زندان است. آری او اکنون در زندان آپارتاید اسیر است. روزنامه ایران که توهین کننده اصلی بوده و قیافه و شکل و شمائل رئیس جمهورش که بیشتر شبیه به سوسک است تا ملت آذربایجان، همچنان منتشر می شود. معنی و مفهوم عدالت احمدی نژاد این است.
آذربایجان وار اولسون ایسته میین کور اولسون
باش بولگه بوله نللر بیزی یاددان چیخاردیبلا
حق آلمالیدیر دور یاپیشاق قول قولا هی هی
ملت آزاده آذربایجان خاور میانه هم اکنون در شعله های غیرت و خشم ملت های بزرگ عرب می سوزد. عربها دیکتاتورها را سرنگون می کنند و جمهوری اسلامی از آن به عنوان جنبش اسلامی یاد می کنئ و دنیا را به حمایت از آنها می خواند. در صورتی که همین یک ماه پیش اعتراض عربهای ایران در روز خشم به شدت سرکوب نموده و طرفداران محیط زیست در آذربایجان نیز بخاطر دفاع از دریاچه ارومیه در زندان آپارتاید هستند. فاشیزم فارس گستاخی را تا حدی رسانده که حتی خبرهای دو ملت مظلوم ترک و عرب را بایکوت می نماید.
ملت عزیز آذربایجان، منتهای فاشیزم در مورد ترکها تنها مسخره کردن آنها در تلویزیون نمایشگاه کتاب و روزنامه و ... نیست. فاشیزم ملت آذربایجان را مردمی درجه 2 می داند که خیال باطل خود هرچه می خواهد بر سر هویت و فرهنگ و منابع زیرزمینی و اقتصادی آن بیاورد. معادن آذربایجان غارت می شود. محیط زیست آن مورد بی توجهی قرار می گیرد. دانشجویان و جوانانش بخاطر آذربایجان دوستی از دانشگاه اخراج می شوند و جوانان آذربایجانی نیز هر هفته در بازیهای تیم محبوبشان کتک می خورند و دستگیر می شوند.
خردادین قیامی گرک کی تیکرار اولا
برای مبارزه با فاشیزم چیزی برای از دست دادن نداریم جز اجاق مستراح!! که فارس مارا به عنوان سوسک در آن تعریف کرده بود. اما ما انسانیم و تورک و مسلمان برای ثابت نمودن غرور انسانی و ملی ترک مان در روز یکشنبه 1 خرداد 1390 ساعت 17 راسته کوچه

