Wednesday, April 6, 2016

آزادى و زبان و هويت در كنار استخوان و جمجمه و حجرالاسود



پس از 962 سال پاپ با رهبر كليساى ارتدوكس روسى ملاقات كرد. آن هم بغل دست نشان استخوان و جمجمه كه سمبل تولد دوباره و بازگشت مسيح است.

بازسازى فراروايت دينى در سايه ى اقتدار نظامى. واتيكان براى ادامه ى حيات به قدرت هاى نظامى چشم دارد اما تفاهم نامه ى بين المللى براى ايجاد دين جديد براى زمين و نظم نوين جهانى حاصل ديدار اين دو بود. در شرايطى كه مفهوم اسلامى وحدت در سوريه تكه پاره مى شود مسحيتِ مفهوم دارد خودش را جمع و جور مى كند. هر وقت يكى از رهبران دينى جهان اسلام سوداى خلافت و وحدت بر سرش مى زند دور و اطراف او را آنچنان پر از ترافيك شكست و انحلال و فروپاشى مى سازند كه سودايش به كابوس تبديل مى شود. در پيدايش اين كابوس خود رهبران اسلامى مقصرند. از بالا چنين به نظر مى رسد كه براى سركوب مفهوم اسلامى به راحتى مى توان واحدی از هویت دینی را چماق سركوب خودشان ساخت. حمايت از تروريسم كردى در سوريه ساده ترين و عينى ترين مثال مى تواند باشد. هم آمريكا ، هم روسيه و هم دولت بشار اسد دارند آنها را حمايت مى كنند تا كوچك ترين چماق را براى بزرگترين ترفند در دست داشته باشند. چماق به وقتش هيزم خوبى خواهد شد. آمريكا كردها را براى سركوب داعش مى خواهد. بشار اسد بنا به اعتراف خودش كردهاى تروريست را براى سركوب مخالفت و  تركيه حمايت مى كند و روسيه هم همينطور. فعلاً تنها كشورى كه دارد جغرافياى اسلامى را با دموكراسى آشتى مى دهد تركيه است پس زير ساخت هاى تركيه را می کوبند. نوبت به بقيه نيز خواهد رسيد. اینکه موفق خواهند شد یا نه بحث دیگری است. سبقه ی تاریخی ترکیه و ساختار های محکمش این اجازه را نخواهد داد. ( و من طرفدار ترکیه ی مقتدرم، چون تنها کشوری است که در منطقه شرایط دموکراسی را بلد است ). استخوان و جمجمه دارد همه ى يارانش را گرد تفكرى واحد جمع مى كند. سوريه ميدانى شده براى مبارزه با تروريسم جهانى اما آنچه نابود نمى شود تروريسم است. تاريخ جهان جدى ترين و در عين حال خنده دارترين صف آرايى ها را در سوريه شاهد است. دشمنانى رو در روى هم اما با اهدافى مشترك. به نظر مى رسد يك كلاهبردارى بزرگ صورت مى گيرد. رهبران خاورميانه هنوز هم فهم اين نكته را پشت گوش انداخته اند. از تز برخورد تمدن ها داريم فاصله مى گيريم چون تمدن اسلام دارد خودش را درسته مى بلعد. زياده خواهى رهبران و فقر دو عاملى است كه اين خودخورى را تسريع مى بخشد. بر سر ماجراى اتمى دندان هاى گربه ( ايران ) كشيده شده است و تنها چنگالهايش باقى است كه آنهم براى دريدن باقىمانده ى مفهوم وحدت اسلامى لازم است. اما اين يكسوى قضيه است. خود كشورهاى خاورميانه نيز دارند ارزش هاى همزيستى را نابود مى كنند. در ايران دهها ميليون انسان ترك فاقد آزادى زبان و بيانند. اين معضل در سايه ى راديكاليسم حاكم دارد بزرگتر و بزرگتر مى شود. ترک ستیزی و عرب ستیزی در اندیشه ی ایرانی و در این مرحله از تاریخ چشمگیر است.
