یکشنبه, آوریل 17, 2022 - 19:43
زامبیها مردگان برخاسته از گور هستند که بطور دستهجمعی به حرکت در میآیند و در مسیر خود، جان زندگان را میگیرند. پروسه تولید آنها هم، معمولا از مسیر مردن طبیعی و برخاستنی غیرطبیعی از طریق اعمال جادویی انجام میگذرد.
زامبیهای آلمانی دهههای 1930 و 1940
قربانیان بحران مالی جهانی و سرخوردگان از نتایج خفتبار
جنگ جهانی اول در آلمان دهه 1930، از سوی ایدئولوگها و پروپاگاندایستهای نازی مثل
آلفرد روزنبرگ، جوزف گوبلز، آدولف هیتلر، ارنست رؤهم و رودلف هس به پاخاستند و
اروپا و جهان را به بزرگترین فاجعه..
زامبیها مردگان برخاسته از گور هستند که بطور دستهجمعی به حرکت در میآیند و در مسیر خود، جان زندگان را میگیرند. پروسه تولید آنها هم، معمولا از مسیر مردن طبیعی و برخاستنی غیرطبیعی از طریق اعمال جادویی انجام میگذرد.
زامبیهای آلمانی دهههای
1930 و 1940
قربانیان بحران مالی
جهانی و سرخوردگان از نتایج خفتبار جنگ جهانی اول در آلمان دهه 1930، از سوی
ایدئولوگها و پروپاگاندایستهای نازی مثل آلفرد روزنبرگ، جوزف گوبلز، آدولف هیتلر،
ارنست رؤهم و رودلف هس به پاخاستند و اروپا و جهان را به بزرگترین فاجعه غیرطبیعی
بشری دچار کردند.
زامبیهای آلمانی، خواهان
مرگ و نابودی برخی آدمها در آلمان و حمله ارتش آلمان به برخی کشورهای دور و نزدیک
بودند. آنها تحصیلکردگان و فرهیختگان آلمانی متولد اویل قرن بیستم آلمان بودند.
عادت به تماشای تئاتر، حضور در کنسرتهای موسیقی کلاسیک، بازدید از گالریهای نقاشی،
مطالعه دائمی کتاب و مطبوعات، آشنایی با زبان فرانسه و شانس برخورداری از تحصیلات
عالی، بخشی از هویت اقشار بالای آلمانی طرفدار نازیها بود. اینان در هیبت زامبیهایی
بودند که سخنان کتبی و خصوصا شفاهی پروپاگاندیستهای نازیستی برای آنها حکم صدای
سحرآمیز فلوت ماربازان ماهر هندی را داشت که موجب وجد و رقص آنان میشد. اینان با
صدای این فلوت به وجد آمده و با شوق سیری ناپذیری ساعتهای مدید در بزرگترین میادین
شهرهای بزرگ آلمان در تجمع نازیها شرکت میکردند.
آنان چه میخواستند؟ بر
علیه چه کسانی بودند؟ این زامبیها، خواهان مبارزه قطعی با "بولشویکها"،
"یهودیها" و بخصوص نوع ترکیبی "بولشویک یهودیها"یی بودند که
برابر ادعای نازیها، در تحمیل صلح ورسای به آلمان در پایان جنگ جهانی اول، نقش
ستون پنجم را ایفا کرده بودند. نازیها استدلال میکردند که، در لحظه به صدا در آمدن
سوت پایان پایان جنگ جهانی اول (11 نوامبر 1918)، هیچ واحد نظامی خارجی در خاک
آلمان وجود نداشت و تحمیل شرایط سنگین بعنوان "قدرت مغلوب" جنگ به
آلمان، چیزی جز نتیجه توطئه دشمنان و بخصوص دشمن داخلی یعنی آلمانیهای ناخالص
(غیرآریایی یهودی) نبود.
