Monday, June 24, 2013

آیا انتخابات در ایران به ملیتهای غیر فارس ربطی دارد ؟

                 
 یک پرسش و یک پاسخ

آقای ایرانخواه مینویسد: آقای شاملی، چرا اینقدرمی کوشید که هر جور هست این مرزبندی قومی را در هر رویداد سیاسی و اجتماعی ایران مبنا سازید؟ نمایش مسخره ای برگزار شد و از میان هشت خیانتکار فاسد یکی که از همه شیاد تر بود "رئیس جمهور" اعلام شد. حالا این خط کشی فارس و غیر فارس را از کجا درآوردید؟ هم در میان وابستگان رژیم و هم در میان مخالفان آن هم فارس هست و هم غیر فارس. مسئله جنایت و فساد یک رژیم و فقر و سرکوب و ستم به یک ملت 80 میلیونی است. کی گفته که نخبگان فارس هوادار حسن روحانی هستند؟ این همه مخالفت و افشاگری نویسنده های فارس زبان از این شیاد را نمی بینید؟ شما با فارسی خواندن این رژیم جنایتکار هم به فارس ها تهمت می زنید و هم برای رژیم آبرو می خرید. با تأسف باید بگویم تا زمانی که قوم محوری دیدگاهتان را قبضه کرده نمی توانید برداشت درستی از رویداد های کشور داشته باشید.

 پاسخ به پرسش:

آقای ایرانخواه، من کوشش خاصی برای نشان دادن مرزبندی قومی در حوادث سیاسی از خود نشان نمیدهم. من واقعیت موجود را توضیح میدهم. اگر شما ردپای مسئله ملی را در رویدادهای سیاسی نمی بینید این مشکل من نیست. نگاه کنونی شما نگاه 25 سال پیش من است. من از متدولوژی حاکم بر فکر شما آگاهی دارم، چون حاکمیت آن متدولوژی را سالها بر ذهنم تجربه کرده ام. اما شما از آنچه را که من امروز در تشریح حوادث به آن اشاره دارم نه تجربه ایی دارید و نه شاید حسی در این خصوص شما را نسبت به واقعیت بیرونی حوادث روشن میکند. به بیان دیگر من دو متدولوژی را در کوله بار  تجربه خود دارم ، اما شما تنها تجربه یکی از آنها را از سر میگذرانید. بنابراین و لطفا سعی نکنید حق به جانب حرف بزنید. سعی کنید اگر فکر دارید بیان کنید تا استفاده کنیم. اما در مورد اینکه مسئله انتخاب یک رئیس جمهور در ایران به ملیت و یا قومیت ارتباط دارد یا نه من چند جمله ایی برایتان مینویسم تا شاید کمک در فهم رئآل مسئله به شما کمک بکند.

 یک: من یک عضو جامعه یا ملت ترک در ایران هستم. منظر نگاه من و یا یک فعال سیاسی کرد و یا عرب به حوادث سیاسی با یک فعال سیاسی فارس در ایران بسیار متفاوت است. اگر نتوانید این تفاوت را دریابید، در فهم آنچه که من و یا هر قلم غیرفارس دیگری مینویسد مشکل خواهید داشت. اما تفاوت در نگاه یک فعال سیاسی ترک (یا کرد و عرب و بلوچ...) با یک فعال سیاس فارس (یا غیرفارس های طرفدار سیاسی فارسی) در آنجاست که؛ دولت ایران برای ملت فارس یک دولت استبدادی است. اما برای ملت های غیرفارس و در اینجا ملت ترک، دولت ایران عمدتا یک دولت استعماری (داخلی) است. برای یک فعال سیاسی فارس (یا غیرفارس های فارسیزه شده) مبارزه برای دمکراسی اصل و اساس است، اما برای یک فعال سیاسی ترک و یا غیرفارس مبارزه برای حق تعیین سرنوشت اصل و اساس قرار میگیرد. البته که ایندو (مبارزه برای دمکراسی و یا مبارزه برای حق تعیین سرنوشت) در تعارض با همدیگر نیستند، بلکه حتی میتوانند همگام هم پیش روند و نتیجه بسیار مطلوبی نیز عاید همه مردم ایران گردد. اما پیش بینی این همگامی هنوز بسیار زود است. به همین جهت هر بلوک سیاسی (فارس و یا غیرفارس) تاکیدش بر استراتژی مرحله ایی خویش است. نگاه فعالین این دو بلوک در موارد زیادی هم از نظر تحلیل و هم از نظر تاکتیک و استراتژی شکل و شیوه های مختلفی را در پیش میگذارند. برای نمونه حالا انتخابات ریاست جمهوری در ایران است. فعالین سیاسی خلق فارس هم از طریق مبارزه رفرمیستی و هم با تکیه بر شیوه های انقلابی و برای دمکراتیزه کردن این دولت علیه آن مبارزه میکنند. خلق فارس در ایران خلق حاکم است و دولت حاکم بر ایران یک دولت تمام عیار فارسی است. اما ماهیت این دولت از جهت سیاسی استبدادی و از جهت ایدئولوژیک دینی (شیعی) است مبارزات سیاسی موجود در مرکز نیز برای نفی ماهیت استبدادی این دولت و دمکراتیزه کردن آن است. اما خلق ترک (و دیگر خلقهای غیرفارس) ملتهای بی دولت هستند.  لذا اولین تلاش این ملتها تاسیس دولتهای خود در مناطق ملی آنهاست. بنابراین هر حادثه یا هر تنش یا هر مسئله ایی که در ایران رخ میدهد، فعالین سیاسی فارس آن را از منظر  و یا اهداف سیاسی خود مورد بررسی قرار میدهند و فعالین سیاسی متعلق به ملیتهای غیرفارس حوادث و یا مسائل موجود در جامعه را از منظر نگاه و اهداف آن خود مورد تحلیل قرار میدهند. این تفاوت خیلی عجیب نیست. برای یک عنصر فعال و عدالتخواه غیرفارس، دولت ایران یک دولت استعماریست. همین دولت در تمامی فعل و انفعالهای خود تمام هم خود را بکار میگیرد که مسئله ملیتهای غیرفارس در میدان مباحثات سیاسی دور نگه دارد. تلاش میکند که حضور این ملتها را در کشور نادیده بگیرد و یا سیاست توهم را (دادن وعده های بی حاصل) علیه آنان بکار گیرد. وظیفه من افشای ماهیت رفتاری دولت حاکم بر ایران است.  