بين مرزهاى اسراييل با تركيه ميدانى فراهم شده تا توسط راديكاليسم نبرد آرماگدون غرب و آخرالزمان شرق ماكت سازى شود. جهان هم كه پر از دجال است و نياز چندانى به دجال سازى نيست. منتهى هر كسى از ظن خود يار مى شود. دجالِ يك قدرت درگير منجى قدرت مقابل است. بانك ها و خزانه داريها و قدرت هاى پنهانِ اين بازى دارند پروژه را تسريع مى بخشند. جنگ و درگيرى معادلات و معاملات را به سود بانك هاى جهانى مى چرخاند.
به همراه فروپاشى مفهوم اسلامى، منابع اقتصادى نيز زير تعهدات كمرشكن فرو مى رود. ارتدوكس روسى و انجمن اژدهاى سفيد نيز دارند جاى پاى خويش را در كنترل منابع مالى منطقه به خصوص در ايران محكمتر مى كنند. چين دارد در منطقه به مبادله ى نفت با يوآن مى انديشد. سفر دوره اى رئيس جمهور چين به كشورهاى منطقه در اين راستا بود.
ناگزير در جهانى كه اقتصاد سعى دارد هويت انسان را به يك تراشه بدل كرده و مرگ و زندگى انسان را دست دكمه هاى ديجيتالى سپرده و ميزان خواسته هاى انسان را به دست چرخانندگان تراشه ها بسپرد، فرهنگ دارد نظم نوين جهانى را بر سر در خانه مى چسباند.
اما جالب ترين نكته اين است كه هرچه بر يكپارچگى دميده مى شود پارگى سر باز مى كند.
حالا منطقه را يكبار ديگر در نظر بگيريم. گربه به همراه خرس قهوه اى در آستانه ى گرگ مى رقصد. عقاب همچنان اوضاع را مى نگرد و قصد ندارد كه پرش به خرس قهوه اى بخورد. جنگل تب كشت و كشتار دارد. آنكه اول مى درد مهم نيست، مهم سيل عظيم درندگانى است كه از پشت به بوى لاشه مى دوند. سوريه ترافيك شاخ و شانه و چنگ و دندان كشيدن است. همه در كمين يك اتفاق بزرگ نشسته اند. هنوز براى جهان داعش يك اتفاق بزرگ نيست بلكه يك بهانه ى بزرگ است.
اتفاق بزرگ اما از نحوه ى تقسيم بندى شكل خواهد گرفت. نظم نوين و جهان واحد انگار از تقسيم بندى شروع مى شود، و اين تعجب آور است. در تقسيم بندى و كوچك تر شدن كشورها حاكمان بيشترين نقش را دارند. آنها با تمركزگرايى و ظلم و ستم بر عليه زبانها و فرهنگها و ملت هاى تحت سلطه ى خويش اين روند را تسريع مى بخشند. اما موضوع مهمترى كه در اين بازى بيشتر مورد توجه است را مى خواهم يادآورى كنم و آن اين است كه در چگونگى شكل گيرى جغرافياى آينده ى جهان، نگرش سلطه گران بعد از نگرش اشغال شدگان در نظر گرفته مى شود. يعنى ترسيم راه نخست از منظر اشغال شدگان تعريف مى شود و اين فرصتى است كه به اشغال شدگان داده شده است. انگار جهان دوست دارد نخست فرصتى براى رهايى اشغال شدگى بدهد و سپس به تدوين نظم برخيزد. هر جا كه سلطه و اشغال باشد نظم خيلى راحت مى تواند ترك بردارد.
در اين گير و دار به نظر من ترسيم راه هويت جويى نه با خون كه با خويش معنا مى شود. وقتى حقوق بشر و قوانين بين المللى تابع هويت جويى اند مى توان از اين تبعيت و با قواعد دموكراسى بازى را پيش برد. زبان و فرهنگ نمى كشد بلكه احيا مى كند. تفاوت هويت جويى تركى در ايران با هويت جويى كردى كه به تروريسم كشيده شده در همين مسئله است.
به هر حال مابين استخوان و جمجمه ى فراروايتى از يك سو و حجرالاسود فراروايتى ديگر از سويى، روايت هاى گوناگون ديگرى نيز وجود دارد كه در صدد خوانش دوباره ى خويشتن هستند. و ما و شما و جهان را گريزى از اين خوانش نيست.
Məhəmməd Rıza Levayi ( محمدرضا لوایی ) / فوریه 19, 2016

No comments: