آقای تبریزی در نقد دیدگاههای من نوشته ایی را در ایران گلوبال درج کرده اند که هم اشکالات اساسی نوع بیان آنها وجود دارد و هم با نارسایی های ترمینولوژیک مشحون شده است. من تلاش کرده ام آن نوشته را از منظر فکری و در خطاب به ایشان در بندهای زیر و بصورت خلاصه بررسی کرده ام.
یک: مینویسد: " ناهمسانی بزرگ دیدگاه من و شما در این است که شما ناسیونالیست
هستید و من ناسیونالیست نیستم" (پایان نقل قول
دفاع از حقوق ملی خلق ترک، هیچ ربطی به ناسیونالیست بودن یا نبودن ندارد. جعفر پیشه وری و اغلب یارانش کمونیست و سوسیالیست بودند، اما مبارزه خلق ترک برای تشکیل دولت ملی آذربایجان را در بخش جنوبی آن رهبری کردند. این اتفاق فقط در آذربایجان رخ نداده است، جنبش های رهایبخش ملی در موارد زیادی توسط سوسیالیستها رهبری شده است. بنابراین ناهمسانی بزرگ من و شما آن چیزی نیست که شما عنوان کرده اید، چون من نه ناسیونالیست هستم و نه ناسیونالیست بوده ام. من پیرو اندیشه "سوسیالیسم دمکراتیک" یا "برابری طلبی دمکراتیک" (نه کمونیسم) هستم. تفاوت نگاه من و شما (برای نمونه) در فهم از چپ خود را نشان میدهد. فهم شما از چپ و در برخورد با مسئله ملی در ایران، فرار از مسئولیت و سطحی نگری و تکیه بر شعارهای دهان پرکن است. اما چپ مورد نظر من در تلاش برای ارائه یک راه حل دمکراتیک برای حل مسایل جدی در جامعه و از آن جمله مسئله ملی در ایران است. شما با تمسخر دیدگاه فعالین مدنی خلق ترک (برای نمونه در کامئنت اول تان) میخواهید پز بدهید و ناسیونالسیتهای افراطی فارس را به حمایت خود جلب کنید، اما من در صدد یافتن راه حلی هستم که خلق فارس (نه ناسیونالیستهای افراطی در آن) نیز بتواند سعادتمندانه و بدور است نظامهای استبدادی و استعماری در کنار ملتهای دیگر ساکن در ایران زندگی کند. شما ادبیات دولتی ایران را تبلیغ میکنید و من آن را نقد میکنم. تفاوتهای دیگر فکر من و شما را میتوانید در ادامه این نوشته بخوانید.
دو: مینویسید: "دیدگاه من درباره زبان ها دیدگاهی بی طرفانه است"، زبان جز ابزاری برای پیوند میان انسان ها هیچ نیست" (پایان نقل قول).
اولا؛ دیدگاه بیطرفانه در مورد زبانها دیدگاهی غیرمسئولانه است. چون اگر تمامی زبانها موجود در جهان به مثابه میراث فرهنگی و تاریخی بشریت به دست ما رسیده است، ما هم در قبال حفظ و حراست از آن میراث مسئولیت داریم و بی طرفی در این رابطه یعنی بی مسئولیتی در قبال میراث تاریخی و فرهنگ بشریت.
دوما؛ هیچ انسانی نسبت به زبان مادری خود نمیتواند بیطرف باشد. زبان مادری جوهره رشد انسان را از بطن مادر و حتی در اشکال آوایی در گوش کودک زمزمه میکند. اعلامیه جهانی زبان مادری نیز اهمیت زبان مادری و مسئولیت دولتها و البته انسانها را در قبال آن مورد تاکید قرار میدهد. اما شما در اینجا برای خواننده گانتان موعظه میکنید که نسبت به زبان و زبان مادری "بی طرف" هستید!!
سوما؛ شما در کامنت مملو از تمسخر و طنز تحقیر تان (دلیل بیکاری زبان فارسی است، دلیل گرانی زبان فارسی است، دلیل تورم زبان فارسی است، دلیل کمبود خانه زبان فارسی است، دلیل رشوه خواری زبان فارسی است، دلیل کمبود کالا زبان فارسی است، دلیل بیماری زبان فارسی است، دلیل زمین لرزه زبان فارسی است...) غیر از دفاع از موقعیت برتر زبان فارسی در ایران چه معنی دیگری دارد؟ جناب آقای تبریزی ظاهرا ترک؟؟! البته دفاع از زبان فارسی ایرادی ندارد، اگر با تحقیر و تبعیض دیگر زبانهای غیرفارسی در ایران همراه نباشد.