Wednesday, May 4, 2011

حمایت اپوزیسیون ومدعیان دفاع از حقوق بشرفارس

حمايت اپوزيسيون و مدعيان دفاع از حقوق بشر فارس
از جنايتهاي رژيم اشغالگر ايران در حق ملت بي دفاع عرب احواز
بعد از برگزاری تظاهرات مسالمت آمیز به‌‌‌ مناسبت ۱۵ آوریل ۲۰۰۵ و فریاد سال‌ها قتل،فقر، قتل عام و اشغال سرزمین مادری،توسط مردم عرب احواز را شاهد بودیم.رژیم اشغالگر با گسیل نیروهای نظامی خود از سر تا سر ایران به‌‌‌ احواز تظاهرات مسالمت آمیز ملت عرب را به‌‌‌ بد‌ترین وجه ممکن سرکوب کرده و تعدادی را کشته،ده‌ها نفر را زخمی و صد‌ها نفر را بازداشت و به‌‌‌ مکان‌های نامعلوم منتقل کرد،وجدان هر انسان آزادی خواهی‌ را از این همه اقدامات وحشیانه را آزرده و او را به‌‌‌ واکنش وا می‌دارد،اما ما در این میان رسانه‌ها و سازمان‌های به‌‌‌ اصطلاح مدافع حقوق بشری و ابزسين رخ عده ای‌ نژاد پرست فارس بر آنان حکم رانی میکنند را شاهد بودیم،خ در سکوتی مرگ بار فرو رفته اند و کوچکترین اخباری را از این همه کشتار و سرکوب وحشیانه توسط رژیم فاسد و نژاد پرست ملایان منتشر نکردند.
پس از رسانه ای‌ شدن خبر نامه‌ خانم شیرین عبادی به کمیسر حقوق بشر سازمان ملل مبنی بر کشتار ملت عرب احواز تعداد انگشت شماری از این سازمان‌ها و رسانه‌ها فقط به‌‌‌ جهت متهم نشدن به‌‌‌ رعایت اصول و نقض بی‌ طرفی‌ در کار حرفه ای‌ و دفاع از حقوق انسانی‌ با هر نژاد و انگیزه ای‌ اقدام به‌‌‌ پخش اخبار این کشتار ولو به‌‌‌ صورت تحریف شده که از جمله کم اهمیت دادن شدت سرکوب و آمار کشته و زخمی‌های مردم عرب احواز و با تحریف این نکته که آنان مردمانی عرب زبان و ایرانی‌ هستند،کردند و کما فی‌ السابق ما بقی همچنان زیر چتر سخت مرگ بار خویش فرو رفته اند.
اینک طرف سخنم با آن سازمان‌های به‌‌‌ اصطلاح مدعی دفاع از حقوق بشر است،که چگونه برای کوچکترین اتفاقی‌ که همسو با منافع و بر وفق میل آن‌ها باشد چنان آن را در بوق و کرنا میکنند که گوش فلک را کر می‌کند اما در مقابل کشتار ملت عرب احواز چنین سکوت مرگ باری را در پیش میگیرند.
همچنین سخنم با آنان ایست که قیام ملت عرب احواز را به‌‌‌ خوی نژاد پرستی و تجزیه طلبی(از جانب آنان برگزاری تظاهراتی مسالمت آمیز برای احقاق حق مسلم خود جهت آزادی،آزادگی و رهایی از بند۸۶ سال محرومیت،اشغال سرزمین،قتل و تجاوز که در ۳۲ سال گذشته به‌‌‌ بالاترین حد ممکن رسیده است را به‌‌‌ زعم خود نژاد پرستی‌ و تجزیه طلبی قلمداد و تفسیر میکنند)کرده و اعلام میدارند که ما یعنی به‌‌‌ اصطلاح مدافع حقوق بشر را شما را به‌‌‌ این علل تحریم کرده و صدا و فریاد‌های تظلم خواهی‌ شما رادر هیچ کجا منتشر نخواهیم کرد،میرسانم که:
اولا: ما ملت عرب احواز که از جانب شما نژاد پرستان عرب زبانان ایرانی‌ خوانده می‌شویم اصالتا و هویتا عرب و از نژاد سامی میباشیم و نه به‌‌‌ صرف زعم شما عرب زبانان.
دوماً: شمایی‌ که به‌‌‌ اصطلاح مدعی حقوق بشرید در کجای قوانین حقوق بشری این حق را برای شما قائل شده که یک فرد را و نه یک ملت را فقط تنها به‌‌‌ خاطر احقاق حق مسلم و مشروع خویش، نژاد پرست و تجزیه طلب خوانده و خواهان تحریم آن شوید،شما با این اقدامات خویش نه فقط چهره کریه نژاد پرستیتان را به‌‌‌ جهانیان و ملت‌های تحت ستم که اگر اندک امیدی به‌‌‌ شما به‌‌‌ اصطلاح مدافعان حقوق بشر داشته اند که صدای تظلم خواهی‌ آنان را به‌‌‌ گوش جهانیان برسانید را به‌‌‌ کلی‌ از بین برده بلکه این اقدام شما عرفا و اخلاقا مردود بوده،از جایگاه دفاع از حقوق انسان نیز ساقط شده‌اید،شما با این اقدام خود خواسته یا ناخواسته پیامی روشن برای سرکوب و قتل عام ملت‌های غیر فارس و بخصوص ملت عرب احواز را به‌‌‌ رژیم جنایتکار فارس فرستاده و خود را در صف اول کشتار و قتل عام ملت عرب احواز قرار داده اید شما نیز با سکوت خویش جنایتی بس به‌‌‌ مراتب بزرگتر در حق ملت عرب احواز مرتکب شده‌اید.
ثالثا: ملت عرب احواز به‌‌‌ شما فارس‌های نژاد پرستی‌ که حتی ۳۲ سال زندگی‌ در آمریکا و اروپای آزاد و دمکراتیک هم نتوانسته خوی نژاد پرستی‌ را از روح و ذهن بیمار شما بزوداید نیازی نداشته و این تظلم خواهی‌‌ها فقط و باز تاکید می‌کنم فقط جهت نشان دادن خوی نژاد پرستیتان و همچنین مفتضح کردن شما در برابر جهانیان می‌باشد.
رابعاً: ملت عرب احواز همین که کشور‌های عربی‌ را در کنار خود دارند برای آنها کفایت می‌کند که نسخه این رژیم را پیچیده و زیر و رو کنند و نیازی به‌‌‌ تعدادی سازمان به‌‌‌ اصطلاح مدعی حقوق بشر که با پول کشور‌های آزاد و دمکراتیک اداره اما همچنان در خوی نژاد پرستی‌ خود غرقند ندارد.
خامسا: ملت عرب احواز علاوه بر دولت و ملت بزرگ عرب بلكه ديكر ملتهاي تحت اشغال غير فارس (کرد,ترک,بلوچ وترکمن)در ايران و جامعة بين المللي و تمام ازاديخواهان در جهان را در كنار حقوق مشروع و قانوني خود می بیند، تمام سازمانهاي حقوق بشر و بشردوست وجامعه بين المللي به حقوق ملت عرب احواز اعتراف مي كنند,ملت عرب احواز حقی بیش از حق مشروع و مسلم(حق تعیین سرنوشت)خود نمی خواهد.
در پایان یاداور می شوم که ما ملت عرب احواز اصالتا ملت ازاده خواهی هستیم و هیچ نیازی به امثال شما نمی بینیم که فریاد تظلم خواهی ما را به گوش جهانیان برسانید و چه اسفبار است وضعیت حقوق بشری که سازمان های نژاد پرستی امثال شما مدافع ان باشد.
حميد أحوازي
01.05.2011

Tuesday, April 19, 2011

این چه جامعه ای است که برنده جایزه صلح نوبلش هم افکار نژادپرستانه دارد؟-

این چه جامعه ای است که برنده جایزه صلح نوبلش هم افکار نژادپرستانه دارد؟-
علیرضا قولونجو
سه‌شنبه ٣۰ فروردين ۱٣۹۰ - ۱۹ آوريل ۲۰۱۱
آیا روشنفکر ایرانی هیچگاه تحریف، غیرفارس ستیزی و این ناسیونالیسم کور و چندش آور را از خود دور نخواهد کرد؟
اگرچه باورش سخت بود، ولی خوشحال شدیم وقتی شنیدیم خانم شیرین عبادی برنده جایزه صلح نوب...ل بالاخره جانب انصاف را رعایت کرده و برای دفاع از حقوق ساکنین عرب اقلیم اهواز قدمی برداشته است.
اما شادی ما بسیار کوتاه بود؛
با توجه به گزارشی که گاردین از نامه خانم عبادی منتشر کرده، او حوادث الاحواز را، که ریشه در مشکلات اتنیکی مردم عرب آن سرزمین دارد، به تبعیضات مذهبی از سوی جمهوری اسلامی بر علیه مسلمانان سنی ربط داده است
خانم عبادی و همفکرانش در گذشته هم همواره سعی داشته اند منکر تبعیضات اتنیکی در جامعه ایرانی شوند. بی دلیل نیست که بیانیه سال قبل نهاد ضد نژادپرستی سازمان ملل متحد برعلیه جمهوری اسلامی بیش از آن حکومت روشنفکران اپوزسیون ایرانی را عصبانی کرده بود.
طبق آنچه که گاردین می نویسد، شیرین عبادی دلیل اعتراضات عرب ها را رفتار بد جمهوری اسلامی بر علیه مسلمانان سنی ارزیابی کرده و در تیتر گزارش گاردین هم به کشته شدن معترضین سنی توسط نیروهای امنیتی اشاره شده است.
این در حالیست که عرب های ساکن ایران عمدتاً شیعه مذهب هستند و دلیل اصلی این تظاهرات اعتراض به تغییر بافت جمعیتی استان خوزستان بر علیه ساکنان عرب آن بوده است.
شیرین عبادی در این نامه از عرب های ایران با عنوان "سنی های عرب زبان"، "سنی هایی که عربی صحبت می کنند" و یا "ایرانیان عرب زیان" یاد کرده است. البته "ترک زبان" و "عرب زبان" خواندن ترک ها و عرب های ساکن ایران توسط روشنفکران ایرانی تاریخی دیرینه دارد. این بر پایه تئوری نژادپرستانه ای است که معتقد است ایران اتنیکهای ترک و عرب ندارد بلکه آنها ایرانی هایی هستند که زبانشان تغییر کرده است.
عده زیادی از دوستان من نژادپرستی را جزئی لاینفک از سیستم فکری روشنفکر ایرانی می دانند و توقعات امثال من از این روشنفکران را "امید واهی" می نامند. متأسفانه تا به حال حق با این دوستان بوده و این بار هم امثال بنده با صفاتی مانند "صاف وساده" و "خوش باور" نواخته شدیم.
از ته دل امیدوارم که تا أبد حق با آنان نباشد.

