Saturday, June 11, 2022

ابراهیم ساوالان: مثل اینکه ما هم مُرده‌ایم

 

 

برای دو کارگر اورمیه

اگر تا حالا فیلم سقوط آن دو کارگر را ندیده‌اید، توصیه میکنیم نبینید، حتما نبینید.

میگویند یکی از فداییان روستای قره‌درویش مشکین بسیار شجاع و نترس بوده، برای همین فرمانده ارتش اشغالگر شاهنشاهی، بعد از شکست فرقه دموکرات تصمیم میگیرد ابتدا او را بترساند و بعد بکشد. فدایی به چوبه دار بسته میشود و جوخه آتش در برابرش به صف می‌شود. برای ثانیه‌هایی نفس در سینه حبس شده، فریاد «آتش»، تپیدن ماشه تفنگها و صدای تق تق تق.

ولی فشنگی شلیک نمیشود، زیرا تفنگها خالی بوده است. جوخه آتش دوباره حالت شلیک به خود میگیرد و فریاد آتش، تق تق تق و فشنگی شلیک نمیشود. فرمانده تصمیم گرفته بود فدایی نه بوسیله فشنگ، بلکه با ترس مرگ و لحظاتی که چشمانش را بسته و منتظر شلیک میشد، کشته شود. این کار آن قدر تکرار میشود تا قهرمان ما، بدون شلیک فشنگی می‌میرد.

کمتر کسی میتواند حالات درونی انسان را مانند داستایفسکی توصیف کند و او که خودش نیز در جوانی به اعدام محکوم شده و مدتی در سلول انفرادی منتظر اجرای حکم بوده است، با اتکا به همین تجربه و نبوغ سرشارش، لحظات انتظار مرگ را به طرزی عجیب، عمیق و دردناک توصیف کرده است. ولی باز میتوان حدس زد که توصیف داستایفسکی نیز از لحظات منتهی به مرگ و ترس آن ناقص است.

سقوط آن دو کارگر دردناک بود، ولی فشار خورده کننده دقایق منتهی به مرگ ویران کننده بود. دقایقی که آن دو میان زمین و آسمان می‌غلتیدند و با هر اصابت دستگاه بالابر به دیواره بتونی می‌لرزیدند و هر بار که قواره زشت بالابر چرخی می‌خورد و چشمان آن دو در چشمان هم گره میخورد، چه میکردند؟ چه می‌گفتند؟ آیا به همدیگر دلداری می‌دادند؟ یا هر کدام آخرین سخنانش را به دیگری میگفت تا در صورت زنده ماندن پیام او را به مادرش

آنها مُردند ولی زندگی را نیز برای آشنایانشان کشتند. اگر این اتفاق در جامعه‌ای رخ میداد که مردمش زنده بود، میتوانست آتشی در انبار باروت باشد، ولی مثل اینکه ما هم مُرده‌ایم. نمی‌گویم که همین امروز بشوریم و بشورانیم، بلکه باید سالهای سال کار میکردیم، آگاهی‌بخشی میکردیم، حقوقمان را مطالبه میکردیم و نمیگذاشتیم کار به روزهایی بکشد که یکی یکی سقوط کنیم.

www.birlik.se   ازسایت

Saturday, April 23, 2022

دلشان هوس ترک‌کُشی کرده، ادعای بشردوستی دروغ است

 دلشان هوس ترک‌کُشی کرده، ادعای بشردوستی دروغ است

وقتی مردمِ برخی کشورها، مجسمه‌های جنایتکاران را پایین می‌کشیدند حسین دهباشی در توییتی پیشنهاد داد که ایرانی‌ها هم مجسمه‌ی نادرشاه را بردارند زیرا او کاری با هند کرده که «جنون و جنایتِ محض و مایه‌ی شرمساری ابدی ایرانیان» است.

محال بود باور کنم که یک تربیت یافته مکتب پان‌ایرانیسم نگاه نقادانه‌ای به تاریخ ایران داشته، از تهاجم ایران به کشوری ابراز شرمساری کند. حتما در پس این حُبّ هندوستان، بغض نادرشاه خفته بود؟ آیا ترک بودن و داشتن عرق ملی نادر منشا این بغض است؟ یا غیرمذهبی بودن و رفتار خصمانه خاقان افشار با روحانیت باعث این نفرت بود؟ هرچه که بود، یقینا حس بشردوستانه و شرمساری در برابر هند نبود که این یکی از تربیت یافتگان پان‌ایرانیسم محاله.

دهباشی در توییت بعدی رازش را فاش کرده، نوشت که نادر با تضعیف هند، باعث سیطره راحت انگلیس بدان کشور شد. پس درد ایشان «عمی دردی» نبوده، «زمی دردی» بوده و احساس سرمشاری در قبال هند دروغین بوده است. مخالفت اینها با سیطره انگلیس به هند، مترادف استعمارستیزی نیست و یک کد پان‌ایرانیستی است. تخیلات اینها میگوید که هند حوزه فرهنگی زبان فارسی بود و اگر زبان انگلیسی از راه نمی‌رسید زبان هندو نمیتوانست رقیبی برای فارسی باشد و حالا هندوستان نیز فارسی زبان بود؛ برای همین مخالفتشان با اشغال هند، استعمارستیزی یا بشردوستی نبوده بلکه همان شوونیسم همیشگی است.