چهار؛ کاربرد زبان ابدا آن چیزی نیست که شما اسم ان را "ابزار پیوند انسانها" نام گذاشته اید. این تنها یکی از کاربردهای زبان است. زبان ابزار شناخت، ابزار بیان احساسات و تلطیف هنری آن، براینده هویت اتنیکی و دیگر مسائل بسیار مهم در زندگی انسانی است. فکر میکنید تاکید علوم تربیتی به آموزش زبان مادری چیست؟ به نظرمیرسد که بی اهمیت بودن زبان مادری پیش شما، اهمیت و جایگاه کل زبان را برای شما تا حدی کاهش داده استکه آن را جز ابزاری ارتباطی نمیدانید. البته تصور دیگر اینست که شما برای فرار از واقعیت و بی اهمیت جلوه دادن زبان مادری (آگاهانه و ناخودآگاه) به تحکیم موقعیت زبان فارسی در ایران تاکید میکنید.
چهار: مینویسید: " آن چه که مردم یک سرزمین را خوشبخت یا بدبخت می کند رژیم است نه زبان" (پایان نقل قول).
اولا؛ چه کسی در کجای عالم "زبان" را با یک "رژیم سیاسی" مقایسه کرده است که شما این دو را در تقابل هم قرار داده اید؟ پارامترهای تشکیل دهنده و یا توضیح دهنده یک دولت چگونه میتواند با پارامترهای توضیح دهنده زبان مورد مقایسه قرار داد. اما ارتباط دولت و زبان و یا سیاست زبانی دولت را میتوان به بررسی گذاشت. سیاست زبانی دولت فارسی ایران، سیاستی استعماری با تکیه بر ایدئولوژی شونیستی است. در این نکته یکی از پارامترهای شناخت دولت، زبان و سیاست آن در قبال زبان است. در این رابطه میتوان به سیاست رسوای آسیمیلاسیون و تحقیر و تبعیض علیه زبانهای غیرفارسی در ایران مثال آورد.
شما با مطرح کردن مقایسه "رژیم" و "زبان" از یکسو سطح نازل نگاه به مسئله را به نمایش میگذارید و از سوی دیگر به دلیل نفرتی که از زبانهای دیگر دارید، قیاس مع الفارقی را با خوانندگانتان در میان میگذارید که برای آگاهان خنده دار و برای ناسیونالیستهای افراطی فارس خوشحال کننده است. این سخن شما حتی دولت ایران را نیز بسیار خرسند میکند. خرسندی دولت ایران در قبال این سخن شما از آنجا نشات میگیرد که شما "سیاست زبانی" دولت ایران را که سیاستی استعماریست میخواهید با این تفاسیر از تیررس آگاهی مردم دور نگه دارید. به بیان دیگر مقایسه شما (میان رژیم و زبان) عملا خاک پاشیدن به چشم مردمی ایستکه علیه ناعدالتهای زبانی مبارزه میکنند.
پنچ: " چرا من و یا دیگران نیرو و زمانی را که می توانیم برای کوبیدن رژیم آخوندهای مفت خور به کار ببریم باید برای پرداختن به زبان مادری و زبان پدری و زبان عمه ای و زبان خاله ای به کار گیریم؟" (پایان نقل قول).
باز هم تمسخر "زبان مادری" در جمله طنز تحقیرآمیز شما مبنی بر "زبان مادری، زبان پدری، زبان عمه ایی و ..." خودنمایی آشکاری از نفرت شما نسبت به زبانهای غیرفارسی در ایران را نشان میدهد. در این بخش نیز باز قیاس مع الفارق را برای فریب خوانندگانتان بکار برده اید. دو پدیده مبارزه سیاسی علیه استبداد و استعمار دولتی ایران را با مبارزه برای حقوق فرهنگی یعنی "پرداختن به زبان مادری" مقایسه کرده اید!! این مقایسه هم مثل قیاسهای قبلی شما و از نوع پوپولیسم چپ نمایانه شماست. مبارزه ملتهای غیرفارس برای اعاده حقوق ملی خود اسمش "پرداختن به زبان مادری و زبان عمه ایی و یا زبان خاله ایی" نیست، اسم آن "مبارزه رهایبخش ملی است" و اسم جنبش های آن خلقها نیز جنبش های ملی دمکراتیک متعلق به ملتهای ساکن در ایران است. با سفسطه نمیتوان مبارزات ملی دمکراتیک خلقهای غیرفارس را آنهم با نام چپ و ستاره قرمز قلابی به زیر سایه برد.
شش: "مردم گرسنه ایران در جستجوی نان هستند نه پان!" (پایان نقل قول).
باز هم پوپولیسم و عوامفریبی در این جمله شما موج میزند. در این بیان فرض نادرست شما از مبارزات ملی دمکراتیک خلقها این استکه آنها با هدف تحقق "پان ایسم" فعالیت میکنند و نه برای جاری شدن عدالت و با این تصور نادرست شما به اصطلاح کشف بزرگتان را با مردم در میان میگذارید که مردم "پان" نمیخواهند بلکه "نان" میخواهند!!