Sunday, April 3, 2011

دستگیری وزخمی شدن دها شهروند آذربایجانی در آذربایجانی دراعتراض به وضعیت دریاچه اورمیه

دستگیری وزخمی شدن دها شهروند آذربایجانی در آذربایجانی دراعتراض به وضعیت دریاچه اورمی

يکشنبه ۱۴ فروردين ۱٣۹۰ - ٣ آوريل ۲۰۱۱ ساوالان سسی

نیروهای امنیتی ایران، روز شنبه سیزدهم فروردین، بیش از 70 شهروند آذربایجانی را به جرم شرکت در تجمعات اعتراضی در خصوص وضعیت دریاچه اورمیه در شهرهای تبریز و اورمیه بازداشت و عده ای را زخمی کردند.

تجمعات مذکور که در اعتراض به بی توجهی دولت به وضعیت دریاچه اورمیه، و با دعوت فعالان مدنی و محیط زیست آذربایجان است، عصر روز شنبه سیزدهم فروردین 1390 در میدان آذربایجان تبریز و پارک ائللر باغی اورمیه برگزار شده بود، با حمله نیروی انتظامی ایران به خشونت کشیده شد. نیروهای انتظامی به معترضین و همچنین اشخاص داری لباس و یا علامت های سرخ رنگ، حمله کرده و بسیاری از آنها را بازداشت و عده ای را زخمی کردند. از دستگیر شدگان در اورمیه اسم سعید خضرلو و از دستگیر شدگان تبریز اسامی رسول رضوي، داوود شيري، صمد كريمي، حسن خويي، حبيب پور ولي، حسین عبدالهی، حامد حسینی، جلیل علمدار میلانی، حجت مختارزاده، علی سلیمی، کاضم واحدی، سعید سیامی، علی باباپور و الیاس شکری منتشر شده است. به گزارش منابع محلی، دستگیر شدگان در تبریز ابتدا به پاسگاه 18 و اداره آگاهی در "قیرخ مئتیر" و سپس به اداره اطلاعات نیروی انتظامی در خیابان حافظ منتقل شده اند. معترضین پارچه نوشته های به زبانهای انگلیسی و ترکی در دست داشتند که جملاتی مانند، "دریاچه اورمیه تشنه است"، "مرگ دریاچه اورمیه مرگ آذربایجان است" و "دریاچه اورمیه را محافظت کنید" روی آنها نوشته شده بود. آنها همچنین شعارهایی مانند "یاشاسین آذربایجان" و "سدها را باز کنید، دریاچه اورمیه را پر کنید" سر داده بودند. دریاچه اورمیه بزرگترین دریاچه خاورمیانه و دومین دیاچه آب شور جهان از چند سال پیش به سرعت در حال خشک شدن است. به گفته متخصصین محیط زیست در صورت خشک شدن کامل این دریاچه با پخش نمک به جا مانده به جز شهرهای آذربایجان در ایران کشورهای همجوار مانند ترکیه، و عراق را هم با بحران های جدی محیط زیستی روبرو خواهد کرد. برخی کارشناسان معتقدند که مشکل خشک شدن دریاچه ارومیه با سرمایه گذاری اندک دولت حل می شود اما نگاه امنیتی حکومت به مناطق اتنیکهای غیر فارس در ایران و بی اعتنائی در قبال مسائل مختلف آنها باعث اعتراضات گسترده ای در میان آذربایجانیها شده است.

Sunday, March 20, 2011

حمایت دانشجویان دانشگاه تربیت معلم آذربایجان از بیانیه دانشجویان تورک دانشگاه‌های تهران

حمایت دانشجویان دانشگاه تربیت معلم آذربایجان از بیانیه دانشجویان تورک دانشگاه‌های تهران
جمعه 27 اسفند 1389 – 18 مارس 2011
مسلما حرکت ملی آذربایجان برای صیانت از گنجیه هزاران ساله فرهنگی ملت تورک آذربایجان و نیز احياي حقوق ملي پايمال شده ي تورك هاي آذربايجان به درجه‌ای از شکوفایی و بالندگی رسیده است که می‌تواند سازمان یافته‌تر از گذشته در این راستا به فعالیت خود ادامه دهد.
نامگذاری سال 1390 از طرف دانشجویان هویت طلب دانشگاه‌های تهران با عنوان «میللی بیرلیک ایلی» حاکی ازدرک بالای این دانشجویان مبنی بر حرکت سازمانی و منسجم و نيز شناخت واقع بینانه از شرایط موجود می‌باشد. ما دانشجویان دانشگاه تربیت معلم آذربایجان به عنوان بخش کوچکی از جنبش دانشجویی آذربایجان با درنظر گرفتن شرایط حساس حاکم برکشور و منطقه و نیز شرایط فعلی حرکت ملی آذربایجان ضمن اعلام حمایت خود از این نامگذاری، آمادگی خود را درخصوص تقويت وحدت ملی جهت رسیدن به اهداف حرکت ملی آذربایجان اعلام داشته و تمامي فعالين، گروهها و تشكيلاتها را به عملكردي مسئولانه در اين باره فرا مي خوانيم.
گوج بيرليكده دير
26/12/89
تبریز- دانشگاه تربیت معلم آذربایجان
ازسایت http://www.oyrenci.com

Thursday, March 10, 2011

سازمان عفو بین الملل: مبارزه برای کلمات ر ایران

سازمان عفو بین الملل: مبارزه برای کلمات در ایران
دوشنبه ۱۶ اسفند ۱٣٨۹ - ۷ مارس ۲۰۱۱
سازمان عفو بین الملل در آخرین شماره از نشریه wire به مسئله زبان مادری در ایران با عنوان "مبارزه برای کلمات" پرداخته است. این نشریه، فعالان آذربایجانی را به عنوان طلایه داران مبارزه برای حق آموزش به زبان مادری معرفی کرده است و در ادامه سخنان چند فعال آذربایجانی را به چاپ رسانده است. مبارزه برای کلمات سالهاست اقلیت های اتنیکی ایران-عربها،آذربایجانی ها، بلوچ ها، کردها و ترکمن ها- اجازه ی آموزش به زبان مادری خودشان در مدارس و دانشگاه ها‌و یا تاسیس مدارس خودشان را ندارند، جایی که فقط فارسی مجاز است. آذربایجانی های ایران، بزرگترین اقلیت ایران، مبارزه برای حق آموزش به زبان مادری را رهبری می کنند. بسیاری از فعالان توسط دولت ایران بازداشت، زندانی شکنجه و مورد آزار و اذیت قرار گرفته اند.گزارش های ایرانیان آذربایجانی از زبان خودشان.
یاشار ائینالی، یک ایرانی آذربایجانی مقیم خارج "من احساس می کنم آموزش دوران مدرسه تاثیر بدی روی من داشته است. من از نظرروحی احساس یتیمی می کنم.این احساس کاملا با فقدان زبان مادری در ارتباط است. معلم من موقع درس دادن فارسی صحبت می کرد. من قادر نبودم با معلم ارتباط برقرار کنم و وقتی معلم با من صحبت می کرد گریه می کردم
." عباس جوادی، نویسنده و گزارشگر "در ایران هیچ کس ما را از صحبت کردن به ترکی آذربایجانی در خانه یا خیابان منع نمی کند. حتی در مساجد استان های آذربایجانی ایران (آذربایجان شرقی، آذربایجان غربی، اردبیل، زنجان) روحانیون به ترکی آذربایجانی موعظه می کنند. "اما اتنیک ها ی ایران (آذربایجانی ها ) به ندرت می توانند به ترکی آذربایجانی بخوانند یا بنویسند چون هیچ آموزشی به زبان مادری وجود ندارد. "در کل کشور، یک مدرسه به ترکی آذربایجانی،دانشگاه یا یک دوره آموزشی زبان(ترکی آذربایجانی) وجود ندارد. یک شهروند ترک با خانواده و دوستانش به زبان مادری صحبت می کند، اما به همان افراد به فارسی نامه می نویسد چون قادر نیست به ترکی آذربایجانی بنویسد. "ترکی آذربایجانی به تدریج اهمیت اجتماعی خود را از دست می دهد ... و توسط گویش محلی و اجتماعی ، زبان عامیانه و لغات و ساختار جمله بندی فارسی مورد هجمه قرار می گیرد.
" حبیب آذرسینا، روزنامه نگار "یادگیری برای بچه های فارسی زبان خیلی راحت تر از بچه های آذربایجانی که برای اولین بار این زیان رادر کلاس می شنیدند بود. والدین بچه هایشان را با چشمانی اشک آلود به خانه باز می گرداندند. ناکامی در مدرسه یک چیز عادی بود. بیشتر بچه ها به خاطر همین موضوع بعد از شش سال ترک تحصیل می کردند. فارغ التحصیلی از دوره ی ابتدایی به عنوان یک موفقیت به حساب می آمد.
" فاخته زمانی، موسس انجمن دفاع از زندانیان سیاسی آذربایجانی در ایران "مو ضوع مربوط می شود به بچه یک از دوستانمان- اون پول تو جیبی هایش را جمع کرد و آنها را به معلم داد و گفت:" این پولها به اندازه 20 کلمه ترکی هست... من جریمه را از پیش پرداخت می کنم پس می توانم 20 کلمه ترکی حرف بزنم.
"" مصطفی عوض پور، مدافع حقوق بشر، در سال 2006 به همراه برادرش به خاطر فراخوان تحریم اولین روز سال تحصیلی جدید و دفاع از خق تحصیل به زبان مادری بچه های آذربایجانی دستگیر و در اکتبر 2006 آزاد شد. "بیشتر آزار و اذیت ها در بازداشت گاه های وزارت اطلاعات اتفاق افتاد، اعم از آزار جسمی و روحی مثل ضرب و شتم کردن، جایی که من اقدام به اعتصاب غذا کردم. " من و برادر کوچکم 22 روز و برادر وسطی ام 6 روز در بازداشت گاه بودیم، اما به ما اجازه ملاقات با پدرو مادرمان داده نشد. ما برای 4 روز مورد ضرب وشتم قرار گرفتیم. "آنها نتوانستند هیچ اتهامی را علیه ما ثابت کنند و فقط به ما می گفتند که شما قصد داشتید در یک اعتراض برای زبان مادری شرکت کنید.
" صالح کامرانی، وکیل و زندانی عقیدتی سابق. در سالهای 2006 و 2007 به خاطر فعالیت های حقوق بشری بازداشت شد. در حال حاضرپناهنده و در تبعید به سر می برد. " خانواده من هر سال قبل از مراسم قلعه بابک به اداره اطلاعات احضار می شدند. آنها من و برادرم را دستگیر کردند. اخیرا که برادرم دستگیر شده بود، دادستان اهر من را به دهها سال زندان تهدید کرد و بعد من را ربودند.مکالمات تلفنی،مکاتبات و ارتباطات ما تحت نظر هستند." نسرین بابایی، همسر یکی از فعالان به نام اوختای(مهدی) بابایی عجب شیر. در سال 2006 اوختای به خاطر فعالیت هایش به شش ماه حبس محکوم و در مارس 2007 آزاد شد. "اتهام هایی که بر علیه شوهرم زده شده اینها هستند: تبلیغ علیه نظام، ایجاد ناآرامی، اقدام علیه امنیت ملی و ارتباط با تجزیه طلبان خارج از کشور. سئوال من این است: آیا آموزش فرزندانمان به زبان مادریمان(ترکی آذربایجانی) جرم است؟ اگر هست، چرا مقامات شوهرم را محکوم نمی کنند؟ و به چه کسی درباره رنج هایی که کشیده ام باید مراجعه کنم؟ ماموران امنیتی هنوز هم زنگ میزنند و تهدید می کنند... تهدید می کنند که اگر با کسی در این مورد صحبت کنم دستگیر خواهم شد."
علیرضااصغرزاده،دانشگاهی"زمانیکه ببینم میلیونها بچه متعلق به جوامع آذربایجانی،کرد،بلوچ،ترکمن،عرب،لر،بختیاری،گیلک و ... به زبان مادری خودشان صاحب مدرسه باشند نشانه خوبی خواهد بود برای ساختن ایرانی بدون نژادپرستی"
لینک از عفو بین الملل:
www.amnesty.org
ترجمه از سایت اویرنجی