 دو: مینویسید: " مسئله جنایت و فساد یک رژیم و فقر و سرکوب و ستم به یک ملت 80 میلیونی است".

 این جمله شما غیر از یک کلی گویی توهم برانگیز چیز دیگری را روشن نمیکند. شما از کدام ملت سخن میگویید؟ در یک نگاه دقیقتر ملتی 80 ملیونی در ایران وجود ندارد، بلکه یک دولت – ملت 80 ملیونی در ایران وجود دارد. 80 ملیون شهروندان این کشور هستند، اما تعلق ملی (اتنیکی) متفاوتی دارند. در واقع در ایران 80 ملیون جمعیت وجود دارد. سیاستهای حاکمیت در ایران علیه فارس ها در موارد اساسی با غیرفارسها بسیار متفاوت است. از نظر سیاسی ماهیت این دولت استبدادی است. اگر ساده تر بیان کنیم، این دولت مانع اساسی آزادی بیان، آزادی قلم و آزادی تشکل در کل کشور است. این دولت نه وجود ملت فارس را و نه زبان آن را و نه سرزمین خلق فارس (یا فارسستان) را نفی و یا با توسل به هر خشونتی انکار نمیکند. هویت ملی ایران را فارسی توضیح میدهد، هویت دینی ایران را شیعی به قلم میدهد، زبان ملی ملت فارس یعنی فارسی را به مثابه زبان رسمی کشور برگزیده است و الآخر. اما این دولت هویت ملی ملیتهای غیرفارس (ترک، کرد، بلوچ، عرب و...) را نفی و انکار میکند. زبانشان را ممنوع کرده است و سرزمینشان را به اشغال خود درآورده و تمامی هم خود را برای نابودی این ملتها بکار میگیرد. این رفتار دولت ایران علیه ملتهای غیرفارس را رفتارس استعماری میشناسند. این یک رفتار تمام عیار استعماریست. ترکها خر محسوب میشوند، کردها و بلوچها وحشی هستند، عربها سوسمارخورند، لرها خل و گیلکها بی ناموس خوانده میشوند. میبیند که از نظر سیاسی رفتار دولت ایران با خلق فارس تشابه زیادی با رفتارش علیه ملیتهای غیرفارس ندارد. تحقیر و تبعیض ملی علیه ملت فارس اعمال نمیشود، بلکه استبداد علیه آن بکار گرفته میشود. اما انکار و تحقیر و تبعیض سیاست روزمره دولت ایران علیه ملیتهای غیرفارس است. از نظر رشد و توسعه اقتصادی مناطق غیرفارس (بلوچستان، کردستان، لرستان، منطقه عربی الاهواز و حتی آذربایجان) امروز با مناطق فارسی قابل مقایسه نیست. از نظر هویت ملی ملیتها در ایران، دولت ایران تنها هویت فارسی در ایران را به رسمیت می شناسد و زبان ملی آن ملت را (یعنی فارسی) زبان رسمی کشور برگزیده است. از نظر فرهنگی، سینما، تلویزیون، مطبوعات، رادیو ، کتاب و روزنامه تنها و تنها مروج زبان فارسی هستند. از نظر تاریخی هم هر روز کوروش و داریوش و کی و کی با پتک سر مردم غیرفارس کوبیده میشود که گویا اینها تاریخ شماست! باوجود اینکه این نام ها اگر تاریخ ملت فارس را تشکیل میدهند، اما هیچ ربطی به تاریخ خلق ترک و یا تاریخ دیگر ملیتهای غیرفارس در ایران ندارند. می بیند که مسئله بسیار عمیقتر از آنست که بشود از کنارش گذشت. به بیان دیگر فریب، توطئه، تحقیر و توهین و تبعیض در تمام لحظات و ساعات روز و در هر سیاست و برنامه ایی علیه خلقهای غیرفارس اعمال میشود و شما میخواهد ما دم فرو بندیم و از بی حقوقی ملتهایمان (و به قول تحقیر آمیز شما قوم مان) نگویم و رد پای سیاست استعمار دولت ایران را در حوادث سیاسی از دیده دور بداریم!

 سه: مینویسید: " کی گفته که نخبگان فارس هوادار حسن روحانی هستند؟".

 من نگفته ام که نخبگان فارسی هوادار حسن روحانی هستند، بلگه گفته ام بخشی حتی قابل توجه از نخبگان سیاسی فارس متعلق به خط میانی در اپوزیسیون مرکزگرا به حسن روحانی سمپاتی نشان میدهند. اندکی به سایتهای اینترنتی نگاه کنید و تنها با خواند تیتر مطالب و مقالات در باره حسن روحانی متوجه این مهم خواهید شد. کار بجایی رسیده است که بی بی سی در صفحه اینترنتی خود از عدم تقلب در انتخاب شدن حسن روحانی مقاله منتشر میکند. آش آنقدر شور است که بیا و ببین.

  چهار: مینویسید: " شما با فارسی خواندن این رژیم جنایتکار هم به فارس ها تهمت می زنید و هم برای رژیم آبرو می خرید.".