آن زامبیها هرگز کینهای از بقال
یهودی محل، کارمند یهودی بانک یا پیانیست یهودی شهر خودشان نداشتند و همانطور که
در اسناد بجا مانده مکتوب است، هرکدام با دهها یهودی آلمانی در ارتباط نزدیک
روزانه زندگی کرده بودند. آنان عاشق فرانسه و هلند و بلژیک هم بودند و هرگز حاضر
نبودند که، مردمان، شهرها یا طبیعت آن کشورها صدمهای ببینند. نفرت آنان متوجه
موجودات شایسته نفرتی بود که در پس پرده، عامل سقوط بزرگ بورس وال استریت (پنجشنبه
سیاه، 24 اکتر 1929) بودند و پیشاز آن نیز در جریان صلح ورسای، آلمان پیروز در
جنگ جهانی اول را در جایگاه بازنده جنگ، بناحق محکوم به صلحی ناعادالانه کرده
بودند.
پاسخ این معمای بزرگ که
چگونه فرهیختهترین جامعه اروپایی دهه 1930 تشنه خون یهودیان و خواهان ویرانی
اروپا در شرق و غرب آن شد، در این ماهیت دومرحلهای امر زامبیسازی از انسانهای
معمولی است. در مرحله اول، یهود و لهستانی و روس در قیافهای کریه و شایسته نفرت و
نابودی، ترسیم میشوند که نابودی آنها شرط بلامعذرت و ضروری برای رسانیدن آلمان و
آلمانی به خوشبختی است. ادامه کار یعنی مرحله دوم، کار دشواری نیست. زامبیهایی که
برخاستهاند، نیازمند زحمت کمی برای فعال شدن و فعال ماندن هستند. بنظر من ادعای
آلمانیهای بیشماری که بعداز جنگ ادعا میکردند از یهود کُشی بیخبر بودند، حداقل
از یک نظر، صمیمانه بود. آنان برای نابودی "بولشویک یهودی"های ستون پنجم
دشمن به تظاهرات نازیها پیوسته و به این حزب رأی داده و به جنگ رفته بودند. در همه
این مراحل نیز، جز خلاصی آلمان از لوث وجود دشمنان داخلی و خارجی، نیت دیگری
نداشتند. آنها میدانستند که خواهان محو و نابودی عدهای هستند یا در حال ویرانی
جایی و کشتار کسانی هستند، اما آنان نمیدانستند که ماسک زشت نصب شده بر سیمای
یهودیان مظلوم، ساخت نازیهاست و ربطی به واقعیت وجودی یهودیان واقعی ندارد.
زامبیهای روسی امروزی
خوانندگان این سطور حتی اگر تا 24 فوریه 2022 یعنی روز شروع بمباران
کور شهرهای اوکراین از سوی ارتش روسیه، با موضوع ارتباط دو عنصر روس و اکراین
(کشورها و مردمان) در گذشته و امروزخبر نداشتند، امروز میدانند که کمتر نمونه
مشابهی از میزان نزدیکی دو کشور و دو ملت به اندازه روسیه و اوکراین در جهان وجود
دارد. این رابطه حتی از روابط آذربایجان و ترکیه یا هر دو کشور عربی یا اسپانیولی
قابل تصور دیگر، بارها گستردهتر و عمیقتر است.
حال چگونه است که بخشی مهمی از جامعه روسیه (بین 80 تا 53
درصد) از قتل عام مردم اوکراین و نابودی ساخت و سازهای حاصل دسترنج چندین نسل این
کشور، دفاع میکنند؟
جواب ساده است: مردمان فاضل روسیه که کمتر از آلمانیهای دهه
1930، اهل کتاب و مطالعه و موسیقی و تحصیل نیستند، چیزی جز خوبی و خوشی اوکراین
زیبا و شهروندانش را نمیخواهند. آنان میخواهند که ارتش روسیه، این مردم و کشور
همسایه را از "نازیها"، "ناتو" و "ناسیونالیستهای
اوکراینی" نجات دهند! آنچه دنیا بعنوان قتل عام اهالی و جنایات جنگی از سوی
ارتش و رهبری روسیه، میبینند، برای درصدهای ذکرشده از شهروندان روسیه، چیز دیگری
است. روسها نه ازقتل عام دفاع میکنند و نه از بمباران بیمارستانها و مدارس
اوکراین. برای آنها، همه جنایات ارتش روسیه، حکم عملیات ضروری برای پاکسازی
اوکراین از پلیدیهای و توطئههای استعمارگران
غربی را دارد. آنان فکر میکنند که آمریکا لابراتوآرهای تولید انواع میکرب و سموم
خطرناک را در سرتاسر اوکراین مستقر کرده است!