Tuesday, February 15, 2011

راهپیمایی ۲۵ بهمن و عدم حمایت آذربایجانیها از آن

راهپیمایی ۲۵ بهمن و عدم حمایت آذربایجانیها از آن
بنا به گزارش خبرگزاریها طرفداران موسوی و کروبی موسوم به جنبش سبز در روز دوشنبه بیست و پنجم بهمن ماه در نقاطی از شهرهای شهرهای تهران، اصفهان اقدام به تظاهرات ونمایشات خیابانی نمودند. این تظاهراتها که به در خواست موسوی و کروبی برگزار شدند با خشنونت پلیس ضد شورش و لباس شخصی های سرکوبگر روبرو شده اند و تعدادی از مردم دستگیر شدند.
برای برگزاری این اعتراضات تبلیغات وسیعی از طرف مدافعان جنبش سبز و حامیان آنها از جمله خبرگزاریهای دولتی انگلیس و امریکا صورت گرفته بود ولی علیرغم تبلیغات گسترده، این تظاهراتها و اعتراضها به نقاطی از دو سه شهر محدود شد که به نسبت حمعیت آن شهرها تعداد کمی در آنها شرکت کرده بودند و هر از چند گاهی شعارهای سابق را تکرار میکردند.
تاکنون خبرگزاریها از وجود اعتراض و راهپیمایی در شهرهای آذربایجان، کردستان، خوزستان و ترکمن صحرا و بلوچستان هیچ گزارشی ارسال نکرده اند. عدم حمایت ملل تحت ستم از جنبش سبز برای کسی پوشیده نیست. ملل غیر فارس جنبش سبز را جنبش اسلامی، مدافع قانون اساسی جمهوری اسلامی، مدافع ولایت فقیه و دشمن حقوق ملی خود میدانند. ملل تحت ستم در ایران نمیخواهند رهبری کسانی را که دهها سال از رهبران جمهوری اسلامی بودند بپذیرند و برای اهداف اسلامی و اشغالگرانه آنها خون دهند.
رهبران جنبش سبز تاکنون حاضر نشده اند حتی ابتدایی ترین حقوق و مطالبات ملل تورک، کرد، عرب و بلوچ را برسمیت بشناسند. تورکها و دیگر ملل تحت ستم امروز با آگاهی کامل دست به مبارزه میزند و نمی خواهند مانند گذشته ها به سیاهی لشکر شونیستهای فارس تبدیل شده و بر علیه منافع خود اقدام کنند
.
مردم ستمدیده غیر فارس و کارگران و زحمتکشان غیر فارس در تجربه در یافتند که جریانات بورژوایی فارس تاکنون جز استثمار، محرومیت اقتصادی و استبداد چیزی به آنها به ارمغان نیاوردند. جریانات و مخالفان مرکز گرای فارس نمی خواهند قبول کنند که بدون نیروی ملل تحت ستم در ایران نمی توانند رژیم اسلامی را سرنگون کنند.
ملت حاکم فارس و رهبران چپ و راست آن برای جلب حمایت ملل تحت ستم و اتحاد عمل با آنها مجبورند دست از اهداف و سیاستهای برتری طلبانه و راسیستی خود بکشند و به حمایت از حق تعیین سرنوشت و دیگر حقوق دمکراتیک ، حقوق زنان و حقوق کارگران بپردازند.
روشنفکران چپ و راست مرکز گرا و ایرانی تلاش میکنند مردم ستمدیده تورک، کرد و دیگر ملل تحت ستم را بزیر پرچم رهبران جنایتکار جنبش سبز بکشند. اما تاکنون آنها نتوانستند هیچ موفقیتی بدست آورند.
ملل تحت ستم در ایران جنبش سبز را جنبشی ضد دیکتاتوری نمی دانند بلکه برعکس، آنها جنبش سبز را جنبشی مذهبی، اسلامی، بورژوایی، ضد دمکراتیک، نژاد پرستانه، ضدکارگری، ضد زن و ضد ملل غیرفارس می دانند. اهداف جنبش سبز هیچ فرقی با اهداف جمهوری اسلامی ندارد و رهبران آن همگی جنایتکار می باشند. سوسیالیستهای راستین آذربایجان جنوبی تلاش خواهند کرد ملت تورک بویژه کارگران و زحمتکشان تورک به زیر پرچم رهبری و مبارزاتی جریانات بورژوا - شونیستی ایرانی و فارس نرفته و آلت دست آنها تبدیل نشوند.
تا زمانیکه احزاب و جریانات سراسری و ایرانی در حرف و عمل از حق ملل در تعیین سرنوشت خویش، استقلال کامل و تشکیل کشور مستقل ملل تحت ستم در ایران، حقوق کارگران، زنان , سکولاریسم و دیگر حقوق دمکراتیک حمایت نکنند نمی توان از اتحاد عمل ملتهای تحت ستم با رهبری و جریانات ملت فارس صحبت کرد. بعبارتی دیگر پیش شرط اتحاد عمل مبارزاتی ملل تحت ستم با جریانات فارس و ایرانگرا این است که جنبشهای اعتراصی و جریانات سراسری و ایرانی کلیه حقوق و مطالبات دمکراتیک ، ملی و استقلال کامل ملتهای تحت ستم را پذیرفته، آنرا تبلیغ کرده و در عمل وفاداری و صدافت خود را اثبات نمایند
سول گوناز
در همین رابطه
دروغ و شایعه پراکنی جنبش سبز - سول گوناز
جنبش سبز و عدم حمایت ملل تحت ستم - سول گوناز