 هر عنصر سیاسی برای تحلیل ماهیت رژیم بایستی ابعاد متفاوت آن را مد نظر قرار دهد. یک دولت دارای ابعاد سیاسی، اقتصادی، ایدئولوژیک، اتنیکی حتی جنسیتی و... است. در اینجا نیز به دلیل موضوع بحث ما ماهیت و تیپولوژی اتنیکی دولت حاکم بر ایران مورد بررسی است. از این جهت این دولت در تمامی مختصات اتنیکی آن (چه هویت ملی فارس، چه زبان ملی فارس، چه ادبیات ملی فارس  مثل فردوسی، سعدی و خیام و حافظ... و خلاصه تمامی مختصات موجود) نشان میدهد که این دولت یک دولت تمام عیار فارسی است. استبدادی بودن یک دولت متعلق به یک ملت، توهین و یا تهمت به آن ملت نیست. تمامی دولتهای عربی در خاورمیانه دولت استبدادی بودند. این به معنی توهین به عربها نیست. دولت اتحاد شوروی سابق یکدولت روسی بود و ماهیت توتالیتر، استبدادی و استعماری داشت. این بیان توهین به خلق روس نیست. بلکه خلق روس علیه این دولت مبارزه کرده است. دولت یوگسلاوی سابق یک دولت صربی و در عین حال یک دولت استبدادی و استعماری بود. این بیان توهین به خلق صرب تلقی نمیشود. چون پیشروان سیاسی صرب نیز از همین مفاهیم در توضیح ماهیت آن دولت استفاده کرده اند. استبدادی بودن تیپولوژی اتنیکی دولتی را نفی نمیکند. بلکه گاه حتی بصورت بسیار افراطی روی ملت پرستی در آن کشور تاکید میورزد. برای نمونه رژیم  شاهنشاهی پهلوی ها هم یک دولت تمام عیار فارسی بود. در عین حال آن دولت هموار در صدد ترویج زبان، تاریخ، فرهنگ و هنر فارسی بود. در عین حال آن دولت همواره در دشمنی با خلقهای غیرفارس و نفی و انکار آنان از هیچ چیزی فروگذار نبود. دقیقا روشی که جمهوری اسلامی امروز به آن تاکید میورزد. بنابراین ارائه شناخت از ماهیت دولت، در ضدیت با خلق و یا ملت فارس ساکن در ایران نیست. بلکه حتی کمک به این ملت برای بازشناسی ماهیت دولت از نظر اتنیکی نیز هست. چه نادیده گرفتن ایران از جنبه کثیرالمللگی خواه ناخواه صدمات زیادی نیز بر توسعه جامعه فارس در ایران میزند. بنابراین روش کار من در خدمت تعمیق معرفت سیاسی برای تمامی خلقهای ساکن در ایران است. در سایه این معرفت است که میتوان آینده مناسب، عادلانه و دوستانه ایی را در مناسبات ملتهای ساکن در ایران پی ریزی کرد. اگر کسی مثل کبک سرش را زیر برف میکند که واقعیتها را  نبیند، مشکل خود اوست، این به معنی عدم وجود واقعیتها نیست.

دوشنبه, ژوئن 24, 2013

یونس شاملی

Sunday, June 23, 2013

حسن روحانى واقعا انتخاب كيست؛ مردم یا حاكميت؟


در میان این درهم واکنشها نسبت به انتخاب شدن حسن روحانی و شادمانی هر دو طرف غالب (حاکمیت) و مغلوب (مردم) در جمهوری اسلامی، این پرسش بصورت بسیار جدی مطرح میشود که؛ حسن روحانی واقعا انتخاب کیست؛ مردم یا حاکمیت؟

ياس و نا اميدى نسبت به يازدهمين دور انتخابات رياست جمهورى در ايران زمانى بر جامعه ایران و بویژه جامعه سیاسی فارس غلبه كرد كه هاشمى رفسنجانى از سوى شوراى نگهبان رد صلاحيت شد. تا قبل از رد شدن صلاحيت هاشمى رفسنجانى، عموما جامعه سياسى فارس هنوز غرق اميد گذر رفسنجانى از صافى شوراى نگهبان بود. اين اميد چنان پرتوى در مديا و مطبوعات داشت كه گويى ناجى بزرگى براى اصلاحات اساسى در پشت در انتخابات رژيم جمهوری اسلامی به انتظار نشسته است! پرتو اين اميد چنان ديده ها را كور كرده بود كه يادشان رفته بود كه همين رفسنجانى در مناسب ترين موقعيت سياسى اش دو دوره بر كرسى رياست جمهورى ايران تكيه زده بود! اگر قرار بود معجزه ايى از وى سربزند، حداقل در هشت سال رياست جمهورى وی آثار مقدماتى معجزه های وی حداقل تا حدودی هویدا بود! اما و بهر روى گير كردن رفسنجانى در طور شوراى نگهبان و رد نشدنش از صافى آن شورا تمامى اميد هاى جامعه سياسى فارس در ايران را، براى تحقق بعضى از اصلاحات و يا حداقل تضعيف موقعيت ولايت فقيه، نقش بر آب كرد. تقريبا تمام گرايشات سياسى ميانه از چپ تا راست در جامعه فارس چه در داخل و بویژه در خارج مايوس از چند و چون انتخابات در سمت سوى تحريم آن فعاليت ميكردند و تقريبا از نوک تمامى قلم ها نااميدى و تحريم ميچكيد. تنها بخش كوچكى كه عمدتا جوان بودند درميان كانديداهاى از صافى گذشته به دنبال روزنهء اميدی در تباهی برپا شده توسط جمهوری اسلامی میگشتند. این شرایط واقعی روز پیش از انتخابات 92 است.


 روز انتخابات نیز بدون سرو صدا  و با بی حوصلگی و بی حالی تمامی سپری شد. ساعات اولیه روز بعد از انتخابات اولین نتایج مبنی بر کسب بیش از پنجاه درصد آرا توسط  حسن روحانی به سایتها درز کرد. حتی به راحتی میشد، از آرایش کسب آرا توسط کاندیداها در مراحل مقدماتی، نتیجهء قطعی انتخابات را به راحتی حدس زد. این نوع اعلام نتایج خود پرسش برانگیز است و خاطره تلخ انتخابات سال 88 را زنده میکند که در آن هر ساعت 5 ملیون بر آرای شمرده شده افزوده میشد و احمدی نژاد یکتازه میدان رقابت نشان داده میشد. همین احمدی نژاد بعد از هشت سال برای افشاء ماهیت انتخابات و در تعارض با جناح حاکم سندی را در صفحه اینترنتی خود منتشر کرد که در آن به 8 ملیون رای اضافه شده به آرای وی اذعان شده بود! خود این تجربه نشان میدهد که اضافه و یا کم کردن آرا حتی در سطح ملیونی برای رژیم چندان سخت نیست.