برای آشنایی با پروسه زامبیسازی روسی، کافی است به رسانههای چپ فارسی مثل اخبار روز و پیک نت مراجعه
کنید. فهرست طولانی جنایات و پلیدیهای عالم که گویا ارتش روسیه در صدد حفاظت
اوکراین از شر آنهاست، در این رسانهها تبلیغ میشوند. مخاطین ایرانی این رسانهها
نیز، مثل زامبیهای روسیه، تنها به فکر خیر و مصلحت مردم اوکراین هستند!
زامبیهای ایرانشهری
زامبیسازی از شهروندان
عادی، مختص نازیهای دهه 1930 آلمان یا رژیم پوتین و کمونیستها و چپهای جهان سومی
و انواع ضدامپریالیستها و مجاهدین ضد نئولیبرالیسم، نیست. ایرانشهریان نیز،
معترضین به تبعیض زبانی و فرهنگی در ایران امروزی را، به عنوان "تجزیه
طلب"، "پانترک"، "عامل خارجی" و امثالهم، معرفی میکنند
و از این طریق، افکار عمومی بسیار کم سوادتر از آلمانیهای دهه 1930 و روسیه امروز
را، به گردانهای زامبی ایرانشهری تبدیل کردهاند. به این وسیله، فضای دیالوگ
عمومی بشدت مسموم شده است.
امروز در حالی که بخش
اعظم جامعه ایران با عبور از حکومت موروثی شاهانه و رژیمهای ایدئولوژیک اسلامی و
کمونیستی به اجماع تاریخی بیسابقهای در لزوم اداره کشور توسط یک نظام پارلمانی
دمکراتیک و سکولار رسیده است و کشور برای عبور از بختک نظام فقاهتی نیاز بزرگی به
یک هماهنگی نیروهای فعال خود دارد، زهرپاشی بر علیه فعالین مدنی مخالف تبعیض
زبانی، آنتاگونیسم عجیب و خطرناکی در فضای سیاسی کشور پدید آورده است. قابل تأمل
هم هست که متحدان ایرانی پوتین در زومبیسازی از انسانهای سالم جامعه، در زومبی
سازی بر علیه فعالین مدنی آذربایجانی هم، دقیقا همین نقش را بازی میکنند.
نیروهای چپ که تا فروپاشی نظامات کمونیستی از خواستهای ملی آذربایجان دفاع میکردند،
بخاطر تغییر ماهیت رژیم ایران (از "وابسته امپریالیسم" به ضد
امپریالیستی) و تغییر ماهیت جمهوری آذربایجان در جهت عکس، به دشمنی با فعالین مدنی
آذربایجان کمر بستهاند. سایت اخبار روز و پیک نت، با همان هیجان و دست و دلبازی،
مردم اوکراین را "نازی" مینامند که در همه این سالها در فعالیتهای
جهادیستی خود، مردم و فعالین مدنی آذربایجان در ایران را "پانترک"
نامیدهاند.
اشتراکات پوتین با
ایرانشهریان
این موضوع ابعاد متعددی
دارد که بجای خود شایسته دقت فراوان است. بعنوان مثال فعالیتهای "فیلسوف
سیاسی" فتنهگر مشاور پوتین و دولت روسیه بنام آلکساند دوگین، سفرهای متعددی
به قم و تهران کرده و همواره از رژیم فقاهتی جمهوری اسلامی شیعی ایران بعنوان محور
مقاومت در کنار روسیه و در جهاد بر علیه امپریالیسم غرب یاد کرده است. این
"فیلسوف سیاسی" فتنهگر با جوادآقای طباطبایی ایرانشهری در زومبیسازی
بخشی از اهالی روسیه (بر علیه اوکراین) و بخشی از اهالی ایران (بر علیه آذربایجان)
از همان "منطقی" تبعیت میکنند که دستگاه پروپاگاندای پوتینی، امروز
بدان توسل جسته است.
پوتین بخصوص در نطق تاریخی خود در 22 فوریه 2022، از استدلالی
حرکت کرد که برای آشنایان با احتجاجات ایرانشهری، بسیار آشنا بود.
در آن سخنرانی، پوتین از فاکت نزدیکی تاریخی همه جانبه اوکراین
و روسیه، لزوم حمله به اوکراین را استخراج کرد! پوتین گفت: چون روسیه و اوکراین از
روز اول پیدایی خودشان در نقشه جهان، متحدانی با اشتراکات زیاد در کنار هم بودند،
وجود کشوری بنام اوکراین جعلی ناشی از اراده لنین و سوء نیت اوکراینیها در اصرار
بر حفظ استقلال خود از روسیه است! نظیره مناسبتری از این "منطق" پوتینی
برای "منطق" ایرانشهری در توجیه نفرت پراکنی بر علیه جمهوری
آذربایجان، نمیتوان سراغ کرد: چون ما مشترکات زیادی داشتهایم و داریم، پس تو
(اوکراین برای پوتین و جمهوری آذربایجان برای ایرانشهریان اسلامی و سکولار) از نظر
ما، موجودیتی غیروقعی و "جعلی"(!) هستی!
نکتهای که مدتها قبل، مهدی پرپنچی در حساب تویتری خود، نظر
ایرانیها را بدان جلب کرد، این واقعیت بود که فعالین مدنی آذربایجانی
علیرغم خشونت پرهیزی صد در صد در همه فعالیتهایش، بیشتر از هر گروه اجتماعی
دیگری، آماج نفرت پراکنی از همه سو است. مهدی پرپنچی در واقع انگشت روی این واقعیت
نهاده بود که این نفرت پراکنی با توجه به مسالمتجویانه بودن جنبش مدنی آذربایجانیها
و وجود خشونت حتی توسل به اسلحه در میان گروههای دیگر، بسیار نامعقول است.
درست مثل زامبیهای روس که "هیچ دشمنی با اوکراینیها
ندارند" یا مثل زامبیهای آلمانی که که "هیچ دشمنی با یهودیها
نداشتند"، زامبیهای ایرانشهری هم "هیچ دشمنی با آذربایجانیها
ندارند"! همه این زامبیها، به تعداد کافی از میان قربانیان کارزارهای خود،
دوست، آشنا، همکار و چه بسا قوم و خویش دارند. زامبیهای ایرانشهری (چپ و راست)
بدون اینکه دروغ بگویند، میتوانند لیستی از دوستان و همسایگان و همکاران ترک
خودشان را نام ببرند. این زامبیها نه با اوکراینی، یهودی یا آذربایجانی،
بلکه (در مقام ادعا) تنها با موجودات عجیب و غریبی دشمنی داشتند و دارند. این
موجودات عجیب و غریب در اصل همان صورتکها یا کاریکاتورهایی هستند که خود این زامبیسازان
آفریده شده بودند و هستند. از نکات قابل تأمل این داستان غم انگیز، تشبیه شدن
آذربایجانیها به سوسک در روزنامه رسمی دولتی "ایران" (12 ماه مه 2006)
بود. در پروپاگاندای یهودستیزانه نازیها در دهههای 1030 و 1940 آلمان، یهودیها
دائما به سوسک تشبیه میشدند. مانا نسیتانی، تشبیه کننده آذربایجانیها به سوسک در
کاریکاتور خودش، نیز، مثل همه زامبیها، بارها قسم خورده است که هیچ دشمنی با
"هموطنان آذری" ندارد.