14/ 02/ 2001
http://www.solgunaz.com/از سایت

Monday, February 14, 2011

من اینجا در آزربایجان ساکت و بی خیال نشسته ام

من اینجا در آذربایجان ساکت و بی خیال نشسته ام- امضا محفوظ
یکشنبه ۲۴ بهمن ۱٣٨۹ - ۱٣ فوريه ۲۰۱۱
سلام برادر پان فارس به رسم مالوف باید خود را معرفی نمایم. منم هموطنِ بی وطن تو! منم هموطن بی زبان، بی نشان، بی تاریخ و بی هویت تو، نشناختی؟! اگر در روزهای سخت در کنار تو بودنم را فراموش کرده باشی، حتما روزهای شادی و پارتی مرا به یاد می آوری! بله منم اسباب تفریح تو، همان کسی به دلیل اینکه مثل تو نمی توانست زبان تو را حرف بزند مورد تمسخر تو بود. دیدی شناختی
امروز از طرف تو متهم به بی تفاوتی به امور بسیار مهم جامعه امروزم! اما دستت درد نکند تو هنوز به یاد من هستی، حتی در میان این سیلاب خون! هنوز فضای net پر است از احساس تکریم تو نسبت به من و امثال من. هر روز Emailهای زیبای تو به دستم می رسد که پر است از جکهای جدید و قدیم تو
.
از اینها بگذریم، راستی کاری که در تهران می شود کارستان است. اما من اینجا در آذربایجان ساکت و بی خیال نشستم، من رفیق نیمه راه! شاید ترسیده ام! اما نه یادت نرفته که نفر جلویی، آن سرِ سران فتنه خود، تؤرک است. در صد سال گذشته هم که در تمامی انقلابها نفر اول من بودم. یادت نیست؟! مشروطه و آذربایجان، 1324 و فرقه دموکرات، مصدق تؤرک و ماجرای نفت، انقلاب و 29 بهمن، جنگ تحمیلی و سرداران شهید تؤرک.
امروز با تو نیستم چون هرگز با من نبودی، امروز با تو نیستم چون از تو خسته شدهام! از آن خنده های همیشگیات، از آن قیافه همیشه حق به جانبت، از خود برتر بینیات، از این همه تحقیرهایت، از کوچک شمردنت، از آن نگاه بالا به پایینات، از تخریب شخصیتیات.
نمی خواهم از تمدن 7000 سالهام بگویم، نمی خواهم از غنای زبان مادریام که سوم زبان زنده دنیاست، حرفی بزنم، نمی خواهم از شیرزنان و شیرمردان تؤرک مثالی بیاورم که اکنون یا مثل دهقان فداکار، مال من نیستند، یا مثل بابک نشان بی دینی هستند و مثل
ستارخان، امروز لقب اوباش گرفتهاند، انگار که همو نبود که با یک پای سالم مجلس ملیمان را از دست بیگانه درآورد، و سپس لقب سردار ملی گرفت.
نمی خواهم از بازرگان و شهریار و جعفری و طباطبایی و جبهدار و هشترودی و مجتهد و پروین اعتصامی و باغچهبان و رشدیه و صمد بهرنگی و ... بگویم که چه ها به پای فرهنگ و علم و سیاست تو! نریختند
.
من و تو با هم در این خاک زاده شدیم. تو وارث تاریخ 2700 ساله شدی و فرهنگ اصیل ایرانی اما من مجبور به نسیان تاریخ 7000 ساله خود شدم و خرده فرهنگ.
تو در مدرسه به زبان مادریت شعر خواندی و جایزه گرفتی و من به دلیل صحبت به زبان مادریام حکم اخراج. کتابهایمان پر بود از عکس نیاکان تو و من بی هیچ نژاد و تاریخی! همه جا نشانهای از فرهنگ اصیل تو بود و من با تمدن 7000 ساله بی نشان و مدرک بودم. برای تو آثار تاریخی می ساختند! و آثار تاریخی من هر روز ویران می شد.
در جشن های ملی تو به دلیل جکهای زیبای ترکیات تشویق می شدی و من شرمنده. تو تنها به این دلیل که می توانستی زبان مادریت را حرف بزنی با سواد بودی و من با اینکه در هفت سالگی دومین زبان را آموخته بودم بی سواد و کودن!
تو برای گسترش زبان مادریت کتاب، مدرسه، رادیو، تلویزیون، مجله، نشریه و ردیف بودجه داشتی و من به دلیل زبان مادریم تحقیر، تهدید و تنبیه
.
سپس جنگ را به یاد می آورم دوباره برادر بودیم. هموطن خوش لهجه تو شدم و با تو برای حفظ ناموس و وطن، به جبهه رفتیم، شهید شدیم، اسیر شدیم، سختی کشیدیم و خم به ابرو نیاوردیم، خون دادیم و نگذاشتیم یک وجب از این خاک به دست بیگانه بیافتد. از جنگ برگشتیم، دوران سازندگی بود. اصفهان و کرمان و تهران با صدها کیلومتر فاصله از جنگ هر روز آبادتر شدند و اردبیل و اورمیه و زنجان و تبریز و قزوین و همدان و آستارا و سنندج و اهواز و آبادان و ... محرومتر. برای رفاه حال تو از بودجه من کسر شد، برادر دیروز، بیگانه امروز شد.
اصفهان و تهران پایتختهای فرهنگی و صنعتی و تجاری شدند و تبریز با سابقه تجارت چند هزار ساله که حتی مارکو پولو را 700 سال پیش به حیرت انداخته بود، منطقه دور افتاده و غیر استراتژیک شد و ده بزرگ!
تفاوت بودجه ها به ده ها برابر رسید و این باعث تفاوت انسان ها گردید و شاید هم بر عکس! برادر دیروزت، کارگر امروز تو شد و برادر دیروزم، ارباب امروز من. دانشگاه تبریز با تاریخ تاسیس صحیح 1324 (وارث ربع رشیدی قدیمیترین دانشگاه این مرز و بوم با سابقه 700 ساله)، خالی از امکانات گردید و نخبگان من جهت رفاه حال تو روانه کارخانجات تو شدند. آذربایجان خالی از صنعت و هنر شد و کارخانه ها و خانه های فرهنگی تو رو به عرش برآوردند