 اما با اعلام پیروزی حسن روحانی به عنوان رئیس جمهور منتخب این دوره، حالت چهره ها و حتی قلم ها به تدریج دستخوش تغییرات شد. این انتخاب به مثابه موفقیتی برای مردم به قلم ها داده شد. شادمانی طرفداران حسن روحانی هم به مثابه تظاهرات مردم در ایران از مدیای بین المللی منتشر شد. ولایت فقیه جمهوری اسلامی این پیروزی را به حسن روحانی تبریک گفت. دیگر شخصیتهای جمهوری اسلامی به تدریج برای ابراز تبریک گوی سبقت را از همدیگر ربودند و حتی نشانه های برخورد مثبت رهبران کشورهای پیش رفته نیز در مدیا منتشر گردید. روز دوم تصاویر خندان حسن روحانی با لاریجانی رئیس مجلس رژیم در مدیا منتشر شد و به تدریج تصاویر و خبرهای حسن روحانی در دیدار با رفسنجانی و دیگر شخصیتهای برجسته جناح غالب وبخشا جناح مغلوب به تیتر خبرهای اصلی تبدیل گردید. در میان این درهم تنیدگی واکنشها نسبت به انتخاب شدن حسن روحانی و شادمانی هر دو طرف غالب (حاکمیت) و مغلوب (مردم) در جمهوری اسلامی، این پرسش بصورت بسیار جدی مطرح میشود که؛ حسن روحانی واقعا انتخاب کیست؛ مردم یا حاکمیت؟

 

صحت و سقم انتخابات در نظام جمهوری اسلامی

با به میان آمدن اسم حسن روحانی، به عنوان برنده انتخابات، شکل و شمایل سخن گفتن از انتخابات در خط چپ میانه، جمهوریخواه و لیبرال اپوزیسیون جامعه فارس تغییر کرد، اگر تا یک روز قبل از انتخابات اغلب از عدم اعتماد به صحت و سقم انتخابات سخن میرفت، حالا زمزمه هایی از عدم تقلب و درستی انتخابات و رای مردم به حسن روحانی سخن گفته میشود. تجربه تاکنونی انتخابات در ایران چیزی بسیار دور از صحت و درستی انتخابات را نشان میدهد. علتهای آن نیز روشن است. علتهایی که نادرستی و تقلب و به قولی "مهندسی انتخابات" در جمهوری اسلامی نام گرفته است، جدا از ماهیت استبدادی و دینی دولت حاکم، تجارب تلخ سالهای حاکمیت جمهوری اسلامی است. علتهایی که تقلب در انتخابات جمهوری اسلامی را برملا میکند، بدین قرار است:

1-از نظر فکری و حتی حقوقی (قانون اساسی)، دولت جمهوری اسلامی بر چرخه ولایت مداری اداره میشود و نه براساس رای مردم. به عبارت دیگر ولایت مداری رژیم بر جمهوریت آن همواره غلبه داشته و غلبه خواهد داشت. جنبش معروف سبز نیز نتیجه جدال ولایت مداری و جمهوریت نظام بود. جدالی که در آن جمهوریت خواهان داخل رژیم با شکست فاحشی روبرو شدند.

 2-هیچ مکانیزم کنترلی بر روند انتخابات از آغاز تا پایان آن وجود ندارد. تمامی پروسه انتخابات تحت کنترل دولت و بدور از یک سیستم کنترل دمکراتیک انجام میگیرد. در چنین شرایطی هرگونه دستکاری در تعداد آرا همواره محتمل است. انتشار سند اضافه شدن هشت ملیون رای به آرای احمدی نژاد در سایت شخصی وی حکایت تلخ نبود مکانیزم کنترل در پروسه مذکور است.  

 3- تقلب در انتخابات از اولین روز به قدرت رسیدن جمهوری اسلامی وجود داشته است. اما به دلیل اطوریته بسیار خشن روح اله خمینی امکان درز این خبرها به بیرون بسیار سخت بود و عواقب بسیار خطرناکی برای عاملین آن میتوانست داشته باشد. اما از زمان جلوس علی خامنه ایی به تخت ولایت فقیه، و به دلیل نبود اطوریته قوی وی در سالهای اول تسخیر این پست، دستکاری و تقلب در انتخابات همواره توسط رهبران درجه اول نظام جمهوری اسلامی افشاء شده است. باختن رفسنجانی به احمدی نژاد و سپس استغاثه هاشمی رفسنجانی (من این را به خدا میسپارم) نسبت به نتیجه انتخابات برهمه کس روشن است. دستکاری وسیع در انتخابات سال 88 که به بروز اعتراضات وسیعی منجر شد، نیز خود دلیل روشنی از دست بردن جمهوری اسلامی به تعداد آرای مردم و برای تحمیل کاندیدای مورد نظر رهبری نظام، به مردم است. خبر هشت ملیون رای اضافه به احمدی نژاد برای بیشتر دیده شدن تعداد آرا خود احمدی نژاد را (بالاخره) به موضع افشاگری کشاند.

 4-انتخاب شدن دائمی شخصیتهای  غیرمحتمل و حتی ناموزون در دوره خامنه ایی یکی دیگر از آن دلایل استکه بایستی با دقت مورد بررسی قرار گیرد، برای نمونه برنده شدن محمد خاتمی ناشناخته در مقابل نوری شناخته شده، برد احمدی نژاد ناشناخته در مقابل هاشمی رفسنجانی، برنده شدن احمدی نژاد غیرمحتمل در مقابل میرحسین موسوی (88) که اعتراضات وسیعی را بدنبال داشت و اینک در انتخابات سال 92 حسن روحانی ناشناخته در مقابل حداد عادل و یا محمد باقر قالیباف شناخته شده، برنده انتخابات ریاست جمهوری معرفی شد. ناموزون بودن شخصیتهای انتخاب شده نیز حکایت از روند غیرهارمونیک و دستکاری شده در آرا داده شده در انتخابات برملا میکند. برای نمونه رفسنجانی مصلحت گرا جای خود را به احمدی نژاد اصولگرا میدهد،  اصلاح طلب ها در رقابت انتخاباتی با احمدی نژاد اصولگرا میبازند و الآخر. به عبارت دیگر اگر انتخاب شدن ریئس جمهورها متناسب رشد فرهنگی و اجتماعی بوده باشد، اصولا بایستی کاندیداهای منتخب مردم در طول زمان از اصولگرایان به سوی مصلحت گرایان و سپس اصلاح طلبان جریان پیدا میکرد. اما در نمونه های فوق این پروسه روند طبیعی خود را طی نکرده و دقیقا همین فاکت نشان میدهد که نتایج انتخابات حاصل مهندسی وسیع دستگاه دولتی وفادار به رهبری نظام بوده است.

 5-در این میان فیلتر شوراى نگهبان را نیز که در اشل وسیعتر کنترل چند و چون کاندیداها را در دست دارد نیز نمیتوان از دیده دور داشت. خود این فیلتر نوعی "مهندسی یا دستکاری قانونی" استکه بطور جدی در روند انتخابات تاثیر منفی دارد. برای نمونه حذف نام رفسنجانی از میان کاندیداها خود به روشنی نشان میدهد که عنوان های مسئله ساز حتی اجازه حضور در رقابت های انتخاباتی را هم پیدا نمیکنند.

 حسن روحانى منافع هر بخشى را بیشتر تأمين كند منتخب آن بخش است

برای کشف ماهیت یک پدیده دو روش وجود دارد؛ یکی؛ تعمق در علتها برای یافتن معلول ها و دیگری بررسی معلولها برای کشف علت هاست. به عبارت دیگر یا بایستی افکار حسن روحانی را بشناسیم و نتایج رفتاری ایشان را استنتاج کنیم. یا اینکه نتایج رفتاری ایشان را مورد مداقه قرار دهیم و از این طریق به ماهیت فکری حسن روحانی پی ببریم. در اینجا اگر نتایج رفتاری حسن روحانی را در خدمت به مردم و یا خدمت به نظام (حتی تا مرحله کنونی) مورد بررسی قرار دهیم میتوانیم به ماهیت فکری حسن روحانی پی ببریم و بدانیم که حسن روحانی واقعا در خدمت کیست.

 انتخاب حسن روحانی در خدمت به مردم تا کنون غیر از وعده (وعده آزادی زندانیان سیاسی، وعده آزادیهای اجتماعی به زنان، وعده برپایی فرهنگستان علوم زبان آذری که امیدواریم مقصود زبان ترکی آذربایجانی بوده باشد...) چیز دیگری نبوده است. در عرصه میدانی تظاهرات کنترل شده هواداران حسن روحانی و طرح شعارهایی برای آزادی موسوی و... نیز بسیار در مطبوعات بزرگنمایی شد. اما در ادامه به این مورد اشاره خواهم کرد که تظاهرات کنترل شده هواداران حسن روحانی در واقع به محاق بردن تمامی اعتراضاتی بود که در سال 88 به میدان آمد و زندان، شکنجه، تجاوز به دخترها و پسرها در زندان و مرگ تعداد کثیری که بر مردم بویژه در مناطق فارسی تحمیل شد.  

 اما انتخاب حسن روحانی در خدمت به نظام جمهوری اسلامی لیست بلند بالایی را تشکیل میدهد:

در ارتباط با سیاست خارجی نظام جمهوری اسلامی؛

1-استقبال بخش قابل ذکری از اپوزیسیون سیاسی جامعه فارس در ایران، زمینه های مشروعیت بخشیدن به نظام را چه در داخل و چه در خارج برای جمهوری اسلامی با تمامی تاریخ بسیار سیاه اش فراهم میسازد.

2- با صعود حسن روحانی مصلحت گرا به کرسی ریاست جمهوری فشار برای تحریم های بیشتر علیه دولت ایران کاهش می یابد و رژیم فرصتی برای تجدید قوای روانی و حتی فیزیکی خود ونیروهایش می یابد.

3-با انتخاب شدن حسن روحانی به عنوان رئیس جمهور ایران مناسبات ایران با دنیای غرب از حالت خصمانه به شرایط معتدل تری تغییر شکل میدهد. البته قوام و یا دوام این چنین شرایطی دیر یا زود روشنتر خواهد شد. چه به تدریج با روشن شدن محدوده و یا قدرت عمل رئیس جمهور در ایران وضعیت به احتمال بسیار زیاد به شرایط شدت گرفتن تضادها باز گردد. اما انتخاب حسن روحانی در هر صورت هم خرید زمان برای جمهوری اسلامی است و هم در کوتاه مدت میتواند مناسبات غرب و ایران را تا حدودی تعدیل کند.

4-انتخاب شخصیت نسبتا معتدلی چون حسن روحانی حتی بحث حمله نظامی به مراکز اتمی ایران را نیز حداقل تا مدتی منتفی میکند و شرایط را برای تنفس بیشتر نظام جمهوری اسلامی فراهم می آورد.

در ارتباط با سیاست داخلی نظام جمهوری اسلامی؛

1-استقبال بخش قابل ذکری از اپوزیسیون سیاسی جامعه فارس در ایران، زمینه های مشروعیت بخشیدن به نظام جمهوری اسلامی را چه در داخل و چه در خارج فراهم میسازد.

2-با انتخاب شدن حسن روحانی "مصلحت گرا" که از حمایت رفسنجانی و محمد خاتمی برخوردار است، رژیم موفق شده است پاسخی ظاهرا مثبت و درخوری به معترضین سال 88 بدهد و به گونه ایی با انتخاب شدن حسن روحانی حس اعتراضی طرفداران جنبش سبز را زمین گیر کرده و از نظر روانی طرفدران جنبش اعتراضی سال 88 را با تمامی مرارتهایی که کشیدند اشباء کند و قدرت اعتراض آنها را با توهمی جدی روبرو ساخته و آن را تحلیل ببرد.

3-بروز تظاهرات بسیار محدود و کنترل شده هواداران حسن روحانی در حمایت از موسوی و عدم استمرار آن تظاهرات نشانه شوم توهم پراکنی در میان مردمی است که بصورت وسیع آماده اعتراض علیه تمامیت نظام جمهوری اسلامی هستند.

4-انتخاب حسن روحانی به گونه ایی امتیاز رهبر جمهوری اسلامی علی خامنه ایی به اصلاح طلبان و مصلحت گرایان است. چرا که بدون چراغ سبز و یا تصمیم رهبر هرگز کسی به نام انتخاب مردم نمیتواند در نظام جمهوری اسلامی بر کرسی ریاست جمهوری تکیه بزند. بنابراین ریاست جمهوری حسن روحانی تلاش برای پرکردن خندق اختلافات میان جناحهای موجود (اصولگرایان، مصلحت جویان و اصلاح طلبان) در درون نظام نیز است. گو اینکه این امتیاز علی خامنه ایی در نزد بسیاری این توهم را بوجود آورده است که گویا حسن روحانی انتخاب مردم است. این برداشت از انتخابات جمهوری اسلامی نیز خود مشروعیت بخشیدن به رفتار جمهوری اسلامی حداقل در انتخابات است. چیزی که ابدا با واقعیتها خوانایی ندارد.

5-حالا مدعیانی در میان نخبگان سیاسی فارس پیدا شده و میگویند حسن روحانی با رای واقعی مردم انتخاب شده است. در این رابطه حتی اگر باور کنیم که رای واقعی مردم حسن روحانی را به مقام ریاست جمهوری رسانده است، توفیر اساسی در سیاست نظام جمهوری اسلامی نمیکند. اگر از نظر رهبران نظام شخصیتی چون حسن روحانی نیازها شرایط کنونی نظام را برآورده میکند، میتواند با رای مردم به کرسی ریاست جمهوری صعود کند. در چنین شرایط حتی اگر لازم باشد که تعداد آرا به گونه ایی چیده شوند که حسن روحانی را به مثابه یکه تاز میدان رقابتها نشان دهند، جمهوری اسلامی امکان این عملیات را دارد. زمانیکه برای بزرگنمایی محمود احمدی نژاد در انتخابات 88 هشت ملیون رای به تعداد آرای وی اضافه میکنند، حالا چه کسی میتواند مدعی بشود که آرای اعلام شده دقیقا آن چیزیست که مردم به صندوقها ریخته اند. اگر خوشباوری های توهم برانگیز این بخش از نخبگان سیاسی فارس را کنار بگذاریم بایستی بدانیم که اگر حسن روحانی حتی رای مردم را نیز با خود داشته باشد، این انتخاب رهبری نظام است که براساس نیاز مرحله کنونی رژیم (که فوقا به آن اشاره کردم) به این آرا لبیک گفته است. وگر نه حسن روحانی نیز به سرنوشت هاشمی رفسنجانی و میر حسین موسوی، در رقابت با احمدی نژاد، دچار میشد. بنابراین مهندسى شدن و یا نشدن آرا نیز در يك اشل تاريخى بر محور نياز حاكميت دور میزند، نه بر محور انتخاب و یا فشار مردم. در عین حال بایستی واقعا از خود پرسید که، اگر توانایی اپوزيسيون جامعه سیاسی فارس چه در داخل و چه در خارج  داراى  چنين قدرت تبليغى استكه میتواند  حسن روحانى ناشناخته را يك شبه به کرسی ریاست جمهوری بنشاند، چرا اين قدرت تبليغى و یا قدرت عمل در مواقع بسیار ضروری تر از انتخابات ریاست جمهوری علیه این نظام، عمل نميكند؟

 

نتيجه اينكه؛

در اين انتخاب يعنى اشغال كرسى رياست جمهورى  توسط حسن روحانى هر دو طرف درگير يعنى مردم  و رژيم برنده  بوده اند. اولى ها در كوتاه مدت و تاكتيكى و ودومى (رژيم) در بلند مدت و استراتژيكى. يادتان نرود كسى كه در اين انتخابات سرش كاملا بى كلاه ماند مليتهاى غيرفارس ساكن، یعنی حدود هفتاد درصد جمعیت کنونی ایران، در اين جغرافياى سياسى بود. چرا که مسئله حقوق برابر ملیتها در ایران در این دوره کاملا به کناری نهاده شد و تنها به وعده هایی از سوی بعضی کاندیداهای بسنده شد.

20130621

Yunes.shameli@gmail.com

 یونس شاملی

Saturday, June 15, 2013

آذربايجانيها و انتخابات رياست جمهوري

                     
 
ديگر چند روزي بيش به روز جمعه 24 خرداد 92، روز انتخابات رياست جمهوري باقي نمانده است و هر كدام از هشت نامزد رياست جمهوري هم تلاش زيادي براي تبليغ خود و كارهايي را كه در آينده ، در كشور و در صورت انتخاب شدن براي رياست جمهوري ، انجام خواهند داد ، كرده اند .

اما دانشجويان ، روشنفكران و ديگر اقشار پيشرو جامعه آذربايجان كه انداختن راي به صندوقها را تنها در رفع تكليف از خود و يا خوردن مهر بر شناسنامه‌شان كه احتمالا خللي براي گرفتن وام و يا استخدام خود و يا فرزندانشان در كارهاي دولتي در آينده ايجاد نكند ، نمي بينند مسئله را از ديد وسيع تري بررسي كرده و مسئله آذربايجان را جداي از آنچه بيشتر به درد تبليغات نامزدهاي رياست جمهوري مي خورد مورد بحث و بررسي قرار مي دهند .

اكثريت قريب به يقين اين قشر از جامعه آذربايجان ، علت مهاجرتهاي عظيم استانهاي آذربايجاني به شهرهاي مركزي ايران را كه در طول دهه هاي گذشته صورت گرفته و بيشترين مهاجرتها را در مقايسه با ساير استانهاي كشور بخود اختصاص داده است (1) را همزمان با عدم اشتياق دولت به سرمايه گذاري كلان و ايجاد صنايع مادر در حوزه جغرافيايي آذربايجان تاريخي و حتي بي توجهي و يا كم توجي مسئولين رده بالاي كشوري به بحران خشك شدن درياچه اورميه را در ارتباط با مسئله تفاوت زبان مردم اين منطقه با زبان رسمي كشور دانسته و بجاي فرصت دانستن و بهره گيري از زبان قانونمند تركي و فرهنگ غني آذربايجان در شكوفا شدن فضاي فرهنگي كشور كه گويشوران آن حداقل و بنا اظهار آقاي دكتر صالحي وزير امور خارجه 40% از جمعيت ايران را تشكيل مي دهند (2) و حافظه تاريخي حاكميت 1000 ساله هم بر ايران داشته و در طول ده قرن گذشته حتي بيشر از همكشوريهاي فارس زبان ، براي حفظ و حراست از كشور تلاش كرده ، در راه استقلال آن جنگيده ، خون داده و حتي با همزبانهاي ترك خود هم به نبرد پرداخته اند ، در داشتن نگاه امنيتي مسئولين كشوري به زبان تركي و تركان ايران ميدانند .


مسئولين كشوري شايد فراموش كرده اند كه تركان ايران با داشتن حداقل 30 ميليون نفر جمعيت در ايران هر احساسي كه فارس زبانان ايران نسبت به كشور ، زبان و فرهنگ فارسي ، شخصيتهاي تاريخي و ادبي ، ادبيات كلاسيك مكتوب و شفاهي ، آداب و رسوم ، قصه و داستان ، افسانه و فولكلور و حقوق زباني و فرهنگي خود دارند تركان هم همان احساس را نسبت به داشته هاي خود با شاخصهاي تركي دارند .

