همانطور که می دانیم زبان مادری یا زبان اول هر کودک بخشی از هویت شخصی ،
اجتماعی و فرهنگی آن کودک محسوب می گردد ،
چرا که کودک در شکم مادر ، صدا ، سخن ،
لحن و احساسات مادر و اطرافیان را حس کرده و ناخودآگاه همراه با رشد جسمی هوّیت وی
نیز در جان و روان کودک نقش می بندد ، وکودکانی که با زبان مادری شروع به آموزش می
کنند بدون شک در یادگیری ،عملکرد و الگوهای اجتماعی موفق تر خواهند بود ، جدای از
نظریه ی روانشناسی تمامی افرادی که زیر سلطه و سیطره ی زبانی غیر از زبان مادری
خود قرار می گیرند و بالاجبار زبان بیگانه را بعنوان زبان اول می پذیرند متحمل
ناعدالتی های مضاعف ، استرس های روحی و روانی ،ترس از عقب ماندن از دیگران اهانت و
تحقیر و نهایت،بهترین دوران یادگیری خود را متضرر خواسته ی دیگران می گردند ،و
بدین گونه گاهی ناخواسته فرد دوگانگی را در شخصیت فردی خویش به یدک می کشد ، با
وجود داشتن هوش بالا شخصیت خجالتی و گونه ای بی اعتمادی نسبت به تواناییهای خود،
در خود پیدا می کند .
با گذشت سالها و آگاهی مردم از اهمیت زبان مادری مردم آزربایجان نیز شروع به مطالبه حقوق قانونی خود و درخواست تحصیل به زبان مادری و عملی شدن اصل 15 قانون اساسی شدند، که این خواسته ها با توجه به اکثریتی بودن تورک زبانان در ایران بر مذاق کرسی نشینان پانفارس خوش نیامده که نه تنها به درخواست مردم تن ندادند بلکه با تمامی امکانات ممکنه شروع به سرکوب وتهدید و آزار و اذیت مطالبه کنندگان نمودند و جهت از بین بردن این باورها و خواسته ها و انحراف ساختن افکار افراد، هزاران طرح و برنامه ریزی در دستور کار قرار گرفت.
با توجه به مشاهدات و تجربیاتی که بنده به عنوان یک ناشر کتاب که لاجرم ارتباط مستقیمی با گردانندگان این مجموعه به اصطلاح مجموعه فرهنگی و آموزشی ایران و آزربایجان داشتم ،که نگاه مغرضانه مسئولین حراستی تک تک این سازمانها نسبت به زبان و هویت تورکی در این سازمانها حاکم بود را به وضوح دیده و لمس می کردم ، از هر راه ممکن برای جلوگیری از چاپ و نشر و ماهیت زبان تورکی اقدام می کردند از آزار و اذیت ناشران و نویسندگان ، در آوردن قانونهای متفاوت و من در آوردی برای سانسور کتابهای تورکی، ترساندن فروشندگان کتابها و مجله های تورکی ، و .. که اگر می توانستند بدون شک دستور کاملا لغو و یا حتی همچون حکومت قبلی دستور سوزاندن کتابهای تورکی را می دادند.
من از توضیح بسیاری از این حقیقتها می گذرم تا هم مقاله طولانی نگردد و هم به اصل مطلب یعنی "بنیاد فرهنگ و ادب " بتوانیم اشاره داشته باشیم .
اما پس از سفر روحانی به تبریز که حداقل انتظار می رفت کاری هر چند کوچک به نفع مردم آزربایجان صورت گیرد اقدامی کاملا بر عکس یعنی به ضرر مردم آزربایحان انجام شد.
"بنیاد فرهنگ و ادب آزربایجان "، که نهایتا" لپ مطلب" یا اصل مطلب از زبان مجری برنامه های دولت جمهوری اسلامی در مرکز استان آزربایجان شرقی گفته شد ، زبان معیار زبان تورکی نخواهد بود.
شاید بسیاری از مردم منظور مدیر ارشاد را نفهمیده باشند اصلا زبان معیار یعنی چه ؟ مگر برای یک زبان با قواعد و گرامر مشخص معیار دیگری می توان ایجاد کرد ؟!
ابتدا با یک مثال توضیح می دهم که بله ، قبلا نیز این سیاست در چهارچوب صدور مجوز برای کتابهای تورکی در حال اجرا بود ، امروز در صدد مشروعیت بخشیدن به این سیاست در قالبی گسترده تر و منسجم تر در همه امور مربوط به مسائل فرهنگی آزربایجان جنوبی و حتی در این مرکز طرحهای دخالت در بخش فرهنگی آزربایحان شمالی را بیش از پیش عملی سازند که سایت آذریها به اجرای این سیاست در قالب "بنیاد" به وضوح اشاره کرده است ،
بنده امروز در دستم ده ها اصلاحیه دارم که برای کتابهای تورکی از وزارت ارشاد صادر شده بود ، بلااستثناء در همه این اصلاحیه ها این نوشته موجود است:
" رسم الخط فارسی برای تمام کلمات کتاب رعایت شود ، شکل نوشتاری کلمه ها ، مطابق با رسم الخط فارسی امروز رعایت شود ".
در این قوانین تا حد ممکن کتاب تورکی را از قواعد و گرامر زبان تورکی منحرف و با کلمات فارسی و نگارش زبان فارسی خواننده علاقمند به زبان تورکی را سردرگم ، خسته کرده و از یاد گیری کلمات اصیل جلوگیری می کنند ، چنانجه مدتی نام این سیاست را" یکسان سازی" گذاشته بودند، به عنوان مثال وقتی در کتاب کلمه "اونودموشام" بود او را با "فراموش ائله میشم" عوض می کردیم و یا "اینسان" را باید "انسان" ، "هجر" را "هاجر" می نوشتیم بدون در نظر گرفتن اوزان و قواعد آن ، و اینگونه کتاب با معیار زبان فارسی در ظاهر بصورت کتاب تورکی می توانست مجوز چاپ دریافت کند .
و جالب اینکه این افکار نه تنها در بین مسئولین ارشاد ، بلکه در اکثریت سازمانها که با فرهنگ و هنر رابطه داشت حاکم بود باز برای شاهد مثال ، بنده پس از اینکه اعلام کردند مجوز انتشارات تعلیق خورده است و اصرار می کردند من باید رضایت کمیته فرهنگی اداره ارشاد تبریز ، مدیر کل اداره ارشاد تبریز و حراست اداره ارشاد تبریز را جلب کنم که داخل پارانتز " این یک دروغ بود و قصد شکستن ، خسته کردن مرا با بازی کثیفشان داشته اند که بعدها مشخص شد مجوز در تهران بدون اطلاع من از همان زمان لغو شده بوده است ، که باز "مجالی به مسافت جاده های تهران تبریز را می طلبد، و توضیحش در این مقال نمی گنجد "، در این شرایط توسط شخصی به رئیس کتابخانه های ملی معرفی شدم تا شاید وی وساطت کند و مدیر ارشاد آن روز"داننده" مرا بپذیرد ، که بعد از ملاقات رئیس کتابخانه ها و میراث فرهنگی مرا به توبه فرا خواندند و از ترجمه و چاپ کتابهای شاعران آزربایجان که دشمنان اصلی ما هستد فرا خواندند و سپس پیش مدیر کل فرستاندند ، در حین صحبت با مدیر کل بنده در میان سخنانم تا کلمه " ائله دئییل " را بکار بردم، داننده با صورتی برافروخته شروع به متهم کردن بنده به پانتورکی و به شیوه باکو صحبت کردن نمودند که چرا به جای "دویول " گویش رایج میانه "دئییل " را بکار بردم که گویش باکوئی است ! من گفتم ببخشید چون من ادبیات کار کردم کلمات با گویش ادبی وبا قاعده ی اصلی وارد مغز ناخودآگاهم شده است !
اما امروز باید در نظر بگیریم که دفاع کنندگان از این بنیاد چه کسانی هستند ، و 41 ماده و 2 تبصره آن چیست و توسط چه کسانی به اجرا در خواهد آمد؟
-"صفی پور " مدیر اداره ارشاد آزربایحان شرقی ، که اقدام را عهد به وفای دولت و هدف این بنیاد تقویت فرهنگ اسلامی و ایرانی و زبان فارسی دانسته است ،
سوابق خدمات صفی پور: سمت معاونت کتابخانه های ملی ایران – مدیریت اسناد و کتابخانه های ملی فارس ، مدیر عامل و رئیس هئیت مدیره بنیاد فارسی شناسی ، قائم مقام انجمن آثار و مفاخر فرهنگی استان فارس ، تو خود حدیث مفصل بخوان ...
- -استاندار آزربایجان شرقی که بدون شک فیلترها و آموزه های حراستی را با موفقیت عبور کرده و امروز گاهی به میخ می کوبد گاهی به نعل برای کنترل شرایط تبریز، که این فرد نیز این اقدام دولت را از شایسته ترین و تاثیرگزارترین تدابیر دولت می شمارد .
- - سایت آذری ها ؛ که هر کسی ماهیت این افراد در این گروه اینترنتی را به خوبی می دانند ، با تمجید از تاسیس بنیاد، از وظایف آن ترویج و تقویت زبان فارسی در مناطق آزربایجان که اذعان می دارد "آزربایجان یکی از کانون های فرهنگی ایرانی و زبان فارسی است": ، امیدوار است با وجود این بنیاد صدها شاعر پارسی گوی را زنده ساخته و به نشر آثار و زندگی و شناساندن آن به مردم انجام شود .و همچنین با انداختن اختلال و دخالت در امور فرهنگی آزربایجان شمالی ، وبا منسجم تر کردن سیاست اختلال که مستقیما اشاره می کند از وظایف بنیاد مبارزه با تعرض ادبی باکو به تبریز و آزربایجان در کتابهای جمهوری باکو و آسیب رسانی به مقبره نظامی و..
- "داخل پارانتز چیزی که مشخص است مبارزه با اشتیاق مردم آزربایحان نسبت به خواندن کتابهای تورکی و کتابهای نویسندگان آزربایجان که تاریخی و فرهنگی مشترک را در بطن خویش به همراه دارد . و با سیاست دخالت در امور فرهنگی باکو و منحرف کردن افکار دانش آموزان بیشتر از قبل خواهد بود".
- و همچنین از وظایف بنیاد دفاع و تقویت از افرادی که برای دشمنی و سرکوب زبان تورکی ساخته شده اند نام می برد ، من از میان اسامی دو نفر را به خوبی می شناسم ،
- مهری باقری ، استاد زبان شناس فارسی که فردی کاملا نژاد پرست و تا حد ممکن با ساختن کلمات و به هم زدن ریشه ی کلمات تورکی آنها را کلمه ای باستانی به خورد دانش جویان می دهد . و جواد طباطبائی که بدون شک امروز آزربایجانیها از ماهیت این فرد بخوبی آگاهند.
با همه این مواردی که اشاره شد ، ماهیت "بنیاد فرهنگ و ادب "آزربایحان در طبق اخلاص مافیای اطلاعاتی را شناختیم ، و چیزی که مشخص شد "تاسیس بنیاد فرهنگ و ادب "آزربایحان نه تنها به منظور عهد به وفای روحانی بلکه اجرای یکی از هزاران سیاست فرهنگ زدائی در آزربایجان و جایگزین کردن فرهنگ فارسی به صورت منسجم و گسترده و تقویت بنیان آذری ها و تربیت افراد توسط این گروه می باشد . که روحانی با پوشاندن لباسی مدرن و عنوانی به ظاهر فرهنگی خیانت تاریخی خود را به مردم آزربایجان به اثبات رساند ، که کارت قرمز و شعارهای ملی از طرف حوانان آزربایحان تا حدی به خنثی کردن حیله دوباره روحانی سبب گردید.
با وجود همه اینها چه باید کرد ؟، آیا باید همچنان همه خواسته های خود را در قالب اجرای اصل 15 و آزادی زبان مادری معطوف ساخته و تنها به گرفتن این حق قانع باشیم ؟ با توجه به اینکه نظام جمهوری اسلامی بسیار فراتر از ذهن ما تا جایی که به سرکوب تاریخ و فرهنگ نیاکانمان در آن سوی آراز نیز می اندیشد و افرادی قسم خورده ، با گوشت و استخوانی آمیخته با این افکار تربیت کرده در راس امورات نهاده و نیزهمچنان تربیت می نماید؟ .
فرض بر این که امروز دولت روحانی دستور آزادی زبان تورکی را بدهد ، با کدام امکانات ,
معلمان آموزش دیده کتابهای درسی بدون سانسور تاریخ و زبان آزربایجان بدون برنامه ریزی ، پایه ریزی و غیره چگونه انجام خواهد شد آیا به غیر از فعالان ملی کسی زبان تورکی را می تواند تدریس کند؟ و آیا دولت به این افراد به یکباره نگاه مسالمت آمیزی خواهد داشت ؟
و اگر نیز بگوییم چرا نمی شود، ابتدا شروع به برنامه ریزی و تربیت و جذب معلم و دانش آموز و بعد تدریس ، که زمان بسیاری را با وجود روحیه ی ضد تورکی رژیم در میان کرسی نشینان می طلبد و هزاران سنگ ، کلوخ ، سنگ خواره بر زیر پای مشتاقان ریخته خواهد شد.
بنابراین باید خواسته های خود را آگاهانه ، همراه با ابزار برنامه های قابل اجرا مطرح نماییم و برای بدست آوردن آن خسته و ناامید نگردیم.
در انتها نظریات و راهکارهای دوستی ادیب و ارجمندی که ضمن احترام به خواسته شان ،از بکار بردن نامشان معذور می باشم را ضمیمه می سازم ،که نوشته ای بسیار ارزشمند و قابل تآمل است .
" وضعیت به گونهای پیش میرود که برای حرکت هویتطلبی فرسایشی است. اگر چه ابعاد خودآگاهی هویتی در میان مردم بسیار بالا رفته است اما از سوی دیگر تولید و توانمندی تئوریک، و سلطه بر ارکان و نهادهای سیاستگزاری فرهنگی کشور از سوی جبهه شوونیسم نیز شدت گرفته است. نزدیکی تئوریک جبهه شوونیستی داخل و خارج با برخی مغزهای متفکر فرهنگی نظام در سالهای اخیر، به هم افزایی بالای تئوریک علیه ترکهای ایران انجامیده است. ادامه این روند به افزایش شدت عمل پشتوانه نظامی ـ اطلاعاتی نظام در قبال فعالیتهای قومی خواهد انجامید. جمعیت ترکهای ایران، از اهمیتی ژئوپولیتیک برخوردار است. اگر ترکها موفق به تثبیت موقعیت قانونی و استیفای حقوق ملی خود در ایران نشوند، به لحاظ فرهنگی ـ سیاسی آسیای میانه، قفقاز و بخشهای شرقی آناطولی در حوزه تهدید جبهه شوونیسم قرار خواهد گرفت. معلوم نیست دهههای بعد چه شرایطی در انتظار ترکهای ایران خواهد بود. در صورت بازگشت موج ناسیونالیستهای خارجنشین، مدیریت شوونیستی بدتری بر اقوام و ملیتهای غیر فارس حاکم خواهد شد. امروزه هویت ترکهای ایران، از سوی نهادهای زیر تحت فشار و در معرض آسیمیله است: 1. نهادهای رسمی دولتی مانند آموزش و پرورش و آموزش عالی، صدا و سیما، نشریات و نهادهایی که در آنجا باید به زبان فارسی صحبت کرد؛ 2. مراکز و نهادهای خصوصی که با مجوز رسمی به فعالیت علمی ـ پژوهشی، تولید و غیره میپردازند؛ 3. گروهها و جمعیتهای معارض با نظام که در داخل کشور از یکسو با ایدههای مذهبی نظام در ستیزند و از سوی دیگر با هویتطلبی اقوام و ملل غیر فارس در جنگ؛ 4. آژانسهای رسمی بین المللی که تولید فرهنگی، خبری، و غیره را برای ایران به زبان فارسی ارائه میدهند؛ مانند شبکههای تلویزیونی، وبسایتهای خبری و غیره که وابسته به سازمانهای بین المللی، اتحادیه اروپا یا کشورهای مختلفی مانند امریکا، انگلستان، آلمان و غیره هستند؛ 5. مجموعههای فرهنگی که در خارج از کشور با نهادهای فرهنگی ایران مرتبطند و به تولید محتوای علمی، تبلیغی و خبری مشغول هستند. 6. مراکز علمی مستقل خارج از کشور و شخصیتهای مرتبط با مراکز علمی وابسته به کشورهای دیگر و مراکز شرقشناسی که ظاهرا کار چندانی به سیاست ندارند و پژوهشهای علمی خود را در زمینههای گوناگون از تولید دانشنامه، پژوهش در زمینه تاریخ، زبان و فرهنگ فارسی (تحت نام ایران) انجام میدهند. این مطالعات با انتشارات علمی خود، به طور جدی فضای علمی داخل کشور (چه نهادهای رسمی و مراکز علمی وابسته به دولت و چه دیگر مراکز علمی) را به شدت تحت تأثیر قرار میدهد؛ 7. جبهه اپوزیسیون فارسی خارج از ایران، که هدف آنها براندازی نظام جمهوری اسلامی است و همسو با گروههای معارض داخلی، از یکسو علیه نظام فعالیت میکند و از سوی دیگر علیه فعالان قومی. 8. نهادهای نظامی ـ امنیتی ایران که به صورت فیزیکی و تئوریک، حرکت هویتخواهی مردم را کنترل و سرکوب میکنند؛ 9. مجموعه تولیدات علمی ـ فرهنگی کشورهای افغانستان و تاجیکستان و ارمنستان علیه تاریخ و هویت ترکی و آذربایجانی؛ در چنین شرایطی افزایش حجم حرکت ملی، بدون عمق تئوریک میتواند بسیار خطرناک باشد. حرکت باید بتواند طرفداران خود را نظمی ارگانیک، مسئولیتپذیر و کارآمد بخشد. موضوع سخن تشکیلات سیاسی و رسمی نیست؛ منظور از این آرایش اجتماعی، فعالیت تخصصی افراد در زمینه ملی برای آمادگی دفاع و حمله است. این جمعها باید با اطلاعرسانی درست و به صورت مستقل و خودجوش شکل بگیرد. حرکت باید با استفاده از متخصصان موجود خود در زمینههای مختلف، زمینه رشد و پرورش استعدادها و آموزش کادر لازم در همه زمینهها را فراهم آورد. چه معنی دارد که این قدرت لایزال ملی، صرفا به تودهای اعتراضی و پرکردن سکوهای باشگاهی و لایک و کلکل تبدیل شود و بدون ابتکار عمل، تنها از این و آن بخواهد که آمال و آرزوهایش را برایش برآورده کنند. دولتی که جام جم از او طلب میشود، فعلا در فکر آسیمیله کردن ملت و درگیر تحقق ایدههای ایدئولوژیک خود است. منظور این است که درخواستها و اعتراضها نباید همه توان و فکر حرکت را بگیرد؛ اکثریت توان طیف ارادهمند و بااستعداد باید در جهت آموزش و احقاق خواستهها به کار گرفته شود. کار تخصصی مورد نیاز برای حرکت هویتی ـ سیاسی آذربایجان در همه زمینههای فرهنگ و علوم انسانی مورد نیاز یک ملت است؛ اما در این میان به نظر میرسد محورهای ذیل از اولویت خاصی برخوردارند؛ این مراکز نیازی به ساختمانهای عریض و طویل ندارند و میتوانند با استفاده از امکانات عمومی مانند کتابخانهها و مراکز، در اینترنت نمایندگی شوند. 1. بنیاد مجازی تاریخ ترکان ایران و آذربایجان؛ در این زمینه در سالهای اخیر کوششهای بسیاری از سوی جبهه ضد ترکی صورت گرفته است؛ محورهای پژوهش تاریخی: قدمت و سابقه تاریخی حضور ترکها در خاورمیانه به ویژه ایران و آذربایجان؛ تاریخ ترکهای ایران از منظر فلسفه تاریخی؛ جنگهای تعیین کننده بین ترکها و حکومتهای منطقه؛ تاریخ سلسلههای ترک در ایران و تبیین ابعاد کاراکتر سیاسی، فرهنگی و علمی آن؛ تاریخ قبایل ترک در ایران؛ تاریخ غلامحسین بیگدلی درباره ایل بیگدلی از نمونههای قابل ذکر این نوع پژوهش است؛ تاریخ معماری سلسلههای ترک؛ 2. بنیاد مجازی دایرة المعارف آذربایجان؛ در دهههای اخیر فعالیت در زمینه تألیف انواع دایرة المعارفهای فارسی شدت گرفته است؛ دو اثر مفصل «دائرة المعارف بزرگ اسلامی» و «دانشنامه جهان اسلام» از مهمترین این دائرة المعارفها هستند. میتوان با استفاده از دائرة المعارفهای بین المللی، به ویژه دائرة المعارف اسلام ترکیه، به تدوین دائرة المعارفی اینترنتی دست زد. این دائرة المعارف، میتواند دو زبانه باشد، یعنی بخشی از مقالات به زبان ترکی و بخشی نیز به زبان فارسی باشد. ترکمنها با نیروی اندک خود کارهای خوبی در این زمینه شروع کرده اند. 3. راهاندازی ویکی پدیای ترکان ایران؛ در حالی که 12 ویکی به لهجههای گوناگون ترکی در اینترنت فعال است؛ ویکی قزاقی و ترکی از همه بیشتر است؛ در این میان ویکی فارسی با تجمیع قدرت اقوام ایران و فارسینویسان افغانستان، بیش از همه ویکیهای ترکی مدخل دارد. ضرورت احیای ویکی ترکی علاوه بر پاسخگویی به مراجعههای روزانه مردم، نمودی از رشد هویت زبانی ترکها در کشور است. در حالی که تاکنون در ایران ویکی کردی، مازرونی و گیلکی فعال شدهاند؛ ویکی آذربایجانی اما علیرغم زحمتهای بسیار برخی فعالان، هنوز در خم کوچه ویکی مدیا گیر کرده است. این مسئله مایه سرافکندگی است؛ 4. فرهنگستان مجازی زبان ترکی آذربایجانی؛ فرهنگنویسان و زباندانان برجستهای طی دهههای گذشته به تدوین لغتنامههای زبان ترکی آذربایجانی دست زدهاند. این مرکز با همرایی جمعی گسترده از کادر علمی جهت پالایش زبان ترکی آذربایجانی و گزینش معادلها باید فعال باشد؛ 5. مرکز مطالعات اقتصاد آذربایجان و ترکان ایران؛ 6. مرکز جمعیت، جغرافیا و آمار ترکان ایران؛ 7. انجمن مجازی گزینش و برگردان ادبیات جهانی به ویژه ویرایش ادبیات دنیای ترک به زبان آذربایجانی. 8. مرکز مجازی کتابفروشی ترکی اینترنتی و شبکه پخش و فروش کتابهای ترکی در شهرهای ایران؛ به تجربه ثابت شده است که مراکز پخش سراسری فارسی، پخش کتابهای ترکی را نمیپذیریند. ایجاد سیستمی مستقل برای پخش آثار ترکی با کتابفروشیهای مستقر، سیار، روزانه در شهرها و روستاهای ایران؛ 9. انجمن آموزش کاربردی نرمافزارهای تخصصی برای سرویسدهی به مراکز دیگر؛ 10. مرکز دوبله فیلم و کارتون؛ (هیئت گزینش فیلم، اعضای مترجمان، زیرنویس و صداگذاری و کارهای فنی تولید). 11. مرکز هنر، موسیقی و مراسم آیینی سنتی و مدرن آذربایجان؛ 12. مرکز مطالعه اسناد و نسخ خطی آذربایجان و ترکان ایران. موارد دیگر نیز وجود دارد که با کمک اهل فن و متخصصان نیاز به تکمیل و ایجاد دارد. کارهای عملی نیازی به های و هو ندارد. ما باید از آسیمیلهگرها یاد بگیریم که با چراغ خاموش کار کنیم. اگر ملت در راه تحقق خود و پیاده کردن خواستههای خود، گامهای عملی برندارد هیچ یک از شعارها و درخواستهای ملی به حاکمیت تحمیل نخواهد شد".
با گذشت سالها و آگاهی مردم از اهمیت زبان مادری مردم آزربایجان نیز شروع به مطالبه حقوق قانونی خود و درخواست تحصیل به زبان مادری و عملی شدن اصل 15 قانون اساسی شدند، که این خواسته ها با توجه به اکثریتی بودن تورک زبانان در ایران بر مذاق کرسی نشینان پانفارس خوش نیامده که نه تنها به درخواست مردم تن ندادند بلکه با تمامی امکانات ممکنه شروع به سرکوب وتهدید و آزار و اذیت مطالبه کنندگان نمودند و جهت از بین بردن این باورها و خواسته ها و انحراف ساختن افکار افراد، هزاران طرح و برنامه ریزی در دستور کار قرار گرفت.
با توجه به مشاهدات و تجربیاتی که بنده به عنوان یک ناشر کتاب که لاجرم ارتباط مستقیمی با گردانندگان این مجموعه به اصطلاح مجموعه فرهنگی و آموزشی ایران و آزربایجان داشتم ،که نگاه مغرضانه مسئولین حراستی تک تک این سازمانها نسبت به زبان و هویت تورکی در این سازمانها حاکم بود را به وضوح دیده و لمس می کردم ، از هر راه ممکن برای جلوگیری از چاپ و نشر و ماهیت زبان تورکی اقدام می کردند از آزار و اذیت ناشران و نویسندگان ، در آوردن قانونهای متفاوت و من در آوردی برای سانسور کتابهای تورکی، ترساندن فروشندگان کتابها و مجله های تورکی ، و .. که اگر می توانستند بدون شک دستور کاملا لغو و یا حتی همچون حکومت قبلی دستور سوزاندن کتابهای تورکی را می دادند.
من از توضیح بسیاری از این حقیقتها می گذرم تا هم مقاله طولانی نگردد و هم به اصل مطلب یعنی "بنیاد فرهنگ و ادب " بتوانیم اشاره داشته باشیم .
اما پس از سفر روحانی به تبریز که حداقل انتظار می رفت کاری هر چند کوچک به نفع مردم آزربایجان صورت گیرد اقدامی کاملا بر عکس یعنی به ضرر مردم آزربایحان انجام شد.
"بنیاد فرهنگ و ادب آزربایجان "، که نهایتا" لپ مطلب" یا اصل مطلب از زبان مجری برنامه های دولت جمهوری اسلامی در مرکز استان آزربایجان شرقی گفته شد ، زبان معیار زبان تورکی نخواهد بود.
شاید بسیاری از مردم منظور مدیر ارشاد را نفهمیده باشند اصلا زبان معیار یعنی چه ؟ مگر برای یک زبان با قواعد و گرامر مشخص معیار دیگری می توان ایجاد کرد ؟!
ابتدا با یک مثال توضیح می دهم که بله ، قبلا نیز این سیاست در چهارچوب صدور مجوز برای کتابهای تورکی در حال اجرا بود ، امروز در صدد مشروعیت بخشیدن به این سیاست در قالبی گسترده تر و منسجم تر در همه امور مربوط به مسائل فرهنگی آزربایجان جنوبی و حتی در این مرکز طرحهای دخالت در بخش فرهنگی آزربایحان شمالی را بیش از پیش عملی سازند که سایت آذریها به اجرای این سیاست در قالب "بنیاد" به وضوح اشاره کرده است ،
بنده امروز در دستم ده ها اصلاحیه دارم که برای کتابهای تورکی از وزارت ارشاد صادر شده بود ، بلااستثناء در همه این اصلاحیه ها این نوشته موجود است:
" رسم الخط فارسی برای تمام کلمات کتاب رعایت شود ، شکل نوشتاری کلمه ها ، مطابق با رسم الخط فارسی امروز رعایت شود ".
در این قوانین تا حد ممکن کتاب تورکی را از قواعد و گرامر زبان تورکی منحرف و با کلمات فارسی و نگارش زبان فارسی خواننده علاقمند به زبان تورکی را سردرگم ، خسته کرده و از یاد گیری کلمات اصیل جلوگیری می کنند ، چنانجه مدتی نام این سیاست را" یکسان سازی" گذاشته بودند، به عنوان مثال وقتی در کتاب کلمه "اونودموشام" بود او را با "فراموش ائله میشم" عوض می کردیم و یا "اینسان" را باید "انسان" ، "هجر" را "هاجر" می نوشتیم بدون در نظر گرفتن اوزان و قواعد آن ، و اینگونه کتاب با معیار زبان فارسی در ظاهر بصورت کتاب تورکی می توانست مجوز چاپ دریافت کند .