.
سپس زمان سیاست خارجی شد. برای آزادی برادر مسلمان فلسطینی که هرگز ندیده بودم و هزاران کیلومتر با من فاصله داشت، به خیابانها رفتم و بر دهان آمریکا زدم؛ اما هرگز نفهمیدم که چرا تو بزرگترین شریک تجاری ارمنستان هستی که هزاران آذربایجانی را که برادر دینی و نژادی من و تو بودند را جلوی چشممان به خاک و خون کشید و دم هم بر نیاوردی.
زمان اصلاحات رسید و آن رییس فرهنگ! دوباره من و تو برای خلق حماسه برادر شدیم. برای اولین بار از زبان یک مسئول دولتی شعری به زبان تؤرکی شنیدم: «حیدر بابا ...» تا خواستم بگویم تمامی تلفظ ها اشتباه است و شعر زیبایی خود را از دست داد، مشتی محکم، آرام دهانم را بست که: «او فارس زبان است و نمی تواند مثل ما تؤرکی صحبت کند.» (اما من مجبور به صحبت کردن فارسی، همانند او هستم!) (البته به فاصله زمانی هر 4 سال یک روز این شعر تؤرکی تا هم اکنون تکرار می شود و تنها شاعر آن عوض شده
است! بلی شاعر! چون شهریار وجود خارجی ندارد و تنها دیکلمه کننده عزیز هست که هر چهار سال یکبار و تنها به مدت یکروز به او و زبان تؤرکی اجازه حیات می دهد!)
این را به فال نیک گرفتم و آماده شدم در کنار این سردار فرهنگی و از روزنه فرهنگی بوجود آمده میراث «دهده قورقود» و عاشیق را زنده کنم که دوباره تاریخ تکرار شد و صمد بهرنگی در آبهای کم عمق آراز (ارس) غرق گردید.
این بار هم شعر و موسیقی تو فرهنگ اصیل ایرانی شد و شعر موسیقی من خرده فرهنگ و وارداتی. من با دست کم 35 میلیون نفر به قول آن یار قدیمی، شاملو، اقلیت شدم و تو با نصف این رقم اکثریت مطلق. نام فرزند تو فرهنگ شد و نام فرزند من ممنوع!؟
تو برای تمسخر من در فرهنگسراهای دولتی نشان افتخار گرفتی و من به دلیل اعتراض به تو باتوم! برای تو به جهت گسترش زبان مادریت در کشورهای بهدردنخورستان پول نفت دادند و برای من به جهت برپایی شب شعر تؤرکی در زیر زمین خانهام، زندان.
تلویزیون تو ادای مرا چه زیبا در می آورد! همه مردیم از خنده! البته هنوز هم من برای این سئوال فرزندم که چرا به ما می خندند؟
جوابی ندارم، همانطور که پدرم برای من نداشت. نمی دانم چرا از اینهمه نقش در سریالهای تو فقط بدها به من می رسند؟! شاید IQU پایینی دارم اما آن همه مدال طلای المپیاد ها و افتخارات جهانی پس چه! از تلویزیون زیبایی که به من دادی متشکرم. من تا حالا نمی دانستم که تؤرکی را باید اینگونه حرف بزنم! این پدر و مادر و اجداد من هم هیچ چیزی را درست و حسابی به من یاد نداده اند، خدا را شکر که تو هستی! الان فهمیدم که کل ساختار جمله در زبان تؤرکی، فارسی ادا می شود حتی با لغات فارسی و فقط در انتها، فعل تؤرکی است. که آن هم انشاءا... قول داده که در چند سال آینده خود بخود فارسی شود.
تو برای روز تولد مادرت شیرینی و شکلات تبریز هدیه بردی و برای خنداندنش جک تازه تؤرکی گفتی و من، هرگز و هرگز نتوانستم بگویم مادر به دلیل زحماتی که برایم کشیدی: «اَللرین آغریماسین».
دستت درد نکند به یاد شهر اولین ها سهم من را به عنوان نفر اول از قتلهای زنجیرهای کنار گذاشته بودی. آری پروفسور «کیریشچی» (زهتابی)!؟ اما نه یادم رفت تو این قتلها را برای هدف دیگری لازم داری و نام من بالای این لیست برازنده تو نیست. اصلا چه کسی می داند زهتابی که بود چه کرد و چه می گفت چطور کشته شد؟ راحت باش مثل گذشته!
18 تیر شد، من و تو را در کوی زدند، بدجوری هم زدند. نتوانستم ساکت بنشینم، 20 تیر برخاستم. دانشگاه تبریز ولوله ای بود. تبریز ما را شدیدتر زدند، بیچاره تو هم به خاطر اسم شهر من شدیدتر کتک خوردی. دنیا به هواداری حقوق پایمال شده کوی دانشگاه تهران برخاست. VOA و BBC و ... هر روز با تو مصاحبه داشتند اما باز من فراموش شدم! تبریز چه؟ مگر در تبریز خبری بود؟ تو هم که خودت سرت شلوغ بود.
یکبار دیگر هم با هم رفیق شدیم یادت می آید ماجرای خلیج فارس! نامردها می خواستند اسم چند صد ساله خلیج فارس را عوض کنند، دزدان بی شرم فرهنگی! اما این ماجرا مرا یاد صحبتهای پدربزرگم انداخت، نمی دانم چرا هیچکدام از شهرها و محلات و کوه و دشت و رودی که او می گفت را نمی توانستم در نقشه تو پیدا کنم، یک دزد فرهنگی هم همه اینها را دزدیده است! (خوب است بدانی که در 50 سال گذشته تقریبا تمامی نامهای تؤرکی شهر و کوه و دشت و رود و حتی اسم مغازه و انسان عوض و ممنوع! شده است. توسط چه کسی؟ از من نپرس.)
به نظر من تو باید برنده جایزه نوبل شوی به خاطر کشف ژنتیکی فوق العاده ای که انجام دادی. چون تو ثابت کردی که در هر صورت ازدواج (تؤرک با فارس، تؤرک با لر، تؤرک با کرد، کرد با عرب، بلوچ با تؤرک، کرد با لر، عرب با فارس و ...) فرزندان حتما باید فارس باشند.