تركان ايران نه سنگ بي احساس ميلياردها سال كوهها هستند و نه روبات بي روح دنياي معاصر ! آنها اگر نگوئيم بيشتر از ديگران حساس و وابسته به زبان ، فرهنگ ، آداب و رسوم و داشته‌هاي معنوي خود هستند،حداقل به اندازه ديگران اين حساسيت و وابستگي به معنويات خودرا دارند و بخود حق مي دهند در كشوري كه زندگي ميكنند به اندازه ديگراني كه جمعيت واقعي آنها را بيشتر از جمعيت خود در كشور نمي دانند از تحصيل به زبان تركي خود از ابتدايي تا پايان دانشگاه برخوردار شوند و البته براي ارتباط و مبادله احساس دوستانه و برادرانه با همكشوريهاي فارس زبان خود هم ،‌آموزش و يادگيري زبان فارسي را از ضروريات مي دانند .
اگر آقاي غلامعلي حداد عادل شعر «‌اي زبان مادري » خودرا وارد درس كلاس ششم سال تحصيلي 1391-1392 مدارس مي كند و در كنار كابل و تهران و بخارا و خُجند و بلخ و نيشابور و هري ، حتي تبريز را هم ملك زبان مادري خود ميداند و شايد از اين طريق مي خواهد به نوجوان 12 ساله آذربايجاني هم القاء كند كه زبان مادري تو هم ، فارسي است و يا بايد فارسي باشد ، و در سفر استاني اش به آذربايجان در 25 ارديبهشت ماه سال جاري و تبليغ خود در دانشگاه تبريز و سهند،‌ جهت هموار كردن راه رسيدن به كرسي رياست جمهوري ، در سئوال دانشجويان آذربايجاني كه مي پرسند : « چرا قوميتهاي ساكن ايران حق تحصيل به زبان مادري را ندارند » جواب ايشان : « آموزش به زبان مادري در همين حد كه مادران با فرزندانشان به اين زبان صحبت مي كنند بس است و نيازي به آموزش زبان تركي در مدارس نيست » مي شود .

ايشان خيال مي كنند با اين دو جمله موضوع را تمام و ختم به خير كرده اند و مسئله بالكل حل شده و ديگر كسي و جمعيت 30 ميليوني تركان ايران حرفي از حق آموزش به زبان مادري خود نخواهند زد و آموزش به زبان مادري فقط به عنوان حق مطلق آقاي حداد عادل و همزبانانش باقي خواهد ماند !

اگر آقاي حداد عادل مي توانست جلو صحبت كردن تركي فرزندان آذربايجان با مادرانشان در خانه و خانواده اشان را بگيرد احتمالا صحبت كردن به زبان مادري در داخل خانه ها را هم ممنوع مي كرد ، اما چون اين كار شدني نيست ، تنها صحبت كردن به زبان مادري را حق فرزندان آذربايجان دانسته و آنرا امتيازي بزرگ براي مردم آذربايجان مي شمارد!

جناب آقاي حداد عادل ! اگر صحبت كردن به زبان مادري با مادران كافي و بس است و نيازي به تحصيل به زبان مادري نيست لطفا اين حق را به خود و به همزبانانتان هم بدهيد تا نيازي نباشد شماها هم در مدارس و دانشگاهها به زبان فارسي تحصيل كنيد ، در اين صورت بهتر است هم شما و همزبانان فارستان و هم ما و همزبانان تُركمان و بقيه اقوام غير فارس هم در كليه مناطق ايران از ابتدايي تا پايان دانشگاه به زبان انگليسي تحصيل كنيم كه نياز تكنولوژي امروز جهان است و حداقل وقت و انرژي خودرا به آموزش زباني صرف كنيم كه كاربرد جهاني و تكنولوژي روز را دارد نه آموزش متون سخت فارسي و حتي لغتهاي ناهنجار و نخراشيده تازه ساز باصطلاح فارسي چون :‌ آذرخش چنگالي ، آتش سپاري در گور ، بسامد كشند ، بستك آغازگر ، برهان متناهي مبنا ، بي هنجاري بوگه ، بيخ دسته (3) از توليدات « فرهنگستان زبان و ادب فارسي » كه جنابعالي هم رياست آنرا به عهده داريد .

نگاه آقاي علي اكبر ولايتي كانديدادي ديگر رياست جمهوري هم به زبان تركي و حق آموزش آن در مدارس دست كمي از نگاه آقاي حداد عادل به اين موضوع ندارد ؛ در سفر استاني آقاي ولايتي به آذربايجان در 18 ارديبهشت ماه كه به دعوت بسيج دانشجويي دانشگاه آزاد اسلامي تبريز صورت گرفته بود ، در سئوال دانشجويان از وي مبني بر اينكه : "بالاخره مردم آذربايجان چه زماني به زبان مادري خود تحصيل مي كنند و اصل 15 قانون اساسي كي اجرا مي شود ؟ "

ايشان بعد از اندكي مكث مي گويد : " موضوع اصل 15 چيز جديدي را در ذهن انسان تداعي نمي كند ، نوشتن و خواندن به زبان مادري هيچ چيزي را عوض نمي كند و گره اي از مشكلات كشور نمي گشايد " !

در پي قانع نشدن دانشجويان به اين جملات ، و سخن به اعتراض گشودن آنان و جواب شفاف و كامل خواستنشان از آقاي ولايتي، وي به گفتن جمله اي: " حالا اشكالي ندارد تحصيل كنيد ! " دهان مي گشايد كه در اصل معني تحقير سئوال كنندگان را داشته است ! با اين وضعيت اكثريت دانشجويان به عنوان اعتراض ، سالن بحث دانشگاه را ترك مي كنند و آقاي ولايتي هم ديگر ادامه صحبت براي عده اي اندك را مصلحت ندانسته به بهانه داشتن سخنراني در مكان ديگر ، جلسه را تنها با گذشتن نيم ساعت از شروع آن ترك مي كند !
گرچه آقاي قاليباف شهردار فعلي تهران و ديگر كانديداي رياست جمهوري در سفرش به آذربايجان به صورت كلي گفته است : " آذربايجان كه در همه لحظات تاريخ ساز و سرنوشت ساز اين كشور ، پيشرو و پيشگام بوده است و از هيچ ايثارگري فرو گذار نكرده چرا بايد امروز دچار تبعيض و بي عدالتي باشد ؟ "
اما ايشان هم هيچ اشاره اي به اين تبعيض كه مسلما از بابت تفاوت زباني و نگاه امنيتي داشتن به اين مسئله است ، نكرده اند و هيچگونه راه حلي براي از بين بردن اين تبعيضات كه حد اقلش اجراي اصل 15 قانون اساسي و برداشتن نگاه امنيتي از روي زبان تركي و شروع به تحصيل به زبان تركي ازمدارس ابتدايي است ارائه نداده اند .
آقاي محسن رضايي ديگر نامزد رياست جمهوري گرچه شعار " زبان اقوام بايد در دانشگاهها تدريس شود " را چند روزي سرلوحه سايت " تابناك " خود كرده بود ، اما فراموش نمي كنيم مقاله تاريخ 11 ارديبهشت سال 1391 سايت تابناك را كه در پي پخش شدن شعرخواني كودك 5- 6 ساله آذربايجاني در ورزشگاه تبريز و در پي بازي تيم تراختور كه به زبان تركي در برنامه 90 در شب دوشنبه دهم ارديبهشت ماه پخش شد و اين كودك خردسال شعري به اين مضمون خوانده بود : "ديليم اؤلسه منده اؤللم ، منيم ديليم اؤلن دئييل ، باشقا ديله دؤنن دئييل " ( اگر زبان من بميرد منهم مي ميرم ، زبان من هرگز نمي ميرد و تبديل به زبان ديگر نمي شود ) . كه در فرداي آن شب سايت تابناك متعلق به محسن رضايي مقاله اي تحت عنوان : " آنچه نبايد در برنامه 90 پخش مي شد " نوشت :