در بحران اوکراین هم، بخشی از این جماعت یکصدا گفتند، درحالیکه پوتین دنبال گوشت دم توپ می‌گشت و قصد لشگرکشی و قدرت‌نمایی داشت، زلنسکی نباید خامی و نفهمی کرده، کشورش را در برابر ماشین جنگی پوتین قرار میداد. آیا اینها فنون کشورداری یاد گرفته‌اند یا از جایی حس بشردوستانه پیدا کرده‌اند که این چنین زلنسکی را مذمت کرده، برای اوکراین ناراحتند.

اینها میگویند زلنسکی باید صبوری بخرج میداد و پوتین را تحریک نمیکرد تا ماشین جنگی پوتین جای دیگری را برای قدرت‌نمایی انتخاب میکرد. چه بهتر که آن جای دیگر، آذربایجان یا قزاقستان باشد که اتفاقا برای پوتین کم هزینه‌تر بود و اورپا را تا این حد برافروخته نمیکرد. پس دلشان هوس ترک‌کُشی کرده بوده و ادعای بشردوستی همچنان دروغ است. و حال که منتقد رفتار اروپا در قبال افغانستان، عراق، یمن و… (بدون ذکر نام از سوریه) و موضوع اوکراین شده‌اند، قصدشان بشردوستی نیست؛ منحرف کردن نگاه‌ها از جنایات پوتین است. شرف شما، محاله یادم بره.

نویسنده: ابراهیم ساوالان 

Monday, April 18, 2022

زامبی‌های آلمانی، روسی و ایرانی

 

یکشنبه, آوریل 17, 2022 - 19:43

علی رضا اردبیلی

زامبی‌ها مردگان برخاسته از گور هستند که بطور دسته‌جمعی به حرکت در می‌آیند و در مسیر خود، جان زندگان را می‌گیرند. پروسه تولید آنها هم، معمولا از مسیر مردن طبیعی و برخاستنی غیرطبیعی از طریق اعمال جادویی انجام می‌گذرد.

زامبی‌های آلمانی دهه‌های 1930 و 1940
قربانیان بحران مالی جهانی و سرخوردگان از نتایج خفت‌بار جنگ جهانی اول در آلمان دهه 1930، از سوی ایدئولوگها و پروپاگاندایستهای نازی مثل آلفرد روزنبرگ، جوزف گوبلز، آدولف هیتلر، ارنست رؤهم و رودلف هس به پاخاستند و اروپا و جهان را به بزرگترین فاجعه..

زامبی‌ها مردگان برخاسته از گور هستند که بطور دسته‌جمعی به حرکت در می‌آیند و در مسیر خود، جان زندگان را می‌گیرند. پروسه تولید آنها هم، معمولا از مسیر مردن طبیعی و برخاستنی غیرطبیعی از طریق اعمال جادویی انجام می‌گذرد.

زامبی‌های آلمانی دهه‌های 1930 و 1940

قربانیان بحران مالی جهانی و سرخوردگان از نتایج خفت‌بار جنگ جهانی اول در آلمان دهه 1930، از سوی ایدئولوگها و پروپاگاندایستهای نازی مثل آلفرد روزنبرگ، جوزف گوبلز، آدولف هیتلر، ارنست رؤهم و رودلف هس به پاخاستند و اروپا و جهان را به بزرگترین فاجعه غیرطبیعی بشری دچار کردند.

زامبی‌های آلمانی، خواهان مرگ و نابودی برخی آدمها در آلمان و حمله ارتش آلمان به برخی کشورهای دور و نزدیک بودند. آنها تحصیل‌کردگان و فرهیختگان آلمانی متولد اویل قرن بیستم آلمان بودند. عادت به تماشای تئاتر، حضور در کنسرتهای موسیقی کلاسیک، بازدید از گالریهای نقاشی، مطالعه دائمی کتاب و مطبوعات، آشنایی با زبان فرانسه و شانس برخورداری از تحصیلات عالی، بخشی از هویت اقشار بالای آلمانی طرفدار نازیها بود. اینان در هیبت زامبی‌هایی بودند که سخنان کتبی و خصوصا شفاهی پروپاگاندیستهای نازیستی برای آنها حکم صدای سحرآمیز فلوت ماربازان ماهر هندی را داشت که موجب وجد و رقص آنان می‌شد. اینان با صدای این فلوت به وجد آمده و با شوق سیری ناپذیری ساعتهای مدید در بزرگترین میادین شهرهای بزرگ آلمان در تجمع نازیها شرکت می‌کردند.

آنان چه میخواستند؟ بر علیه چه کسانی بودند؟ این زامبی‌ها، خواهان مبارزه قطعی با "بولشویکها"، "یهودی‌ها" و بخصوص نوع ترکیبی "بولشویک یهودیها"یی بودند که برابر ادعای نازیها، در تحمیل صلح ورسای به آلمان در پایان جنگ جهانی اول، نقش ستون پنجم را ایفا کرده بودند. نازیها استدلال میکردند که، در لحظه به صدا در آمدن سوت پایان پایان جنگ جهانی اول (11 نوامبر 1918)، هیچ واحد نظامی خارجی در خاک آلمان وجود نداشت و تحمیل شرایط سنگین بعنوان "قدرت مغلوب" جنگ به آلمان، چیزی جز نتیجه توطئه دشمنان و بخصوص دشمن داخلی یعنی آلمانی‌های ناخالص (غیرآریایی یهودی) نبود.

آن زامبیها هرگز کینه‌ای از بقال یهودی محل، کارمند یهودی بانک یا پیانیست یهودی شهر خودشان نداشتند و همانطور که در اسناد بجا مانده مکتوب است، هرکدام با دهها یهودی آلمانی در ارتباط نزدیک روزانه زندگی کرده بودند. آنان عاشق فرانسه و هلند و بلژیک هم بودند و هرگز حاضر نبودند که، مردمان، شهرها یا طبیعت آن کشورها صدمه‌ای ببینند. نفرت آنان متوجه موجودات شایسته نفرتی بود که در پس پرده، عامل سقوط بزرگ بورس وال استریت (پنجشنبه سیاه، 24 اکتر 1929) بودند و پیش‌از آن نیز در جریان صلح ورسای، آلمان پیروز در جنگ جهانی اول را در جایگاه بازنده جنگ، بناحق محکوم به صلحی ناعادالانه کرده بودند. 

پاسخ این معمای بزرگ که چگونه فرهیخته‌ترین جامعه اروپایی دهه 1930 تشنه خون یهودیان و خواهان ویرانی اروپا در شرق و غرب آن شد، در این ماهیت دومرحله‌ای امر زامبی‌سازی از انسانهای معمولی است. در مرحله اول، یهود و لهستانی و روس در قیافه‌ای کریه و شایسته نفرت و نابودی، ترسیم می‌شوند که نابودی آنها شرط بلامعذرت و ضروری برای رسانیدن آلمان و آلمانی به خوشبختی است. ادامه کار یعنی مرحله دوم، کار دشواری نیست. زامبی‌هایی که برخاسته‌اند، نیازمند زحمت کمی برای فعال شدن و فعال ماندن هستند. بنظر من ادعای آلمانی‌های بیشماری که بعداز جنگ ادعا می‌کردند از یهود کُشی بیخبر بودند، حداقل از یک نظر، صمیمانه بود. آنان برای نابودی "بولشویک یهودی"های ستون پنجم دشمن به تظاهرات نازیها پیوسته و به این حزب رأی داده و به جنگ رفته بودند. در همه این مراحل نیز، جز خلاصی آلمان از لوث وجود دشمنان داخلی و خارجی، نیت دیگری نداشتند. آنها می‌دانستند که خواهان محو و نابودی عده‌ای هستند یا در حال ویرانی جایی و کشتار کسانی هستند، اما آنان نمی‌دانستند که ماسک زشت نصب شده بر سیمای یهودیان مظلوم، ساخت نازیهاست و ربطی به واقعیت وجودی یهودیان واقعی ندارد.

زامبی‌های روسی امروزی

خوانندگان این سطور حتی اگر تا 24 فوریه 2022 یعنی روز شروع بمباران کور شهرهای اوکراین از سوی ارتش روسیه، با موضوع ارتباط دو عنصر روس و اکراین (کشورها و مردمان) در گذشته و امروزخبر نداشتند، امروز می‌دانند که کمتر نمونه مشابهی از میزان نزدیکی دو کشور و دو ملت به اندازه روسیه و اوکراین در جهان وجود دارد. این رابطه حتی از روابط آذربایجان و ترکیه یا هر دو کشور عربی یا اسپانیولی قابل تصور دیگر، بارها گسترده‌تر و عمیق‌تر است.

حال چگونه است که بخشی مهمی از جامعه روسیه (بین 80 تا 53 درصد) از قتل عام مردم اوکراین و نابودی ساخت و سازهای حاصل دسترنج چندین نسل این کشور، دفاع می‌کنند؟

جواب ساده است: مردمان فاضل روسیه که کمتر از آلمانی‌های دهه 1930، اهل کتاب و مطالعه و موسیقی و تحصیل نیستند، چیزی جز خوبی و خوشی اوکراین زیبا و شهروندانش را نمی‌خواهند. آنان میخواهند که ارتش روسیه، این مردم و کشور همسایه را از "نازیها"، "ناتو" و "ناسیونالیستهای اوکراینی" نجات دهند! آنچه دنیا بعنوان قتل عام اهالی و جنایات جنگی از سوی ارتش و رهبری روسیه، می‌بینند، برای درصدهای ذکرشده از شهروندان روسیه، چیز دیگری است. روسها نه ازقتل عام دفاع می‌کنند و نه از بمباران بیمارستانها و مدارس اوکراین. برای آنها، همه جنایات ارتش روسیه، حکم عملیات ضروری برای پاکسازی اوکراین از پلیدیهای و توطئه‌های استعمارگران غربی را دارد. آنان فکر می‌کنند که آمریکا لابراتوآرهای تولید انواع میکرب و سموم خطرناک را در سرتاسر اوکراین مستقر کرده است!

برای آشنایی با پروسه زامبی‌سازی روسی، کافی است به رسانههای چپ فارسی مثل اخبار روز و پیک نت مراجعه کنید. فهرست طولانی جنایات و پلیدیهای عالم که گویا ارتش روسیه در صدد حفاظت اوکراین از شر آنهاست، در این رسانه‌ها تبلیغ می‌شوند. مخاطین ایرانی این رسانه‌ها نیز، مثل زامبی‌های روسیه، تنها به فکر خیر و مصلحت مردم اوکراین هستند!

زامبی‌های ایرانشهری

زامبی‌سازی از شهروندان عادی، مختص نازیهای دهه 1930 آلمان یا رژیم پوتین و کمونیستها و چپ‌های جهان سومی و انواع ضدامپریالیستها و مجاهدین ضد نئولیبرالیسم، نیست.  ایرانشهریان نیز، معترضین به تبعیض زبانی و فرهنگی در ایران امروزی را، به عنوان "تجزیه طلب"، "پان‌ترک"، "عامل خارجی" و امثالهم، معرفی می‌کنند و از این طریق، افکار عمومی بسیار کم سوادتر از آلمانی‌های دهه 1930 و روسیه امروز را، به گردانهای زامبی‌ ایرانشهری تبدیل کرده‌اند. به این وسیله، فضای دیالوگ عمومی بشدت مسموم شده است.

امروز در حالی که بخش اعظم جامعه ایران با عبور از حکومت موروثی شاهانه و رژیمهای ایدئولوژیک اسلامی و کمونیستی به اجماع تاریخی بی‌سابقه‌ای در لزوم اداره کشور توسط یک نظام پارلمانی دمکراتیک و سکولار رسیده است و کشور برای عبور از بختک نظام فقاهتی نیاز بزرگی به یک هماهنگی نیروهای فعال خود دارد، زهرپاشی بر علیه فعالین مدنی مخالف تبعیض زبانی، آنتاگونیسم عجیب و خطرناکی در فضای سیاسی کشور پدید آورده است. قابل تأمل هم هست که متحدان ایرانی پوتین در زومبی‌سازی از انسانهای سالم جامعه، در زومبی سازی بر علیه فعالین مدنی آذربایجانی هم، دقیقا همین نقش را بازی می‌کنند.  نیروهای چپ که تا فروپاشی نظامات کمونیستی از خواستهای ملی آذربایجان دفاع می‌کردند، بخاطر تغییر ماهیت رژیم ایران (از "وابسته امپریالیسم" به ضد امپریالیستی) و تغییر ماهیت جمهوری آذربایجان در جهت عکس، به دشمنی با فعالین مدنی آذربایجان کمر بسته‌اند. سایت اخبار روز و پیک نت، با همان هیجان و دست و دلبازی، مردم اوکراین را "نازی" می‌نامند که در همه این سالها در فعالیتهای جهادیستی خود،  مردم و فعالین مدنی آذربایجان در ایران را "پان‌ترک" نامیده‌اند.

اشتراکات پوتین با ایرانشهریان

این موضوع ابعاد متعددی دارد که بجای خود شایسته دقت فراوان است. بعنوان مثال فعالیتهای "فیلسوف سیاسی" فتنه‌گر مشاور پوتین و دولت روسیه بنام آلکساند دوگین، سفرهای متعددی به قم و تهران کرده و همواره از رژیم فقاهتی جمهوری اسلامی شیعی ایران بعنوان محور مقاومت در کنار روسیه و در جهاد بر علیه امپریالیسم غرب یاد کرده است. این "فیلسوف سیاسی" فتنه‌گر با جوادآقای طباطبایی ایرانشهری در زومبی‌سازی بخشی از اهالی روسیه (بر علیه اوکراین) و بخشی از اهالی ایران (بر علیه آذربایجان) از همان "منطقی" تبعیت می‌کنند که دستگاه پروپاگاندای پوتینی، امروز بدان توسل جسته است.

پوتین بخصوص در نطق تاریخی خود در 22 فوریه 2022، از استدلالی حرکت کرد که برای آشنایان با احتجاجات ایرانشهری، بسیار آشنا بود.

در آن سخنرانی، پوتین از فاکت نزدیکی تاریخی همه جانبه اوکراین و روسیه، لزوم حمله به اوکراین را استخراج کرد! پوتین گفت: چون روسیه و اوکراین از روز اول پیدایی خودشان در نقشه جهان، متحدانی با اشتراکات زیاد در کنار هم بودند، وجود کشوری بنام اوکراین جعلی ناشی از اراده لنین و سوء نیت اوکراینی‌ها در اصرار بر حفظ استقلال خود از روسیه است! نظیره مناسبتری از این "منطق" پوتینی برای "منطق"  ایرانشهری در توجیه نفرت پراکنی بر علیه جمهوری آذربایجان، نمی‌توان سراغ کرد: چون ما مشترکات زیادی داشته‌ایم و داریم، پس تو (اوکراین برای پوتین و جمهوری آذربایجان برای ایرانشهریان اسلامی و سکولار) از نظر ما، موجودیتی غیروقعی و "جعلی"(!) هستی!

نکته‌ای که مدتها قبل، مهدی پرپنچی در حساب تویتری خود، نظر ایرانی‌ها را بدان جلب کرد، این واقعیت بود که فعالین مدنی آذربایجانی  علیرغم خشونت پرهیزی صد در صد در همه فعالیتهایش، بیشتر از هر گروه اجتماعی دیگری، آماج نفرت پراکنی از همه سو است. مهدی پرپنچی در واقع انگشت روی این واقعیت نهاده بود که این نفرت پراکنی با توجه به مسالمت‌جویانه بودن جنبش مدنی آذربایجانی‌ها و وجود خشونت حتی توسل به اسلحه در میان گروههای دیگر، بسیار نامعقول است.

 

درست مثل زامبی‌های روس که "هیچ دشمنی با اوکراینی‌ها ندارند" یا مثل زامبی‌های آلمانی که که "هیچ دشمنی با یهودی‌ها نداشتند"، زامبی‌های ایرانشهری هم "هیچ دشمنی با آذربایجانی‌ها ندارند"! همه این زامبی‌ها، به تعداد کافی از میان قربانیان کارزارهای خود، دوست، آشنا، همکار و چه بسا قوم و خویش دارند. زامبی‌های ایرانشهری (چپ و راست) بدون اینکه دروغ بگویند، میتوانند لیستی از دوستان و همسایگان و همکاران ترک خودشان را نام ببرند.  این زامبی‌ها نه با اوکراینی، یهودی یا آذربایجانی، بلکه (در مقام ادعا) تنها با موجودات عجیب و غریبی دشمنی داشتند و دارند. این موجودات عجیب و غریب در اصل همان صورتکها یا کاریکاتورهایی هستند که خود این زامبی‌سازان آفریده شده بودند و هستند. از نکات قابل تأمل این داستان غم انگیز، تشبیه شدن آذربایجانی‌ها به سوسک در روزنامه رسمی دولتی "ایران" (12 ماه مه 2006) بود. در پروپاگاندای یهودستیزانه نازیها در دهه‌های 1030 و 1940 آلمان، یهودی‌ها دائما به سوسک تشبیه می‌شدند. مانا نسیتانی، تشبیه کننده آذربایجانی‌ها به سوسک در کاریکاتور خودش، نیز، مثل همه زامبی‌ها، بارها قسم خورده است که هیچ دشمنی با "هموطنان آذری" ندارد.

آنچه در ماجرای کاریکاتور روزنامه رسمی دولتی "ایران" در 22 اردی‌بهشت 1385 ناگفته ماند، این واقعیت بود که مسئله تنها درج یک کاریکاتور نبود. در این کاریکاتور یک صفحه کامل دستورالعمل نابودی "سوسک"ها هم درج شده بود. در این دستورالعمل 9 ماده‌ای، همه روشهای شناخته شده کشتن سوسکها، بنحوی دو پهلو اما کاملا آشکار، دستورالعمل تُرک کُشی و آذربایجانی‌کُشی هم بود. اگر دادن فرمان کشتن تُرک و آذربایجانی، موانع اخلاقی قانونی دارد، کشتن سوسکها، هیچ منع قانونی اخلاقی ندارد. این شیوه در دوران اوج گیری نازیها بصورت استفاده از کنایه "سوسک کشی" و "موش کُشی" به کرات در مطبوعات نازیها کاربرد داشت و کسی در در دریافت پیام کُدگذاری

  شده ضمنی، مشکلی نداشت.

امروز هم دستگاه پروپاگاندای پوتین، نه فرمان "کشتار اوکراینی‌ها" بلکه فرمان کشتار "نازیهای اوکراینی" را تبلیغ میکند. آنچه در این میان اهمیت ندارد، چیزی بنام "واقعیت" است. در اصل، دستجات نئونازی در همه کشورهای غربی، طرفدارانی دارد. آنچه هم که، ما از عظله‌نمایی‌های طرفداران این ایدئولوژی دیده‌ایم، تعداد آنها در یک محله مسکو، باید از کل تعداد آنها در اوکراین بیشتر باشد. اما نه وجود یا عدم وجود یا تعداد نئونازیهای اوکراینی و روسی برای زامبی‌های روسی مهم است و نه سوسک بودن یا نبودن یا پان ترک بودن و نبودن ترکها برای زامبی‌های ایران شهری (چپ و راست) اهمیتی دارد.

جان کلام

جان کلام آنکه، نه آلمانی‌های دهه 1930 "یهودستیز" بودند و نه ایرانشهریان (راست و چپ)،  ترک‌ستیز یا آذربایجان‌ستیز هستند. به همین سیاق آن درصد بالای جامعه روسیه (بین 80 تا 53 درصد) که از نابودی فیزیکی کشور و اهالی اوکراین حمایت می‌کنند، هم، اوکراین‌ستیز نیستند! هر سه این اقوام، ابتدا به حقانیت یک ماسک جعلی بر صورت قربانیان ایمان آورده‌اند و در قدم بعدی و سپس با تمام قوای ناشی از ایمان خود، از جهاد برعلیه قربانیان (یهودی‌ها، آذربایجانی‌ها و اوکراینی‌ها) دفاع کردند و می‌کنند. اگر پرده اول تولید زامبی‌های آلمانی، روسی و ایرانی (باور به حقانیت ماسک در چهره قربانیان) را از معادله حذف کنیم، رفتار آنها در دفاع از نابودی قربانیان خود، قابل فهم نخواهد بود. کما اینکه توضیح سقوط جامعه فرهیخته آلمان دهه 1930 به ورطه دفاع از جنگ و جنایت، از معماهای بزرگ ذهن چندین نسل از بشریت بوده و خواهد بود. اما اگر توجه کنیم که اینان نه در تبلیغ جنایت و حق کشی بر علیه همنوعان خود، بلکه بر علیه ماسکهای حاصل پروسه زامبی‌سازی خود، مُصر بوده و هستند، مسئله قابل فهم می‌شود، هرچند، ماهیت ضدانسانی اعمال این زامبی‌ها عوض نمی‌شود.

ازسایت  :

 تریبون (tribun.one)

Saturday, June 5, 2021

فرهاد قابوسی : شعر غیر منطقی و نژاد پرستانه اسماعیل خویی


خلاصه و منظور: شعر "چکامه اندیشیدن به اسلام" شعری از درون غیر منطقی و نژاد پرستانه است. هرچند که شاعر برای بازداشتن خواننده از این تعبیر، خواست خود را "عربRasism ستیزی نه، بل فنای اسلام" اعلام می کند. اما محتوای شعر حاکی از "عرب ستیزی" و یعنی نژاد پرستانه است! کمااینکه بر طبق مد زمانه و رعایت ظواهر "صحت سیاسی" بسیاری از اعضاء احزاب نژاد پرست در غرب نیز نظریات مشخصأ نژاد پرستانه خویش را نه تبلیغ نژاد پرستی بلکه "بیان حقایق" معرفی می کنند.

از اهل سخن انتظار این است که اول بیاندیشند و بعد سخن بگویند. اما در میان ایرانیان اهل قلم متاسفانه هنوز کسانی یافت می شوند که بی اندیشه سخن ناروا و نژاد پرستانه بگویند. هرچند که میان عوام ایران مبتذلات نژاد پرستانه معمول بوده و هست، اما باب بحث این مقوله را در رکاب شجاع الدین شفا، آرامش دوستدار در میان اهل قلم گشود. تاییداتی که خویی در موارد متعددی از این شخص کرده است، دلیل دیگری بر زمینه نژاد پرستی اندیشه اوست که در این شعر تجلی کرده است.

شاعر می گوید:

خدا نیافته ام بدتر از خدای عرب:
که مکر و قهرش خصلت نمای اسلام است. ...



پیام داد مسیح از خدای عشق، امّا
قتال و کینه پیام ِ خدای اسلام است.

منظور من در غیر منطقی بودن شعر خویی این است که محتوای شعر از درون غیر منطقی است. چون اگر قصد شاعر در این شعر، آنچنان که از مقابله‌ مسیحیت و اسلام و اشاره به دین یهود بر می آید، بحث و مقایسه ادیان ابراهیمی است، (بفرض که این کار در متن یک قصیده سطحی انجام پذیر باشد)، اما این بحث با یک مصرع در حُسن مسیحیت و باقی آن در ذمّ اسلام با اشاره ای به دین یهود، بحث متعادل و منطقی نمی تواند باشد. لذا غرض آشکار این شعر سطحی ضدیت با اسلام و عرب بنظر می رسد، که از زمینه ای نژاد پرستانه الهام گرفته است.

این اشاره نیز لازم است که برخلاف ادعای شاعر، این همان مسیحیان پیام عشق شنیده از خدای مسیح بودند که تحت لوای "میسیون مسیحی" برای رساندن همان پیام عشق به دیگران، مثلأ مردم آمریکای لاتین را از دم شمشیر گذراندند. یعنی شنیدن پیام عشق خدای مسیح تنها در عالم هپروت میسر است.

از نظر منطق کلی این بحث نیز نظرگاه شاعر در رابطه با "خدای مسیح" و "خدای عرب" به دلایلی که می آیند، بسیار سطحی است. چون اولأ خدای عرب منظور این شعر نه این که خدای عرب، بلکه چکیده و معجونی از خدایان پیشین، یعنی دستکم اهوره مزدا، خدای یهود و مسیحی است که جای خدایان قدیم عرب نظیر "لات"، "منات" و "عزی" را گرفته است. از کسی که ادعای فلسفه دارد این کوتاهی بعید است. یعنی نمی توان با سوء استفاده از عقاید ضد عرب در رابطه با مسئله تاریخی حمله اعراب و آمدن اسلام به ایران، به اسلام عربی تاخت و در این مسیر از تصورات منفی نسبت به "خدای عرب" سوء استفاده کرد، اما نگفت که عرب به خدایان معتقد بود و خدای یگانه، عین مورد ایرانیان، هدیه دیگران به او محسوب می شود. و اگر هم مکر و قهری در این خدای عرب بنظر برسد، از همان مکر و قهر اهوره مزدا و خدای یهود و مسیحی آمده است. که شاعر بدلایل روشن تمایلی به تاختن به آن ها ندارد، تا جوایز آینده اش مخدوش نشوند.

شاعر اگر در مقدمه شاهنامه دقت می کرد، متوجه می شد که فردوسی مورد علاقه اش هم معتقد به همین خدای اسلام است که او بر آن می‌تازد. حال فردوسی درست می گوید یا این شاعر، مسئله ایست که باید با طرفداران فردوسی حل کند.

حمله به خدای عرب در این شعر مشخصأ حاکی از نژاد پرستی است و اشاره شاعر که:

مرا نژاد گرا هم مبین، که خواستِ من
عرب ستیزی نه، بل فنای اسلام است.
روا مدار به کین از عرب سخن گفتن:
که ش این بس است که او مبتلای اسلام است.

عین اشارات اعضاء احزاب فاشیستی اروپا و آمریکا است که برای حفظ ظاهر و امتناع از متهم شدن برطبق قوانین ضد نژاد پرستی، همیشه تذکر می دهند که خواست و منظورشان نه نژاد پرستی بل فنای بی عدالتی و آگاهی افکار عمومی است.

چون علاوه بر تمجید شاعر از آرامش دوستدار، که راقم نژاد پرستی محتوای نوشته هایش را پیشتر ثابت کرده ام؛ عدم اشاره شاعر به زمینه تاریخی دین اسلام و ضدیت روشن با اسلام، که مطابق نظر شاعر در این شعر، دینی صرفأ عربی است، عین ضدیت با عرب است. که به معنی آن نژاد پرستی است!

منطق این ارزیابی من نیز از آنجاست که سخن شاعر علاوه بر نژاد پرستی ضد عرب شامل کوتاهی های دیگر نظرات نژاد پرستانه متداول نیز می باشد. خصوصأ وقتی که شاعر می گوید:

به هر کجای زمین ، فقر وجهلِ آدمیان
نشانه ای دو ز جغرافیای اسلام است.
...
به چاره کردنِ این دین اگر که می کوشی،
بدان که دانش و صنعت دوای اسلام است.

محتوای هردو بیت از نظر تاریخی غلط و حاکی از نظرات عامیانه در موارد مذکور است. چون جهل و مخصوصأ فقر آدمیان چه از نظر زمینه تاریخی و چه به لحاظ علل معاصرش حداقل به جهت نفوذ بیشتر مسیحیت در دنیا از قدیم تا کنون، بیش از اینکه متوجه اسلام باشد، از مسیحیت ناشی می شود. دستکم هزارسال امتناع تفکر در اروپای قرون وسطای تحت تسلط دین مسیحی و جهل عمومی ناشی از آن در غرب و تسلط نظامی اروپا بر جهان، دلایل بر این هستند که وضعیت نابسامان کنونی مردم و فقر و جهل آنان مستقیمأ ناشی از این زمینه مخبط تاریخی دنیای معاصر و یعنی تسلط بیشتر دین مسیحی است. ارزیابی من اینست که خویی بر مکانیسم دانش و صنعت واقف نیست تا از آن ها سخن به میان آورد. همچنان که این شعر نشان می‌دهد که او مایه ای در این مباحث ندارد و صرفأ بابت تبلیغات برای عوام از این موضوعات سخن رانده است. لذا شعرش در حد تبلیغات سطحی اعضاء میسیون های افراطی مسیحی است که می توانند یک نفس در عرض پنج دقیقه میان در و آستانه همه مضار اسلام و مواهب مسیحیت را به سطحی ترین شکل باز گویی کنند. شاید که شاعر جایزه ای هم از این میسیون ها دریافت کند.

 

Monday, October 14, 2019

سخنی با مدافعان دروغین حقوق بشر ایرانی خانمها شادی صدر ،ناهید فرهاد،مسیح علی نژاد ، مهرانگیز کار و…./


چندین روز است که شاهد مدافعات و بیانیه هایتان در خصوص مسئله کردستان سوریه و حمله ترکیه و نیروهای ارتش آزاد سوریه به آنجا هستیم . با فضای رسانه ای ایران و بوِیژه رسانه های کردی همسو شده و صدای (وا روژاوا ) و( وا کردا ) تان گوش فلک را کر نموده اید . عادت دارید همیشه یکطرفه به قاضی برید و راضی هم برگردید . 

Friday, October 4, 2019

ازشط العرب تا ساوالان، زندان در زندان ايران- يوسف عزيزى بنى طرف


                              






امروز سه شنبه اول اكتبر، سعيد مقدم (ابوشروق) را در محمره (خرمشهر) دستگير كردند و دادگاه تجديد نظر، مدت حبس عباس لسانى را در اردبيل از هشت سال به پانزده سال افزايش داد. اولى دبير رياضيات دبيرستان هاى محمره است و قصه نويس و دومى فعال مدنى. اما اين دو از نظر دادگاه هاى ايران دو جرم اساسى دارند، يكى عرب است و ديگرى ترك كه حاضر به تمكين در برابر پارسى سازان دينمدار حاكم نيستند. شك نداشته باشيد كه تجزيه طلبى، سر شاخ اتهام هاى اين دو انسان شريف است. سعيد مقدم نويسنده است و از آلام مردم زادگاه ويرانش مى نويسد و عباس لسانى با قاطعيت از هويت مليت خود در برابر برترى طلبان دفاع مى كند. هر دو، جز قلم و زبان خويش سلاحى ندارند. اولى صرفا كار فرهنگى مسالمت آميز مى كند و دومى فعاليت مدنى مسالمت آميز. سعيد مقدم به خيل روشنفكران و اهل قلم عرب زندانى پيوسته است و عباس لسانى هم ماه ها و سال هاست پرومته وار شعله آزربايجان را به دوش مى كشد. براى رهايى اين دو و ديگر زندانيان سياسى بكوشيم،از آراز تا شط العرب

02 October 2019 11:48 

Wednesday, September 11, 2019

سواره و پیاده نظام رژیم ایران در مقابل عباس لسانی چه سودایی در سر دارند-


تفهیم به معنای فهم عمیق است یعنی متهم باید دقیقا بفهمد که موضوع اتهام او چیست و چرا بازداشت شده است ، چرا که اصل بر برائت است و قاضی باید از طریق بیان دلایل موضوع اتهام را برای متهم روشن سازد.

Monday, September 9, 2019

زبان تفکر استعماری؟


در سایت تریبون مقاله‌ای به قلم آقای محمد بابایی و تحت عنوان : «زبان تفکر برای از طب تا نجوم فکر کردن و زبان مستعمراتی» منتشر شده است که آقای علیرضا اردبیلی سردبیر سایت نیز توضیحی بر آن نوشته و خاطر نشان کرده است که این مقاله حاوی نکات بدیع بسیاری است، و در ادامه‌ی چند مقاله قبلی ایشان حامل یک خط فکر اصلی است که حکم خط سرخ رابط کل این مقاله و چند مقاله قبلی از   سری است

Monday, September 2, 2019

سید جواد رفیعی : از زبان حال تا زبان قال

(نگاهی به مقالات و یادداشت‌های ملّی‌گرایانه دکتر نصرالله پورجوادی در مجلّه «نشر دانش» و فیسبوک)

 توضيح کوتاه از علي رضا اردبيلي:
 ستم و تبعيض نه در فضا شکل مي گيرند و نه به دست قضا و قدر و موجودات فضايي. انکار هويت اکثريت مردم ايران و تلاش براي يکسان سازي يکي از متنوعترين کشورهاي موجود دنيا، نه مشيت الهي بوده است و نه حاصل سوء تفاهم يا بدفهمي قربانيان اين پروژه ضدانساني. 

Saturday, August 31, 2019

ترکیه، و سیستم دفاع هوایی S- 400


ترکیه، و سیستم دفاع هوایی S- 400

از یک منظر، خرید سیستم دفاع هوایی روسی، برطرف کردن یک کمبود اساسی و ضروری ترکیه در این زمینه است.  نام این سیستم همچنانکه پیداست "سیستم دفاع هوایی" است، یعنی اگر حمله به ترکیه ای صورت گیرد، سیستم بکار افتاده و موشک های مهاجم را در هوا نابود خواهد کرد.  S - 400 ها به لحاظ دقت، برد، و قابلیت نابودی هدف در ارتفاع زیاد، بهترین و مدرن ترین سیستم دفاع هوایی موجود در جهان محسوب می شوند.  (1)

Tuesday, December 4, 2018

اطلاعیه‌ی جنبش فدرال دمکرات آذربایجان در باره‌ی کناره گیری هدایت سلطانزاده و محمد آزادگر

              اخیرا دو تن از اعضای جنبش فدرال دموکرات آذربایجان طی اطلاعیه ای کناره گیری خود را از سازمانمان اعلام داشته اند. عضویت در یک سازمان امری داوطلبانه و استعفا از آن هم نیز طبیعی است. لذا ما به اراده‌ی این دو دوست و همراه پیشین احترام‌ می گذاریم. دوستان!... یولوز آچیق اولسون!...


لیکن اطلاعیه‌ی کناره گیری آنها حاوی مطالبی است، که عدم پاسخ گوئی به آنها می تواند موجب سوتفاهم هائی بشود.

Monday, August 13, 2018

لطيف حسنلي: چه باید کرد!؟(شماره اول)


 
        
                        باید و نباید های حرکت ملی آذربایجان با توجه به تحولات اخیر
    در روزهایی که صدای اعتراضات مردمی در هر گوشه ازایران نسبت به مسائل مختلف به خصوص از طرف کشورهای عربی به رهبری عربستان، باید گفت که به نظر می رسد جمهوری اسلامی ایران در یکی از حساس ترین و بحرانی ترین مقاطع حیات سیاسی خود قرار دارد و از این منظر بسیاری از تحلیلگران سیاسی، منتظر تحولاتی عمیق و بنیادی در جامعه ایران برای خروج از این بن بست و انسداد سیاسی هستند.سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و حتی زیست محیطی به گوش می رسد، علاوه بر شرایط داخلی، شرایط بین المللی هم چندان بر وفق مراد جمهوری اسلامی ایران نبوده و ترامپ با خروج از برجام، در پی آن است که تحریم های اقتصادی جدیدی را علیه ایران اعمال کند و از سویی در سوریه هم گویا توافقاتی بین روسیه و آمریکا برای کاهش نقش آفرینی ایران صورت گرفته است. در این بین، با توجه به ایجاد یک اجماع منطقه ای علیه ایران 

Saturday, August 11, 2018

حسن راشدی: انتظار از آذربایجان برای ایجاد تحول در ایران

اعتقاد عمومی بر این است که از نظر سیاسی هر تغییر و تحولی بخواهد در ایران صورت گیرد بدون دخالت مردم آذربایجان نتیجه ای نخواهد داد



 بر همین اساس است وقتی اعتراضی در کشور صورت می گیرد همه منتظرند ببینند مردم آذربایجان بخصوص مرکز آن تبریز،در این مسئله چه عکس العملی از خود نشان می دهد!