اما تشکر اصلی من از تو مانده است! به خاطر شاهکار هنریات، ذوق و هنر اصیلت، تمسخر و توهین سال 85، چه زیبا جوابی بود به اینهمه با هم بودنمان. چه تصویر زیبایی در روزنامه رسمی مان (تان) ایران!؟ چه بی فرهنگ و بی ذوقند این مردم تؤرک! آن کاریکاتور به آن زیبایی را خراب کردند. این اقلیت رو به انقراض! میلیون ها نفر در تبریز و اردبیل و اورمیه و زنجان و قزوین و همدان و آستارا و تهران و کرج و همه شهرهای تؤرک نشین مرکزی و تؤرکمن و قشقایی به خیابانها ریختند البته از دولت مرکزی فارس کمال تشکر را داریم که بزرگی کرد و برای دلجویی به شهرهای ما آمد و با سلاح گرم و صمیمی ما را متوجه اشتباهمان کرد که در دام بیگانه افتاده ایم و با مهربانی ما را روانه گورستان و زندان نمود.
و تو ای شیرمرد آزادی و دموکراسی! تبارک ا... به دادخواهی از من برخاستی و در کنار من ماندی تا آرام جان دادم. به پاس آن نیکی در حق من کردی امروز من شرمنده ام! (حتی یک نفر هم از آزاداندیشان فارس با من همراه نبود.)
البته من خاطرات حضور اجداد تو را در شهرهایمان از بزرگتر ها شنیدهام که چگونه در آذر 1325 با کمک دول خارجی برای آزادی آذربایجان زحمت کشیدند و آمدند و بعد از اینکه مردم سلاح هایشان را داوطلبانه در اختیار آنها قرار دادند و باز هم نخواستند آزاد بشوند! اجدادت 25000 نفرشان را (که زیاد هم نیست) کشتند و 75000 نفرشان را جهت آموزش فرهنگ اصیل به تبعیدگاه ها فرستادند و همه کتابهای تؤرکی را که البته جزو فرهنگ حساب نمی شوند، سوزانده و مجلات نشریات و فعالان این عرصه را، محو و نابود کردند. اخیرا هم این زگیل زشت تراختور ترکیب زیبای تو را به هم زده است. پس از چندین سال نابودی هست و نیست آذربایجان، که ورزش هم از این قائده مستثنی نبود، توسط مدیران تو (که من هیچوقت متوجه نشدم چرا اکثریت مدیران مناطق تؤرک نشین فارس هستند!) این فرزند ناخواسته از کجا آمد که خواب سنگین شونیزم را پریشان کرده است. بی فرهنگ ها به جای فحش های زیبای خانوادگی که توسط تیم های فرهنگی پایتخت و به تازگی اصفهان، ابداع شده، فقط شعار تؤرکی می دهند (یاشاسین آذربایجان). واقعا این گناه بخشودنی نیست. نمی دانم این اقلیت از کجا این همه تماشاگر و طرفدار توی ورزشگاه جمع می کنند که در تهران هم تعدادشان بیشتر است.
دوست عزیز من تمام دار و ندار مرا از من گرفتی، از هست و نیست ساقطم کردی، انواع فحش و ناسزا و تهمت و جک نثار من کرد، حتی حق (شاید از دید تو افتخار) همسایگی با تو را از طریق پرسشنامههای فرهنگیت به بحث گذاشتی! از زبان و ملیت و تاریخ و صنعت و کشاورزی و سرزمینم چیزی برایم باقی نگذاشتی و اکنون مرا به آینده برابر می خوانی؟! حتی در تصویری که از آینده کشیدهای جایی برای من نیست، بدون هیچ حق و حقوقی مرا به کنار خود می طلبی؟ در سرود آزادیت نامی از من نمی شنوم. دیگر باغی برایم باقی نگذاشتی که در بهار آینده به انتظار شکوفاییاش بنشینم. حتی هم اکنون نیز که بسیار سرگرم و مشغولی، از تفریح سالمت، تمسخر من، دست نکشیدهای. با ذرهای عذاب دادت به هوا بلند شده و سالهای سال صدای شکستن استخوانهای مرا نشنیدهای. «ندای» تو را همه شنیدند اما تو «اختای» مرا دیدهای؟!
بدان و آگاه باش! من تؤرکم و علیرغم زحمات صد ساله تو که به روشهای مسالمتآمیز تمسخر، استهزاء، تبعیض، تهدید، شکنجه و اعدام برای فارس کردن من کشیدهای، تؤرک باقی ماندهام و بزودی (بزوری) هم قصد تغییر نژاد ندارم. از برنامه های دموکراسیت ممنونم، اما هنوز طعم برنامه های آزادیبخش قبلیات تمام وجودم را به لرزه در می آورد. و از bbc فارسی و voa که برای فارسهای افغانستان برنامه ویژه دارد و برای بیش از سی و پنج میلیون تؤرک زبان این مملکت هیچ حرفی ندارد، تشکر می کنم. آری از روزی دستکم هشت ساعت برنامه زنده (ضربدر 365 روز سال و ضربدر چند سال حضور این دوستان و مدافعان حقوق بشر) چند ساعت به من و درد دل من اختصاص یافته است؟! آه ببخشید منظور تو از جدایی طلب، تجزیهطلب و عوامل بیگانه در آن برنامه ها من بودم.
ای بلند آرمان دموکراسی! ای پرچمدار ایران نو! ای همواره به فکر توده و من! ای عدالت اجتماعی! لطفا به خاطر من خودت را به زحمت نیانداز، که این بار سعی دارم از تجربیات شیرین با تو بودن برای آینده تلخ نهایت استفاده را بکنم. این بار سر آن دارم که بر پای خود بایستم و مزاحم تو نشوم، تو هم مرحمت فرموده چنگالهای خود را که در گوشت و استخوان و منابع زمینی و زیرزمینیم فرو رفته بیرون بیاور! که مبادا در اثر حرکت ناگهانیم دستت را بشکنم.
و سخن آخر با منهای خودم
«تؤرکون تؤرکدن باشقا یولداشی یوخدور»
ازسایت:اویرنجی