شما در هیچ موردی در این نوشته تان به حقوق اساسی خلقهای غیرفارس در ایران اشاره نکرده اید و تنها و تنها به تمسخر فعالین سیاسی ملتهای غیرفارس اکتفا کرده اید. اسمتان را هم تبریزی گذاشته اید که مثلا برای خودتان در بین ترکها اعتباری هم کسب کنید. اما خیانت به خلق خویش چیزی نیست که با شما عینیت بیابد. پیشترها نیز عناصری همواره در خدمت دشمن خلق ما بوده است.
مردم و در واقع وجدان بیدار آنها به دنبال جاری شدن عدالت در جامعه است. صرف داشتن نان کافی برای زیستن سعادتمندانه نیست. اغلب انسانها در طبقات مادون با تقلا هم که شده نان روزشان را درمی آورند. از نظر شما چون نان در میآورند، کافی ایست، چون نوشته اید که "مردم در جستجوی نان هستند"، اما فلاکت زندگی اجتماعی فشارهای روانی بسیار سنگینی را بر آنان تحمیل میکند. بنابراین بایستی این شعار را از این بررسی بدست داد که مردم بدنبال عدالت هستند که معاش و عدالت اقتصادی اصلی ترین عنصر آن عدالت است. جمعه, اکتبر 25, 2013 - 09:17
یونس شاملی
کامئنت آقای تبریزی در زیر منبع فوق:
دوست گرامی، یونس شاملی، ناهمسانی بزرگ دیدگاه من و شما در این است که شما ناسیونالیست هستید و من ناسیونالیست نیستم و گفتگوی من و شما در هر زمینه ای مانند زبان یا فدرالیسم و ..... تا صد سال دیگر به جائی نخواهد رسید! از این روی بهتر است شما نوشتار مرا درباره پنداری پلید و پلشت و دوزخی و اهریمنی و زهر کشنده ای به نام ناسیونالیسم بخوانید تا بدانید که من نه پان آریا هستم و نه پانفارس هستم و نه پیرو پان های دیگر http://iranglobal.info/node/16195
دوست گرامی، یونس شاملی، شما می گوئید: (آقای تبریزی که اسمت را گذاشته ای تبریزی ترک و شغلت را کرده ای دفاع از زبان فارسی، خود این کار اسمش کمپلکس است و تناقضی بسیار جدی را با خود به یدک می کشد )
دوست گرامی، من بارها و بارها نوشته ام که دیدگاه من درباره زبان ها دیدگاهی بی طرفانه است و زبان جز ابزاری برای پیوند میان انسان ها هیچ نیست و هرگز نباید مانند ناسیونالیست ها از زبان بتی ساخته و همه چیز را فدای آن کرد و این کردار انسان ها است که آنها را به خوب و بد بخشبندی می کند نه سخن گفتن به این زبان و آن زبان و آن چه که مردم یک سرزمین را خوشبخت یا بدبخت می کند رژیم است نه زبان! پس من کی و کجا مانند پان آریاهائی که در عالم هپروت سیر می کنند کارم دفاع از زبان فارسی است؟ زبان کاربردی هفتاد میلیون ایرانی هم اگر به جای زبان فارسی، زبان ترکی باشد برای من تفاوتی ندارد، سخن من این است که به جز پان نامه نویسان میلیاردرزاده ای که از بس خورده و نوشیده اند که از سیری دارند می ترکند کدام یک از مردم گرسنه ایران سفت و سخت از این زبان و آن زبان چسبیده است؟ و چرا من و یا دیگران نیرو و زمانی را که می توانیم برای کوبیدن رژیم آخوندهای مفت خور به کار ببریم باید برای پرداختن به زبان مادری و زبان پدری و زبان عمه ای و زبان خاله ای به کار گیریم؟ برای نمونه در ایران بهای نان در ۲۴ ساعت ده برابر شد و اکنون به پانزده برابر نیز رسیده است! و زمین لرزه نیز خانه های مردم بی نان مانده آذربایجان را با خاک یکسان کرد! اکنون اگر من به نزد مردمی که خانه هایشان با خاک یکسان شده است و نالان و گریان و دردمند و درمانده و گرسنه و تشنه و بی یار و یاور بر روی آوار و سنگ و کلوخ نشسته اند بروم و بگویم: ( .......... ای مردم وقت آن رسیده است که فریاد اعتراض از تحمیل زبان فارسی بر ملت های غیر فارس سخن به میان آید! .......... ) آن مردم به من چه می گویند؟ آیا آن مردم گرسنه که در جستجوی نان هستند نه در جستجوی پان برای من کف می زنند یا مرا سنگباران می کنند؟ یاد دادن و یاد گرفتن زبان بد نیست اما بت ساختن از زبان و همه چیز را رها کردن و سفت و سخت از زبان چسبیدن بد است و این کاری است که ناسیونالیست هائی که پیرو پان های رنگارنگ هستند انجام می دهند و سود آن نیز به رژیم آخوندی می رسد! سخن کوتاه، مردم گرسنه ایران در جستجوی نان هستند نه پان!
انتشار از:
• یونس شاملی