آنچه در ماجرای کاریکاتور روزنامه رسمی دولتی
"ایران" در 22 اردیبهشت 1385 ناگفته ماند، این واقعیت بود که مسئله
تنها درج یک کاریکاتور نبود. در این کاریکاتور یک صفحه کامل دستورالعمل نابودی
"سوسک"ها هم درج شده بود. در این دستورالعمل 9 مادهای، همه روشهای
شناخته شده کشتن سوسکها، بنحوی دو پهلو اما کاملا آشکار، دستورالعمل تُرک کُشی و
آذربایجانیکُشی هم بود. اگر دادن فرمان کشتن تُرک و آذربایجانی، موانع اخلاقی
قانونی دارد، کشتن سوسکها، هیچ منع قانونی اخلاقی ندارد. این شیوه در دوران اوج
گیری نازیها بصورت استفاده از کنایه "سوسک کشی" و "موش کُشی"
به کرات در مطبوعات نازیها کاربرد داشت و کسی در در دریافت پیام کُدگذاری
شده ضمنی، مشکلی نداشت.
امروز هم دستگاه پروپاگاندای پوتین، نه فرمان
"کشتار اوکراینیها" بلکه فرمان کشتار "نازیهای اوکراینی" را
تبلیغ میکند. آنچه در این میان اهمیت ندارد، چیزی بنام "واقعیت" است. در
اصل، دستجات نئونازی در همه کشورهای غربی، طرفدارانی دارد. آنچه هم که، ما از عظلهنماییهای
طرفداران این ایدئولوژی دیدهایم، تعداد آنها در یک محله مسکو، باید از کل تعداد
آنها در اوکراین بیشتر باشد. اما نه وجود یا عدم وجود یا تعداد نئونازیهای
اوکراینی و روسی برای زامبیهای روسی مهم است و نه سوسک بودن یا نبودن یا پان ترک
بودن و نبودن ترکها برای زامبیهای ایران شهری (چپ و راست) اهمیتی دارد.
جان
کلام
جان
کلام آنکه، نه آلمانیهای دهه 1930 "یهودستیز" بودند و نه ایرانشهریان
(راست و چپ)، ترکستیز یا آذربایجانستیز هستند. به همین سیاق آن درصد بالای
جامعه روسیه (بین 80 تا 53 درصد) که از نابودی فیزیکی کشور و اهالی اوکراین حمایت
میکنند، هم، اوکراینستیز نیستند! هر سه این اقوام، ابتدا به حقانیت یک ماسک جعلی
بر صورت قربانیان ایمان آوردهاند و در قدم بعدی و سپس با تمام قوای ناشی از ایمان
خود، از جهاد برعلیه قربانیان (یهودیها، آذربایجانیها و اوکراینیها) دفاع کردند
و میکنند. اگر پرده اول تولید زامبیهای آلمانی، روسی و ایرانی (باور به حقانیت
ماسک در چهره قربانیان) را از معادله حذف کنیم، رفتار آنها در دفاع از نابودی
قربانیان خود، قابل فهم نخواهد بود. کما اینکه توضیح سقوط جامعه فرهیخته آلمان دهه
1930 به ورطه دفاع از جنگ و جنایت، از معماهای بزرگ ذهن چندین نسل از بشریت بوده و
خواهد بود. اما اگر توجه کنیم که اینان نه در تبلیغ جنایت و حق کشی بر علیه
همنوعان خود، بلکه بر علیه ماسکهای حاصل پروسه زامبیسازی خود، مُصر بوده و هستند،
مسئله قابل فهم میشود، هرچند، ماهیت ضدانسانی اعمال این زامبیها عوض نمیشود.
ازسایت
:
No comments:
Post a Comment