اخیرا دو تن از اعضای جنبش فدرال دموکرات آذربایجان طی اطلاعیه
ای کناره گیری خود را از سازمانمان اعلام داشته اند. عضویت در یک سازمان امری
داوطلبانه و استعفا از آن هم نیز طبیعی است. لذا ما به ارادهی این دو دوست و
همراه پیشین احترام می گذاریم. دوستان!... یولوز آچیق اولسون!...
لیکن اطلاعیهی کناره گیری آنها حاوی مطالبی است، که عدم پاسخ
گوئی به آنها می تواند موجب سوتفاهم هائی بشود.
آیا آن گونه که این دو همراه پیشین جنبش فدرال دموکرات آذربایجان
ادعا می کنند، پلاتفرم سازمان ما مانعی در راه مبارزهی آنها برای حقوق زنان،
خلقهای دیگر ایران، کارگران و ستم دیدگان جامعه است؟
برای واکاوی این ادعاها نگاه مختصری به پلاتفرم ج- ف- د- آ
ضروریست.
پلاتفرم ج.ف.د.آ. که در کنگره ی اول این سازمان تصویب شده و
هنوز هم اعتبار دارد، درباره ی حقوق زنان می گوید:
"کليه شهروندان، صرفنظر از وابستگيهاى جنسى، دينى، سياسى، مسلکى
و موقعيت اجتماعى شان، در مقابل قانون برابرند. همه شهروندان حق انتخاب شيوه زندگى
خصوصى خود را دارند. شخصيت اجتماعى، دينى و سياسى افراد - جامعيت فرديشان -
درمقابل حکومت و ارگانهاى وابسته بدان خدشه ناپذير است.
حقوق برابر زنان با مردان در تمامی عرصه های سياسی، اجتماعی و
اقتصادی همانند ساير عرصه ها بايد تحقق يابد. زنان بايد به نسبت جمعيت خود در
تمامى ارگانهاى حکومتى شرکت داشته باشند. براى
امحاء وضعيت واقعاً موجود نابرابر بين زنان و مردان بايد تدابير لازم از جمله تبعيض مثبت به نفع زنان اعمال شود.
شرايط مناسب براى رشد همه جانبه ی زنان
خانواده هاى زحمتکش ايجاد گردد و از برپايی تشکيلات مستقل زنان حمايت شود."
این پلاتفرم در باره ی کارگران و زحمتکشان می گوید:
"گسترش عدالت اجتماعی و بهبود شرايط زندگى دشوار زحمتکشان، کارمندان و همه مزد بگيران، تلاش در
جهت ايجاد تامين خدمات اجتماعی و تعليم و تربيت و بهداشت برای شهروندان و ايجاد
بيمه های بيکاری و خدمات طبى در کشور. پلوراليزم و آزادی کامل عقيده ومرام بايد
تحقق يابد، آزادى بى قيد و شرط تجمعات،
بيان، مطبوعات و پخش اطلاعات و فعاليت
تمام تشکلهای سياسی، اجتماعی، فرهنگی و حق
تشکل و فعاليتهای سنديکايی، شورائى و صنفى برای همه شهروندان و از
جمله زحمتکشان، کارمندان وکليه مزدبگيران
فکری و يدی تامين شود."
این چند بند را به عنوان مشتی نمونه ی خروار آوردیم تا «موانع»
ادعائی این دو همراه پیشین برای فعالیت هایشان در سازمان مشخص شود.
این دو همراه پیشین بهتر از هر کسی می دانند که چهارچوب فعالیت
سازمان ما اساسا بر علیه ستم ملی، مبارزه با راسیزم از هر نوعش، تبلیغ دوستی خلقهای
تشکیل دهنده ی ایران و دفاع از حقوق زنان، کارگران و زحمتکشان جامعه بوده
است. ادعای تنظیم شتابزده ی پلاتفرم هم
عاری از حقیقت است. آزادگر و سلطان زاده در تنظیم این پلاتفرم فعالانه شرکت داشته
اند و بخوبی می دانند که پلاتفرم ج.ف.د.آ.
نتیجه ی بحث های خیلی طولانی بوده است.
بلی، ج.ف.د.آ. از روز اول بنیان گذاری، جمع افرادی با نظریات و
حتی جهان بینی های مختلف بوده است. ما اینرا نه تنها نقطهی ضعف سازمانمان نمی دانیم،
بلکه آنرا تجربه ی خیلی مهمی در تاریخ فعالیت سازمانهای سیاسی ایران می دانیم. با
چنین ترکیبی, کشمکش های سیاسی درون سازمانی نه تنها اجتناب ناپذیر، بلکه کاملا طبیعی
است. چیزی که ما را به هم پیوند می داد و می دهد، همانا پلاتفرم مشترک است. و این
پلاتفرم تا به امروز به اعتبار خود باقی است.
البته هر پلاتفرمی در جریان جوشان مبارزه ی سیاسی احتیاج به
باز بینی دارد. فقط اصول و پرنسیب های اصلی که بر اساس آن سازمانی شکل می گیرد،
قابل تعویض نیستتد.
آذربایجان در صد سال اخیر سرزمین سرکوبها، قتلعامها و تبعیض
ها بوده است. همه ی اینها را ما در درجه ی اول از چشم حاکمیت مرکز نشین می بینیم.
کارگر و زن آذربایجانی و حتی سرمایه دار آذربایجانی به مراتب بیشتر از کارگر، زن و
سرمایه دار فارس مرکز نشین تحت ستم است. آنهم آذربایجانی که تمامی ایران در خیلی
از عرصه ها وامدار آن محسوب می شود. به گفته ی مقامات منسوب دولت در آذربایجان,
تبریز به عنوان بزرگترین شهر آذربایجان, مامن نیم میلیون نفر حاشیه نشین می باشد.
آیا حتما باید کسی «کولبر» باشد تا وضعیت اسفناک او دل همراهان دیروزی ما را به
درد آورد؟ آیا این دو همراه پیشین ما نمی دانند که فرزندان این حاشیه نشین ها در
چه نوع مدارسی و با کدام کیفیت درس می خوانند؟ آیا این دو از وضعیت مسکن، اشتغال،
آب آشامیدنی، برق و وسایط حمل و نقل این نیم میلیون انسان خبر ندارند؟ آیا کارگران
آذربایجان توسط کارفرمایان به شلاق بسته نمی شوند؟ آیا وضعیت محیط زیست آذربایجان
و دریاچه ی ارومیه دل همه یما را به درد نمی آورد؟ آیا به غیر از ما در بقیه ی
نقاط دیگر ایران، کسی به فکر زندانیان سیاسی آذربایجان است؟ آیا فقط برای زنی که
در تهران حجاب خود را پرچم اعتراض می کند، باید هورا کشید؟ جنین زنانی در شهرهای
تبریز، ارومیه، اردبیل، زنجان وجود ندارند؟
بدون حاشیه رفتن و فرافکنی باید گفت که اختلاف ما - بخصوص در
ماههای اخبر- با این دو همراه پیشین در
درجه ی اول بر سر وظایف اصلی سازمان ج.ف.د.آ بود. این دو همراه پیشین بعضا
ج.ف.د.آ. را با یک سازمان سراسری چپ عوضی می گرفتند.
به نظر ما ملل غیر فارس در ایران برای بدست آوردن حقوق ملی،
بهبود شرایط اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی خود احتیاج به سازمانهای مختص به خود را دارند. امروزه کردها، عربها،
بلوچ ها و ترکمن های ایران سازمانهای سیاسی، انجمنهای فرهنگی و NGO های مختص به خود را دارند. ج.ف.د.آ. نیز سعی آن دارد که در
کنار دیگر سازمانهای سیاسی، بخشی از جنبش توده ای آذربایجانیها و ترکهای ایران شده
و صدای بی صدایان ملت خود باشد.
اینرا هم می دانیم که اولویت های یک سازمان که برای حقوق ملی
ملت اش مبارزه می کند، در پراتیک مبارزه ی سیاسی با الویت های یک سازمان مارکسیستی فرق دارد.
سخن را کوتاه می کنیم. جنبش ملی آذربایجان مثل هر جنبش توده ای،
طیف متنوعی از نیروهای مختلف را در بر می گیرد. مثل هر جنبش توده ای در این جنبش
نیز از طرف بعضی گروهها شعار هائی داده و اهدافی مطرح می شوند، که ما را سر موافقت
و یا توجیه این شعارها نیست.
ولی علیرغم آن ج.ف.د.آ. خود را سازمانی در مجموع طیف متنوع
حرکت ملی آذربایجان و ترکهای ایران می بیند.
در این طیف بزرگ البته جریانهائی هستند که ما خود را به آنها
نزدیک و جریانهائی هستند که خود را از آنها دور می دانیم. و طبیعی تر از این نیز
در داخل یک حرکت توده ای عظیم نمی تواند باشد
منتها ج.ف.د.آ. تسلیم شانتاژها و باجگیری های شونیزم فارس -که
امروزه حاکمیت جمهوری اسلامی ایران آنرا نمایندگی می کند- نخواهد شد. شوونیزم حاکم
فارس که برای آسیمله کردن ملت آذربایجان و تورکهای سراسر کشور تمامی امکانات کشور
بزرگی همچون ایران را به کار گرفته است، خطر « قبیله پرستی»، «پان ترکیزم» و «
گرگهای خاکستری» را همچون برگ انجیری ساتر سرکوب ملت آذربایجان و پلیدیهای ضد بشری
خود کرده است.
به نظر ما این دو همراه پیشین چندی بود که دیگر خود را بخشی از
این جنبش توده ای " آذربایجانی" و ترکهای ایران نمی دانستند. آنها به
جائی برگشتند، که خود را متعلق به آن می دانستند.
کناره گیری این دو همراه پیشین از ج.ف.د.آ. در چند روز اخیر طبیعتا
انعکاس معینی در طیف چپ و راست کشور داشته است
ما را با عناصر معلوم الحالی که آینده ی کشور را نه بر بنیان دستاوردهای تاریخی
بشریت در عرصه ی حقوق بشر و سیستم های سیاسی مردمی، بلکه بر اساس تئوریهای کپک
زده و افسانه های دروغین می خواهند، کاری نیست. ولی جریانهائی که در آرزوی خلاصی
کشور از چرخه ی استبداد دینی، ترور، فساد و فقر و فلاکت هستند، باید بدانند که
بدون آزادی ملل غیر فارس، خلاصی از دست سیستم حاکم پان شیعی و پان آریائی ممکن نیست.
حرکت ملی - دموکراتیک آذربایجان که از نزدیک به یکصد سال اخیر
شروع شده است، بدون توجه به تهمت ها و افتراها و درشت گوئی های پان ایرانیست ها و
شوونیست های رنگارنگ راه خود را رفته و در آینده نیز خواهد رفت. می دانیم که تا رسیدن به پیروزی راه درازی در پیش داریم و پیمودن
این راه صعب العبور و سنگلاخ احتیاج به پایداری، مداومت و صبر فراوانی دارد.
ما ادامه دهندگان راه ستارخان، شیخ محمد خیابانی و سید جعفر پیشه
وری هستيم. رهبر بزرگ ما سید جعفر پیشه وری به ما یاد داد که بدون مبارزه برای
آزادی آذربایجان، آزادی و عدالتی برای ایران وجود نخواهد داشت.
همانگونه که او بدون توجه به مخالفتها از چپ و راست، به تشکیل
فرقه ی دمکرات آذربایجان- که آنروزها بزرگترین سازمان سیاسی آذربایجان محسوب می
شد- اقدام نموده و با اقدامات فرهنگی و عمرانی بی نظیری دستاوردهائی فراموش نشدنی
در تاریخ ملت ما ثبت کرد، ما نیز حرکتی هستیم در خدمت آذربایجان و ترکهای ایران.
نباید خود را گول زد. علیرغم تمامی مجاهدت ها و تلاشهای آذربایجانیها،
عقب ماندگی اقتصادی امروزین آذربایجان بخصوص در مقایسه با استانهای مرکزی کشور و
سرکوب همه جانبه ی حقوق ملی ملت آذربایجان و بی تفاوتی بخش بزرگی از روشنفکران
مرکزگرا به این امر, نشان می دهد که از مبارزه ی دهها ساله ی آذربایجانیها در
سازمانهای سراسری، آبی برای حقوق ملی آذربایجانیها و ترکهای ایران گرم نشده و
نخواهد شد.
به نظر ما يک آذربایجانی که ادعای «چپ» و «دمکرآت» بودن دارد،
باید در درجه ی اول برای منافع ستم دیدگان آذربایجان بجنگد. و گرنه در عالم سیاست
متاع او چیزی جز خودفریبی و دگرفریبی نخواهد بود.
برای این دو همراه پیشین آرزوی موفقیت می کنیم.
هر کس به راه خود می رود. ما نیز همراه با ملت آذربایجان و
ترکهای ساکن ایران به راه خود خواهیم رفت.
از سایت آچیق سوز
۳ دسامبر
۲۰۱۸ ۱۲ آذر ۱۹۹۷http://www.achiq.org/
هدایت سلطان زاده طی دوران همراهی با ج.ف.د.آ.، در عرصه ی زبان
مادری، حقوق ملی و قدرت دولتی آثار ارزشمندی را خلق کرده است. سازمان ما ارج گذار
این کارهای ارزشمند دوستمان سلطان زاده است.
No comments:
Post a Comment