"پخش يك شعار ضد تماميت ارضي از صدا و سيما چه معنايي مي تواند داشته باشد ؟ ...اما در اقدامي شگفت و پرسش برانگيز ، برنامه نود اين هفته تبديل شد به تريبوني كه شعار هاي ضد ايراني و قوم گرايانه از آن بازتاب داده مي شود " .

جالب است كه سايت آقاي محسن رضايي كه طبعا ديدگاه ايشان است، شعر خواني كودك 5- 6 ساله آذربايجاني به زبان مادري را كه معنايش دوست داشتن زبان مادريش است شعار ضد تماميت ارضي و شعار هاي ضد ايراني و قوم گرايانه مي داند !

از آقاي رضايي بايد پرسيد اگر اين شعر با همين مفهوم و به زبان فارسي از زبان كودك فارس زباني در برنامه نود پخش مي شد آيا شما باز آنرا "شعار ضد تماميت ارضي و شعار هاي ضد ايراني و قوم گرايانه" مي ناميديد ؟ و يا شما هم مثل بعضيها ايران را فقط متعلق به يك زبان و يك قوم ميدانيد و بقيه را مستاجر و كارگر اين قوم مي پنداريد ؟

با اينهمه حال آقاي رضايي در شعارهاي تبليغاتي خود براي رئيس جمهور شدن ، شعار تدريس زبان قوميتها در دانشگاه را مي دهد كه البته فقط شعار دهن پركني است ، چرا كه براي تدريس و تحصيل واقعي زبان ملل و اقوام غير فارس ، بخصوص تركها با جمعيت 30 ميليوني آن بايد با آموزش يك ماهه معلمان در تعطيلات تابستان ، تدريس كلاس اول ابتدايي را از مدارس ابتدايي شروع كرد و هر سال يك كلاس بالا رفت ، سپس براي آماده كردن كادر آموزش براي كلاسهاي بالاتر، تحصيل در دانشگاه را آغاز نمود و الا فردي كه مثلا در دانشگاه مدرك ليسانس زبان تركي را بگيرد ولي نتواند اين تخصص خودرا در جامعه بكار گيرد و بهره اي از آن نبرد چه جاذبه اي مي تواند وي را به تحصيل به اين زبان بكشاند ؟ اگر زبان فارسي هم با اين شرايط تدريس شود كسي علاقه اي به تحصيل آن نشان نخواهد داد !

بقيه نامزدهاي رياست جمهوري اين دوره هم در شعارهايشان، كما بيش اشاره اي به اصل 15 قانون اساسي و يا حقوق اقوام ميكنند ولي هيچكدام از اينها شفافيتي در گفتار و شعارهايشان نيست ، كه معلوم ميگردد هنوز نگاه كلي به حقوق و مسائل ملل و اقوام غير فارس ايران ، بخصوص تركاني كه بيشترين جمعيت غير فارس كشور را دارند و حافظه تاريخي حكومت يكهزار ساله در ايران را هم دارند نگاه امنيتي است !

ولي واقعيت اين است كه تا زماني كه اين نگرش سنگين از روي ملل و اقوام غير فارس بخصوص تركها برداشته نشود و به زبان و فرهنگ تركي و گويشوران چندين ميليوني آن همچون زبان فارسي و حقوق متعلق به گويشوران فارس زبان نگريسته نشود نمي توان سخن از اتحاد واقعي و محكم و برخاسته از درون جامعه چند مليتي ايران زد.

به نظر من هر كدام از نامزدهائيكه در انتخابات رياست جمهوري پيروز شوند ، براي رساندن كشور به اتحاد واقعي و توسعه و ترقي همه جانبه و برداشتن ديوار عدم اعتماد ، بايد اولين كارشان برداشتن نگاه امنيتي از زبان ملل و اقوام غير فارس و اعاده حقوق زباني و فرهنگي آنان به نسبت كثرت جمعيت آنان در كشور باشد و اين امر را بايد در اولويت كار خود در كشور قرار دهند ، چرا كه تحولات در كشورهاي همسايه و همجوار و حل شدن مسائل اينچنيني در اين كشورها نيز اين پيام روشن و آشكار را به سياستمداران كشور مي رساند .
حسن راشدي
...............................................................
(1)     آذربايجان شرقي به تنهايي نزديك به بيست درصد مهاجران ايران را بخود اختصاص داده است و اين استان در طول 50 سال گذشته بيشترين مهاجر فرستي را در بين استانهاي ايران داشته است؛ به گونه اي كه خالص مهاجرتي آن از حدود 101 هزار نفر در سال 1345 ، به حدود 224 هزار نفر در سال 1365 و بلاخره 153 هزار نفر در سال 1385 رسيده است و در بين استانهاي ايران رتبه اول را داشته است . ( پايان نامه كارشناسي ارشد محرم پور باقري در سال 1391 ، دانشجوي علوم اجتماعي ، گرايش : جامعه شناسي علوم انساني دانشگاه شاهد )
(2)     سخنان دكتر علي اكبر صالحي وزير امور خارجه ايران در سفر به تركيه و در ملاقات با داود اوغلو وزير امور خارجه تركيه/ دي ماه 1390
(3)       واژه هاي ساخته شده در " فرهنگستان زبان و ادب فارسي " به رياست دكتر غلامعلي حداد عادل

19/3/1392