و جالب اینکه این افکار نه تنها در بین مسئولین ارشاد ، بلکه در اکثریت سازمانها که با فرهنگ و هنر رابطه داشت حاکم بود باز برای شاهد مثال ، بنده پس از اینکه اعلام کردند مجوز انتشارات تعلیق خورده است و اصرار می کردند من باید رضایت کمیته فرهنگی اداره ارشاد تبریز ، مدیر کل اداره ارشاد تبریز و حراست اداره ارشاد تبریز را جلب کنم که داخل پارانتز " این یک دروغ بود و قصد شکستن ، خسته کردن مرا با بازی کثیفشان داشته اند که بعدها مشخص شد مجوز در تهران بدون اطلاع من از همان زمان لغو شده بوده است ، که باز "مجالی به مسافت جاده های تهران تبریز را می طلبد، و توضیحش در این مقال نمی گنجد "، در این شرایط توسط شخصی به رئیس کتابخانه های ملی معرفی شدم تا شاید وی وساطت کند و مدیر ارشاد آن روز"داننده" مرا بپذیرد ، که بعد از ملاقات رئیس کتابخانه ها و میراث فرهنگی مرا به توبه فرا خواندند و از ترجمه و چاپ کتابهای شاعران آزربایجان که دشمنان اصلی ما هستد فرا خواندند و سپس پیش مدیر کل فرستاندند ، در حین صحبت با مدیر کل بنده در میان سخنانم تا کلمه " ائله دئییل " را بکار بردم، داننده با صورتی برافروخته شروع به متهم کردن بنده به پانتورکی و به شیوه باکو صحبت کردن نمودند که چرا به جای "دویول " گویش رایج میانه "دئییل " را بکار بردم که گویش باکوئی است ! من گفتم ببخشید چون من ادبیات کار کردم کلمات با گویش ادبی وبا قاعده ی اصلی وارد مغز ناخودآگاهم شده است !
اما امروز باید در نظر بگیریم که دفاع کنندگان از این بنیاد چه کسانی هستند ، و 41 ماده و 2 تبصره آن چیست و توسط چه کسانی به اجرا در خواهد آمد؟
-"صفی پور " مدیر اداره ارشاد آزربایحان شرقی ، که اقدام را عهد به وفای دولت و هدف این بنیاد تقویت فرهنگ اسلامی و ایرانی و زبان فارسی دانسته است ،
سوابق خدمات صفی پور: سمت معاونت کتابخانه های ملی ایران – مدیریت اسناد و کتابخانه های ملی فارس ، مدیر عامل و رئیس هئیت مدیره بنیاد فارسی شناسی ، قائم مقام انجمن آثار و مفاخر فرهنگی استان فارس ، تو خود حدیث مفصل بخوان ...
- -استاندار آزربایجان شرقی که بدون شک فیلترها و آموزه های حراستی را با موفقیت عبور کرده و امروز گاهی به میخ می کوبد گاهی به نعل برای کنترل شرایط تبریز، که این فرد نیز این اقدام دولت را از شایسته ترین و تاثیرگزارترین تدابیر دولت می شمارد .
- - سایت آذری ها ؛ که هر کسی ماهیت این افراد در این گروه اینترنتی را به خوبی می دانند ، با تمجید از تاسیس بنیاد، از وظایف آن ترویج و تقویت زبان فارسی در مناطق آزربایجان که اذعان می دارد "آزربایجان یکی از کانون های فرهنگی ایرانی و زبان فارسی است": ، امیدوار است با وجود این بنیاد صدها شاعر پارسی گوی را زنده ساخته و به نشر آثار و زندگی و شناساندن آن به مردم انجام شود .و همچنین با انداختن اختلال و دخالت در امور فرهنگی آزربایجان شمالی ، وبا منسجم تر کردن سیاست اختلال که مستقیما اشاره می کند از وظایف بنیاد مبارزه با تعرض ادبی باکو به تبریز و آزربایجان در کتابهای جمهوری باکو و آسیب رسانی به مقبره نظامی و..
- "داخل پارانتز چیزی که مشخص است مبارزه با اشتیاق مردم آزربایحان نسبت به خواندن کتابهای تورکی و کتابهای نویسندگان آزربایجان که تاریخی و فرهنگی مشترک را در بطن خویش به همراه دارد . و با سیاست دخالت در امور فرهنگی باکو و منحرف کردن افکار دانش آموزان بیشتر از قبل خواهد بود".
- و همچنین از وظایف بنیاد دفاع و تقویت از افرادی که برای دشمنی و سرکوب زبان تورکی ساخته شده اند نام می برد ، من از میان اسامی دو نفر را به خوبی می شناسم ،
- مهری باقری ، استاد زبان شناس فارسی که فردی کاملا نژاد پرست و تا حد ممکن با ساختن کلمات و به هم زدن ریشه ی کلمات تورکی آنها را کلمه ای باستانی به خورد دانش جویان می دهد . و جواد طباطبائی که بدون شک امروز آزربایجانیها از ماهیت این فرد بخوبی آگاهند.
با همه این مواردی که اشاره شد ، ماهیت "بنیاد فرهنگ و ادب "آزربایحان در طبق اخلاص مافیای اطلاعاتی را شناختیم ، و چیزی که مشخص شد "تاسیس بنیاد فرهنگ و ادب "آزربایحان نه تنها به منظور عهد به وفای روحانی بلکه اجرای یکی از هزاران سیاست فرهنگ زدائی در آزربایجان و جایگزین کردن فرهنگ فارسی به صورت منسجم و گسترده و تقویت بنیان آذری ها و تربیت افراد توسط این گروه می باشد . که روحانی با پوشاندن لباسی مدرن و عنوانی به ظاهر فرهنگی خیانت تاریخی خود را به مردم آزربایجان به اثبات رساند ، که کارت قرمز و شعارهای ملی از طرف حوانان آزربایحان تا حدی به خنثی کردن حیله دوباره روحانی سبب گردید.
با وجود همه اینها چه باید کرد ؟، آیا باید همچنان همه خواسته های خود را در قالب اجرای اصل 15 و آزادی زبان مادری معطوف ساخته و تنها به گرفتن این حق قانع باشیم ؟ با توجه به اینکه نظام جمهوری اسلامی بسیار فراتر از ذهن ما تا جایی که به سرکوب تاریخ و فرهنگ نیاکانمان در آن سوی آراز نیز می اندیشد و افرادی قسم خورده ، با گوشت و استخوانی آمیخته با این افکار تربیت کرده در راس امورات نهاده و نیزهمچنان تربیت می نماید؟ .
فرض بر این که امروز دولت روحانی دستور آزادی زبان تورکی را بدهد ، با کدام امکانات ,
معلمان آموزش دیده کتابهای درسی بدون سانسور تاریخ و زبان آزربایجان بدون برنامه ریزی ، پایه ریزی و غیره چگونه انجام خواهد شد آیا به غیر از فعالان ملی کسی زبان تورکی را می تواند تدریس کند؟ و آیا دولت به این افراد به یکباره نگاه مسالمت آمیزی خواهد داشت ؟
و اگر نیز بگوییم چرا نمی شود، ابتدا شروع به برنامه ریزی و تربیت و جذب معلم و دانش آموز و بعد تدریس ، که زمان بسیاری را با وجود روحیه ی ضد تورکی رژیم در میان کرسی نشینان می طلبد و هزاران سنگ ، کلوخ ، سنگ خواره بر زیر پای مشتاقان ریخته خواهد شد.
بنابراین باید خواسته های خود را آگاهانه ، همراه با ابزار برنامه های قابل اجرا مطرح نماییم و برای بدست آوردن آن خسته و ناامید نگردیم.
در انتها نظریات و راهکارهای دوستی ادیب و ارجمندی که ضمن احترام به خواسته شان ،از بکار بردن نامشان معذور می باشم را ضمیمه می سازم ،که نوشته ای بسیار ارزشمند و قابل تآمل است .
" وضعیت به گونهای پیش میرود که برای حرکت هویتطلبی فرسایشی است. اگر چه ابعاد خودآگاهی هویتی در میان مردم بسیار بالا رفته است اما از سوی دیگر تولید و توانمندی تئوریک، و سلطه بر ارکان و نهادهای سیاستگزاری فرهنگی کشور از سوی جبهه شوونیسم نیز شدت گرفته است. نزدیکی تئوریک جبهه شوونیستی داخل و خارج با برخی مغزهای متفکر فرهنگی نظام در سالهای اخیر، به هم افزایی بالای تئوریک علیه ترکهای ایران انجامیده است. ادامه این روند به افزایش شدت عمل پشتوانه نظامی ـ اطلاعاتی نظام در قبال فعالیتهای قومی خواهد انجامید. جمعیت ترکهای ایران، از اهمیتی ژئوپولیتیک برخوردار است. اگر ترکها موفق به تثبیت موقعیت قانونی و استیفای حقوق ملی خود در ایران نشوند، به لحاظ فرهنگی ـ سیاسی آسیای میانه، قفقاز و بخشهای شرقی آناطولی در حوزه تهدید جبهه شوونیسم قرار خواهد گرفت. معلوم نیست دهههای بعد چه شرایطی در انتظار ترکهای ایران خواهد بود. در صورت بازگشت موج ناسیونالیستهای خارجنشین، مدیریت شوونیستی بدتری بر اقوام و ملیتهای غیر فارس حاکم خواهد شد. امروزه هویت ترکهای ایران، از سوی نهادهای زیر تحت فشار و در معرض آسیمیله است: 1. نهادهای رسمی دولتی مانند آموزش و پرورش و آموزش عالی، صدا و سیما، نشریات و نهادهایی که در آنجا باید به زبان فارسی صحبت کرد؛ 2. مراکز و نهادهای خصوصی که با مجوز رسمی به فعالیت علمی ـ پژوهشی، تولید و غیره میپردازند؛ 3. گروهها و جمعیتهای معارض با نظام که در داخل کشور از یکسو با ایدههای مذهبی نظام در ستیزند و از سوی دیگر با هویتطلبی اقوام و ملل غیر فارس در جنگ؛ 4. آژانسهای رسمی بین المللی که تولید فرهنگی، خبری، و غیره را برای ایران به زبان فارسی ارائه میدهند؛ مانند شبکههای تلویزیونی، وبسایتهای خبری و غیره که وابسته به سازمانهای بین المللی، اتحادیه اروپا یا کشورهای مختلفی مانند امریکا، انگلستان، آلمان و غیره هستند؛ 5. مجموعههای فرهنگی که در خارج از کشور با نهادهای فرهنگی ایران مرتبطند و به تولید محتوای علمی، تبلیغی و خبری مشغول هستند. 6. مراکز علمی مستقل خارج از کشور و شخصیتهای مرتبط با مراکز علمی وابسته به کشورهای دیگر و مراکز شرقشناسی که ظاهرا کار چندانی به سیاست ندارند و پژوهشهای علمی خود را در زمینههای گوناگون از تولید دانشنامه، پژوهش در زمینه تاریخ، زبان و فرهنگ فارسی (تحت نام ایران) انجام میدهند. این مطالعات با انتشارات علمی خود، به طور جدی فضای علمی داخل کشور (چه نهادهای رسمی و مراکز علمی وابسته به دولت و چه دیگر مراکز علمی) را به شدت تحت تأثیر قرار میدهد؛ 7. جبهه اپوزیسیون فارسی خارج از ایران، که هدف آنها براندازی نظام جمهوری اسلامی است و همسو با گروههای معارض داخلی، از یکسو علیه نظام فعالیت میکند و از سوی دیگر علیه فعالان قومی. 8. نهادهای نظامی ـ امنیتی ایران که به صورت فیزیکی و تئوریک، حرکت هویتخواهی مردم را کنترل و سرکوب میکنند؛ 9. مجموعه تولیدات علمی ـ فرهنگی کشورهای افغانستان و تاجیکستان و ارمنستان علیه تاریخ و هویت ترکی و آذربایجانی؛ در چنین شرایطی افزایش حجم حرکت ملی، بدون عمق تئوریک میتواند بسیار خطرناک باشد. حرکت باید بتواند طرفداران خود را نظمی ارگانیک، مسئولیتپذیر و کارآمد بخشد. موضوع سخن تشکیلات سیاسی و رسمی نیست؛ منظور از این آرایش اجتماعی، فعالیت تخصصی افراد در زمینه ملی برای آمادگی دفاع و حمله است. این جمعها باید با اطلاعرسانی درست و به صورت مستقل و خودجوش شکل بگیرد. حرکت باید با استفاده از متخصصان موجود خود در زمینههای مختلف، زمینه رشد و پرورش استعدادها و آموزش کادر لازم در همه زمینهها را فراهم آورد. چه معنی دارد که این قدرت لایزال ملی، صرفا به تودهای اعتراضی و پرکردن سکوهای باشگاهی و لایک و کلکل تبدیل شود و بدون ابتکار عمل، تنها از این و آن بخواهد که آمال و آرزوهایش را برایش برآورده کنند. دولتی که جام جم از او طلب میشود، فعلا در فکر آسیمیله کردن ملت و درگیر تحقق ایدههای ایدئولوژیک خود است. منظور این است که درخواستها و اعتراضها نباید همه توان و فکر حرکت را بگیرد؛ اکثریت توان طیف ارادهمند و بااستعداد باید در جهت آموزش و احقاق خواستهها به کار گرفته شود. کار تخصصی مورد نیاز برای حرکت هویتی ـ سیاسی آذربایجان در همه زمینههای فرهنگ و علوم انسانی مورد نیاز یک ملت است؛ اما در این میان به نظر میرسد محورهای ذیل از اولویت خاصی برخوردارند؛ این مراکز نیازی به ساختمانهای عریض و طویل ندارند و میتوانند با استفاده از امکانات عمومی مانند کتابخانهها و مراکز، در اینترنت نمایندگی شوند. 1. بنیاد مجازی تاریخ ترکان ایران و آذربایجان؛ در این زمینه در سالهای اخیر کوششهای بسیاری از سوی جبهه ضد ترکی صورت گرفته است؛ محورهای پژوهش تاریخی: قدمت و سابقه تاریخی حضور ترکها در خاورمیانه به ویژه ایران و آذربایجان؛ تاریخ ترکهای ایران از منظر فلسفه تاریخی؛ جنگهای تعیین کننده بین ترکها و حکومتهای منطقه؛ تاریخ سلسلههای ترک در ایران و تبیین ابعاد کاراکتر سیاسی، فرهنگی و علمی آن؛ تاریخ قبایل ترک در ایران؛ تاریخ غلامحسین بیگدلی درباره ایل بیگدلی از نمونههای قابل ذکر این نوع پژوهش است؛ تاریخ معماری سلسلههای ترک؛ 2. بنیاد مجازی دایرة المعارف آذربایجان؛ در دهههای اخیر فعالیت در زمینه تألیف انواع دایرة المعارفهای فارسی شدت گرفته است؛ دو اثر مفصل «دائرة المعارف بزرگ اسلامی» و «دانشنامه جهان اسلام» از مهمترین این دائرة المعارفها هستند. میتوان با استفاده از دائرة المعارفهای بین المللی، به ویژه دائرة المعارف اسلام ترکیه، به تدوین دائرة المعارفی اینترنتی دست زد. این دائرة المعارف، میتواند دو زبانه باشد، یعنی بخشی از مقالات به زبان ترکی و بخشی نیز به زبان فارسی باشد. ترکمنها با نیروی اندک خود کارهای خوبی در این زمینه شروع کرده اند. 3. راهاندازی ویکی پدیای ترکان ایران؛ در حالی که 12 ویکی به لهجههای گوناگون ترکی در اینترنت فعال است؛ ویکی قزاقی و ترکی از همه بیشتر است؛ در این میان ویکی فارسی با تجمیع قدرت اقوام ایران و فارسینویسان افغانستان، بیش از همه ویکیهای ترکی مدخل دارد. ضرورت احیای ویکی ترکی علاوه بر پاسخگویی به مراجعههای روزانه مردم، نمودی از رشد هویت زبانی ترکها در کشور است. در حالی که تاکنون در ایران ویکی کردی، مازرونی و گیلکی فعال شدهاند؛ ویکی آذربایجانی اما علیرغم زحمتهای بسیار برخی فعالان، هنوز در خم کوچه ویکی مدیا گیر کرده است. این مسئله مایه سرافکندگی است؛ 4. فرهنگستان مجازی زبان ترکی آذربایجانی؛ فرهنگنویسان و زباندانان برجستهای طی دهههای گذشته به تدوین لغتنامههای زبان ترکی آذربایجانی دست زدهاند. این مرکز با همرایی جمعی گسترده از کادر علمی جهت پالایش زبان ترکی آذربایجانی و گزینش معادلها باید فعال باشد؛ 5. مرکز مطالعات اقتصاد آذربایجان و ترکان ایران؛ 6. مرکز جمعیت، جغرافیا و آمار ترکان ایران؛ 7. انجمن مجازی گزینش و برگردان ادبیات جهانی به ویژه ویرایش ادبیات دنیای ترک به زبان آذربایجانی. 8. مرکز مجازی کتابفروشی ترکی اینترنتی و شبکه پخش و فروش کتابهای ترکی در شهرهای ایران؛ به تجربه ثابت شده است که مراکز پخش سراسری فارسی، پخش کتابهای ترکی را نمیپذیریند. ایجاد سیستمی مستقل برای پخش آثار ترکی با کتابفروشیهای مستقر، سیار، روزانه در شهرها و روستاهای ایران؛ 9. انجمن آموزش کاربردی نرمافزارهای تخصصی برای سرویسدهی به مراکز دیگر؛ 10. مرکز دوبله فیلم و کارتون؛ (هیئت گزینش فیلم، اعضای مترجمان، زیرنویس و صداگذاری و کارهای فنی تولید). 11. مرکز هنر، موسیقی و مراسم آیینی سنتی و مدرن آذربایجان؛ 12. مرکز مطالعه اسناد و نسخ خطی آذربایجان و ترکان ایران. موارد دیگر نیز وجود دارد که با کمک اهل فن و متخصصان نیاز به تکمیل و ایجاد دارد. کارهای عملی نیازی به های و هو ندارد. ما باید از آسیمیلهگرها یاد بگیریم که با چراغ خاموش کار کنیم. اگر ملت در راه تحقق خود و پیاده کردن خواستههای خود، گامهای عملی برندارد هیچ یک از شعارها و درخواستهای ملی به حاکمیت تحمیل نخواهد شد".
شریفه جعفری
Cümə,
28.05.2015 06:39
No comments:
Post a Comment